دارالعباده یا زندان سکندر!؟

یزد، نه تشنه آب، که تشنه عدالت است

رهبرم!

به دیار دود و دیابت و سکته و سرطان، به دیار آتش و توفان، سنگ و فولاد، فرش و کاشی، سکه و شیرینی، خشت خام و رابطه، به شهر بانک و بنگاه و کوره و مدارس طبقاتی، به دیار فقر و ثروت و تبعیض و نابرابری، به دیار سابق قنات و قنوت و قناعت، به شهر حسینیه و مسجد و دانشگاه و بیمارستان و کتابخانه، دیاری که زمانی زندان سکندر و زمانی دارالعباده بوده، و اینک، گرفتار تشریفات و تجملات و سوء مدیریت، با طرح «دولتی» و «ارشادی» احیاء دارالعباده، در جستجوی بازیافتن هویت خویش است، خوش آمدید!

رهبرم!

یزد تشنه است! اما نه تشنه آب، که همچون بسیاری از شهرهای ایران، تشنه عدالت است! تشنه قانون و مدیریت و برنامه و شایسته سالاری!

رهبرم!

حوزه های انتخابیه استان یزد، معجونی سیاسی و نماد و معجزه بی عدالتی است؛ یزد امروز نیز چون یزد دیروز در قبل از انقلاب، پس از گذشت سالهای سال و افزایش جمعیت و وقوع و رخداد انقلاب، با همه توانمندی ها، تنها یک نماینده در مجلس دارد، که این نماد مشخص و روشن و شاخص بی عدالتی و سهم یزد از جمهوری اسلامی می باشد، و اینچنین است که در ادامه سیر تاریخ، یزد همیشه تشنه آب و عدالت، با پرداخت سنگین هزینه، به آب «کوهرنگ» می رسد و به «عدالت» نمی رسد، و در کنار محرومیت ها و نداشتن ها، همچون سکوت، به بی عدالتی هم عادت می کند.

رهبرم!

یزد صنعتی و معدنی و ثروتمند، که ساختمان «دادگستری» و «زندانش» وسعت بسیار زیادی نسبت به قبل از انقلاب پیدا کرده، طلاق و اعتیاد و بیکاری و ربا در آن رشد داشته، و در دوم خرداد بیشترین رای را به خاتمی داد و در سوم تیر به احمدی نژاد، نه کمبود بودجه و پول، که زیادی پول و بودجه دارد، و این اضافه ثروت و پول و بودجه است، که باعث رشد فساد و بی عدالتی و تبعیض در یزد شده، که اگر یزد ثروتمند و پولدار نبود...

رهبرم!

یزد دیار تساهل و مدارا، دیار مهر و عشق و صبر و صلح و تحمل، دیار محبت و خوبی، دیار کار و تلاش و پشتکار، دیار صدوقی و خاتمی «بوده» است و اما! استاندار و مدیریتش «نظامی» است، و این یعنی جدا کردن مردم از دولت و حکومت، یعنی تضاد بین آنچه که هست، با آنچه که باید باشد.

رهبرم!

مردم شهرستان پانصد هزار نفری یزد، در مرکز ایران، روبروی چشم جهانیان، با حضور بی نظیر و یکپارچه خود حماسه ای را خلق کردند، که جهانیان را مبهوت و شگفت زده کرد، و اما! ای کاش مسئولان و مدیرانی که خدمتگزار و پاسخگوی چنین مردمی نیستند، مورد سوال و بازخواست قرار بگیرند و قبل از بازخواست شدن، به خود بیایند و بخاطر قصورها و ضعف ها، پست و میزها را رها کرده، از مردم عذرخواهی کنند، و آثار باستانی جدیدالتاسیسی که بر خلاف منطق، بخاطر منفعت، با زور آهن و سیمان به تکیه میرچقماق وصل شده تخریب گشته و سازندگانش، پول بیت المال را بازگردانند.

بازسازی میدان میرچقماق، نماد وضعیت بازسازی پر هزینه و منفعت دار بافت باستانی و تاریخی یزد می باشد، که کمک زیادی به از بین بردن روحیه قناعت مردم و فرهنگ یزد نموده است.

رهبرم!

هنر غربت کویر است، هنرمند غریب کویر است، و آسمان فرهنگ یزد، در این توفان نمی بارد و توان باریدن ندارد.

شبکه تابان، آئینه هنر و فرهنگ یزد و اداره «فرهنگ و ارشاد اسلامی»، جلوه آن است، و اما فرهنگ و هنر یزد، شبکه تابان و «فرهنگ و ارشاد اسلامی» نیست.

رهبرم!

اینجا نیز همچون بسیاری دیگر از شهرهای ایران اسلامی، عده ای برای خدمت به مردم و رفتن به مجلس و شورای شهر، سر از پا نمی شناسند، روبروی چشم مردم محروم، میلیونها تومان هزینه تبلیغات رنگی می کنند، و از اصول و اصلاحات و عدالت و حق مردم و قانون می گویند! آری! اینجا نیز کسانی هستند، که به حرف رهبر گوش می کنند، اما به حرف رهبر عمل نمی کنند!

یک نظر شنبه 15 دی1386 محمد رضا شوق الشعرا
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا