کتیبه ی مسجد جامع پیدا!!!/ شد؟/می شود؟/خواهد شد ؟!!!

اندر حکایت خشکسالی مدیریت در استان یزد!!!

و قرعه ای که به نام "مهندس بهرام رضایی"خورد.


رضا بردستانی
کارمان شده است جستجو! حالا بگرد، کی نگرد! به هر دری می زنی، یافت نمی شود! نه خودش را می شناسی، نه ایل و تبارش را وتازه وقتی خسته و درمانده، از دوستان می پرسی با لبخندی آزار دهنده می گویند :«اهل شمال است!» ، تمام آنچه از سکّاندارآینده ی میراث فرهنگی یزدمی دانند...می دانیم.

به یاد می آوری چندین و چند ضرب المثل قدیمی را: " دست که به خوشی بزنی،می شود ناخوشی! " و یا " ناشکری کردی، پای عواقبش هم بایست!" و یک ضرب المثل دیگر که کاش یادت نمی آمد!

کارمان شده است گوش دادن به شایعات!دهان به دهان شنیدن!آن هم در عصر ارتباطات ، با این همه رسانه!باور کنید ما هم نگرانیم...خیلی هم نگرانیم!آخر این خطّه ی کویری رادوست داریم و به ارزش خشت خشت آن آگاهیم.

قرار است خلاصه بنویسیم و صاف برویم سراغ اصل مطلب.همین چند شب پیش یکی زنگ زد و گفت از اهالی همین شهر است، دوستدار میراث فرهنگی و من پرسیدم:« مگر در این شهر و دیار دوستدار میراث فرهنگی هم یافت می شود؟!» خوشش نیامد، شاکی شد و بالاخره به زور سن و سال بیشتر و توجیه ثابت کردیم که در این دیار دوستدار میراث فرهنگی پیدا نمی شود و تازه همین امروز وقتی به دوستی اردکان نشین معترض شدیم که کجا بودید شما دوستداران میراث فرهنگی که محراب منحصر بفرد "مسجد زردگ" را ویران کردند ،چشم غرّه ای رفت و با تشرجوابم داد :« شما کجا بودید وقتی میان همین شهر، زیرگوش پایگاه میراث فرهنگی و در پیش چشم چندین و چند دوربین، کتیبه ی چندین صد ساله ی مسجد جامع شهرتان رادزدیدند؟» جواب دادم:« در روزگاری نه چندان دور،در همین دیارچیزی شبیه همین شئ گرانبها گم شد و فردای آن روز ظریفی نکته سنج چراغ به دست در روز روشن از این اداره به آن اداره، به دنبال آن گمشده می گشت و وقتی از علّت این کار جویا شدند، گفت گمشده در همین شهر است، بزودی پیدا می شود و آن معدود افرادی که در گم شدن (نه دزدیده شدن!) شئ گرانبها دست داشتند،برای حفظ حرمت و آبرویشان، مال به یغما رفته را باز پس آوردند .» بعدهم به اواطمینان دادم کتیبه در همین شهر است، حتّی همان حوالی! اهل نظر می داننداین نوع اجناس به دردهر کسی نمی خورد! کتیبه ی مسجد جامع قطعا به درد آن دو دزد بخت برگشته هم نخواهد خورد؛ چرا که عامل بوده اند و مزدشان را گرفته اند! در ضمن آن کتیبه باید از این مرز و بوم خارج شود و این یک کارمطمئنا از دست هرکسی برنمی آید، باید تجربه ی زیادی در بیرون بردن اشیاء قیمتی داشته باشند و این گونه افراد از شمار انگشتان یک دست بیشتر نیستند، پس بشارت که به زودی کتیبه ی مسجد جامع پیدا خواهد شد. بعدا شگفت زده شدیم، وقتی دانستیم درست همان زمانی که چک و چانه ی دوستدار بودن و نبودن می زدیم، پشت درهای بسته، مدیری غیربومی، برای تکیه زدن برصندلی مدیریت میراث فرهنگی و ... به خودش معرّفی می شد که اگر غیر از این بود جمعیّتی را برای این رونمایی هنرمندانه دعوت می نمودند!

روی صحبتم با مدیریت کلان این شهر و دیار است ، بزرگوارانی که گاه در چنبره ی خود اسیرند و پا از دایره ی افکار و اندیشه ها ی خود فراتر نمی نهند؛ همان عزیزانی که برای چند شغل، تنها و تنها یک گزینه را آن قدر بالا و پایین می کنند که توانایی های احتمالی این افراد، بنا به هزار دلیل روشن و آشکار نادیده گرفته می شود. این روزها مدیریت بر پایه ی تخصّص و تجربه، دیگرخریداری ندارد! همین که اهل این دسته باشد، همین که آن دسته را هجو کند!همین که قبلا از این کوچه رد شده باشد و اصلا پای در آن کوچه نگذاشته باشد، کفایت می کند.تخصّص و تجربه هم کم کم درست می شود. به خیلی از مدیریت های استان شدیدااعتراض داشتیم و داریم و کار دارد به جاهای خوبی می رسد. به زمین و زمان گیر دادند که فلان مدیر یزدی نیست و به این که مادرش یزدی است یا جدّ پدری هم رضایت ندادند؛در همین تب و تاب بودیم که ریاست سازمان ورزش از شیراز فرستاده شد.داشتیم خودمان را بازسازی ذهنی می کردیم، از شمالی ترین نقطه ی ایران زمین، برایمان رییس سازمان میراث فرهنگی و ... فرستادند وبایدمنتظردیگرانی باشیم که بر باقی مانده ی دستگاه های بی سرپرست گمارده شوند وچشمانمان از حدقه بیرون بزند که این تناقض رفتاری و گفتاری، یعنی چه ؟!

دانشگاه ها را بومی سازی می کنندوخوب است اگرچه خوب نیست !سربازان رانزدیک محلّ زندگی و تولّدشان به خدمت می گمارند، خوب است که خوب نیست! حالا چرا باید مدیر میراث فرهنگی این دیار از شمال ایران بیاید، لابد برای اینکه زیرا !!!

شاکی هستیم، نه این که خیال کنید "مهندس بهرام رضایی" را می شناسیم، نه! باور کنید بعد از کلی جستجو در عالم مجازی، به 497 مورد "مهندس بهرام رضایی" بر خوردیم که تنها هشت مورد آن کارشناس میراث فرهنگی تهران بود. آن یکی واقعا مهندس بود و مدیر عامل شرکت مهندسی مهران و استاد دانشگاه و... و... که شک نداریم آن یکی یا شاید هم این یکی برای میراث فرهنگی یزد، تره هم خورد نخواهد کرد!

روزگاری نه چندان دور نوشتیم ریاست آتی میراث فرهنگی یزد باید! آری باید بومی باشد و برای بومی بودنش هزاران دلیل و امّا و اگر داریم و می بینیم که نیست و خدا می داند بهترین و بخردانه ترین انتخاب را می توانستیم داشته باشیم و برای همان محدود نگری ها ،ندیدیم و آنها نشستند برای مهمّ ترین سازمانی که می تواند یزد تاریخی را از این برزخ بلاتکلیفی و نادیده انگاری نجات دهد؛ تصمیمی این گونه گرفتند که در این ایّام گرامی دست به دعا بر می داریم که خدا آخر و عاقبت کوچه های دوست داشتنی و پیچ در پیچ این شهر را ختم به خیر گرداند. روزگاری که مهندس سیفی، ریاست میراث فرهنگی یزد بود، این اتّفاقات افتاد؛ از حالا به بعد... پناه بر خدا و نوشتیم :

• تحصیل کرده بودن مدیر جدید سازمان و داشتن تحصیلات تکمیلی بسیار مهم است، امّا چه خوب است در یکی از رشته های مرتبط باشد، مانند: باستان شناسی، گردشگری، تاریخ یا جامعه شناسی .

• دانستن زبان انگلیسی در این پست مدیریّتی قابل گذشت نیست؛چرا که مدیرسازمان میراث فرهنگی هراستان درجوامع بین المللی، سفیرفرهنگی و نماد اجتماعی همان شهری است که می خواهد در باره ی آن لب به سخن بگشاید و چه نیکوتر که به بیش از یک زبان بین المللی تسلط داشته باشد.

• عنصر تجربه در ابعاد کلان یکی از پارامترهای ویژه و منحصر به فرد مدیریتی است. تجربه کسب نمی شود، مگر در سایه ی همکاری داشتن با سازمانی که ابعاد کاری بسیار وسیع دارد و اگر مدیر آینده ی این سازمان، از افراد به اصطلاح استخوان خرد کرده ی فعّال در بخش میراث فرهنگی و گردشگری باشد، قطعا احتیاجی به صرف زمان و هزینه برای کار آزموده شدن ندارد واز سویی دیگر تبعات مخرب آزمون خطا های مدیریتی نیز کمترین اثر را به همراه خواهند داشت.

• یزدی بودن رکن اساسی این پست سازمانی است؛ چرا که این قسمت از بدنه ی مدیریتی استان، یک یزدی کاربلد و دلسوز را انتظار می کشد.اگر چه در بخش هایی از مدیریت استان شاهد حضور مدیران غیر یزدی موفّق نیز هستیم، امّا انتظار ما و دیگر فعّالین در این بخش حضور یک مدیر یزدی در رأس سازمان میراث فرهنگی و صنایع گردشگری است.

• طی نمودن سلسله مراتب سازمانی ازعوامل مؤثردر این مسیر است. کسی که سلسله مراتب شغلی در سازمان مربوطه را طی نموده باشد، قطع به یقین احاطه ی بیشتری براوضاع و احوال سازمان تحت امر خود خواهد داشت.ساده تر این که چنین شخصی باید دارای کارنامه ی مشخص و قابل دفاع باشد(البته اظهار امیدواری می نماییم مدیر بعدی از دیگر ارگان مأمور به خدمت نشوند).

• مورد وثوق بخش های کلان مدیریتی و سیاست گذار بودن ، گذشته ای صاف و شفاف داشتن، مدافع ارزش های فرهنگی شهر خود بودن، داشتن برنامه ی میان مدّت و بلند مدّت، به خصوص در بخش های زیر بنایی که نتیجه و پیآمد آن ایجاد نشاط و آرامش در بخش های مورد توجّه گردشگران داخلی و خارجی باشد.

• دست به قلم بودن. یکی از ضعف هایی که در بسیاری از مدیران کنونی دیده می شود این است که متاسّفانه آن چنان خود را در چنبره ی برنامه های اجرایی و جلسات جورواجور گرفتار نموده اند که گاه از زندگی خصوصی خود نیز باز می مانند، چه رسد به این که فرصت مطالعه و تحقیق و نگارش نیز داشته باشند؛ اگرچه برخی از بخش های مدیریتی اگر دچار این نقیصه باشد، تأثیر مخرّبی بر جای نمی گذارد، امّا « سازمان میراث فرهنگی و صنایع گردشگری استان یزد» قطعا از این مقوله مستثناست وباید مدیر منتخب این سازمان ارتباطی نزدیک با مطالعه، تحقیق و نگارش، با جامعه ی پژوهشی استان وازهمه مهم تر رابطه ای خوب و تعریف شده با جامعه ی دانشگاهی داشته باشد.همچنین تعامل داشتن با خبرنگاران و اصحاب رسانه که انشاءالله در تمامی رده های مدیریتی استان رعایت خواهد شد، می تواند تاثیرات مثبت و ماندگاری داشته باشد. حال در نظر داشته باشید مدیر آینده ی سازمان میراث فرهنگی استان یزد، چهره ای شناخته شده از نقطه نظر تحقیقی و مطالعاتی در داخل و خارج کشور باشد، ناگفته پیداست این انتخاب تأثیر مستقیم بر تیپ شخصیّتی مدیریت استان خواهد گذاشت.

• ارتباط داشتن با مجامع بین المللی شناخته شده در عرصه ی تحقیقات بین المللی، بیشترین و بهترین بازتاب ها را در زمینه ی جذب کمک های بین المللی ترمیمی، جذب تورهای گردشگری که متشکّل از فعّالین این بخش باشد،جذب سمینار های گردشگری بین المللی که خود نقطه ی آغاز جذب توریست ویژه و راهیابی این دسته از توریست های خاص خواهد بود.

• نگاه ویژه به جمع آوری آثار مکتوب داشتن ، حسّاسیت ویژه و قابل توجّه به حفظ و حراست از آثار باستانی در معرض خطر نابودی و یا سرقت(در این بخش گاهی آن چنان سهل انگاری می شود که هر دلسوز و دل نگرانی را دچار شبهه ی تعمّد و تعلل داشتن می نماید). اصرار به انجام تحقیقات استاندارد و پرهیز از ارائه ی پروژه های انبوه نویسی شده (که جایگاهی بهتر از گوشه کنار انبار های مملو از گرد و خاک ندارد)، عدم ارائه و یا قبول پروژه های ناکارآمد و غیر کاربردی که از این دست تولیدات به وفور دیده می شود.

اینها را هفته ها قبل نگاشتیم و انگار اطّلاعات غلط به تصمیم سازان این مرز و بوم دادیم؛چرا که خوب می دانیم" مهندس جوان" هیچ کدام از این مشّصات را ندارد و از همین امروز حساب همه چیز روشن است.

داشتیم تصمیم می گرفتیم مدیریت کلان استان را به چالش بکشیم که چرا نشسته اید و به این یکی و نه آن یکی می اندیشید! میراث فرهنگی با تمام پتانسیل های آن رحل اقامت در اصفهان افکند و صدها میلیارد تومان بودجه واعتبار به خودی خود روانه ی دیار نصف جهان شد که با این انتخاب بی خیال شدیم و خوب دانستیم که " فضل جای دیگر نشیند"! خوب یا بد از این انتخاب گلایه مندیم، ازهمه، از تک تک دوستداران میراث فرهنگی که هنوز هم معتقدیم دوستدار میراث فرهنگی نداریم و تنها شعاری زیباست که بر تن هر کس بنماییم؛ زار می زند تا فرمانداروشهردارواستاندار فراترا آن مرکز نشینان تصمیم ساز و تصمیم گیر!برایمان مهم است این رویکرد تازه چه دلیل و برهانی دارد. مشکل از ماست که یزدی هستیم و لیاقت و توان مدیریت بر امور شهر و دیار خود نداریم و یا همشهری های دیگران!آن قدر زیاد شده اند که باید راهی این شهروآن شهر بشوند؟

برایمان سؤال است که چرا یک یزدی، رییس میراث فرهنگی گلستان نمی شود؟ چرا یک یزدی مدیریت ورزش خوزستان را بر عهده نمی گیرد ؟چرا یک یزدی استاندار تبریز نمی شود؟ چرا یک یزدی امام جمعه ی زاهدان نمی شود، به راستی چرا ؟

برایمان جای تعجّب دارد چرااز داشته های مدیریتی استان حمایت عاقلانه و مدبّرانه نمی شود و چرا برای مدیریت های کلان، نیروهای جوان و فاقد تجربه معرّفی می نماییم که بنشینند برایمان تصمیم بگیرند ؟

برایمان جای درد داردچرا دیرزمانی است دچار شدهایم؟به بمباران افکار و عقاید همشهری هایمان کمر بسته ایم، به نابودی داشته هایمان و هر چه نیروی باتجربه و کارآمد داریم با بی توجّهی و ندیدن های اجباری به گوشه ای رانده ایم ؟ چرا خوراک طعنه و کنایه و تمسخر این و آن را فراهم می نماییم؟ اخبار ناقص و گاه نادرست در باره ی این و آن می دهیم و ناجوانمردانه دلسوزان مدیریتی استان را درگیر تهاجمات آن چنانی می نماییم، فقط به خاطر این که پست و مقامی را که در ذهن می پرورانده ایم ، بنا به هر دلیل به ما نداده اند یا باز پس گرفته اند ؟

این گونه تصمیم گیری های مرکز نشینیان ریشه در همین چالش های خجالت آور دارد واگرنه اگر مجموعه ی مدیریتی استان هوای هم را داشتند،اگر در تصمیم گیری ها نظر و تذکّر دلسوزان را پیش چشم می آوردند،هرگز جایی برای ترکتازی مدیران خارج از استان نبود .

خرده خواهند گرفت و شاید تشر و تذکّر که مگر می شناسی که این گونه شدید برآشفته ای ؟ در پاسخ می گویم : به "مهندس رضایی" کاری ندارم که مدیر یزد نمی شد، مدیر کرمان می شد! گلایه واعتراض شدید من به تفکّری است که بر دایره ی مدیریتی استان سایه انداخته است. به تفکّری که برای هزار پست ریز و درشت یک یا چند گزینه ی محدود را هر هفته روانه ی تهران می سازند و آنان که در بدنه ی حکومت اطراق نموده اند، پیش خودشان می گویند لابد این استان از مدیر لایق و کاربلد خالی شده که همین چند گزینه دائم در رفت و آمدند و این تفکّر نتیجه ای جز روانه شدن سیلی از مدیران غیر بومی ندارد.

مدیران غیر بومی همیشه و در همه حال دو سال از مدیران بومی عقبند که تا بیایند شهر جدید را بشناسند وعرض و طولش را قدم کنند، ندا در می دهند سوار شوید شهری دیگراز درد بی مدیری در حالت احتضار است و اگر به دادش نرسید، ازدست خواهد رفت و برای یزد این عارضه قدمت زیادی ندارد. تذکّری کوتاه! دیر زمانی بیش نگذشته است از زمانی که از بالاترین مقام اجرایی و وزرا و معاونین و هزاران پست حساس و کارگشا در اختیار یزدی ها بود و امروز ریاست میراث فرهنگی ما نیز غیر بومی است به این نکته می اندیشم که شاید داریم تقاص پس می دهیم که گفته اند :

کفّاره ی ... خوری های بی حساب مخمور در میان جماعت نشستن است

به راستی امروز کسانی که تا همین چند مدّت پیش خرده می گرفتند که آیا نماینده ی ولایت فقیه می داند؟ نمایندگان یزد در مجلس شورای اسلامی مورد مشورت قرار گرفته اند؟ کی آورده و چرا آورده ؟ برای این انتخاب سؤال برانگیزهم غمنامه ای خواهند نگاشت.

در پایان برای "مهندس بهرام رضایی" تنها و تنها آرزوی روزگاری خوش در یزد می نماییم؛ چرا که چشم امیدی به موفقیتشان نداریم .امیدواریم اگر ایشان برای ما خاطره ای خوش از مدیریتشان بر جای نمی گذارند، میهمان نوازی ما یزدی ها، چونان همیشه در ذهن و خاطر ایشان همیشه به یادگار بماند.

شاعر شیرین سخن می گوید :

.... حرف آزرده درشتانه بود خرده نگیر

و امیدواریم مدیر جدید بر ما خرده نگیرند که سخت آزرده ایم از این انتخاب و چند انتخاب دیگر!!!

والعاقبه للمتقین
 

یزدفردا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا