یزدفردا :فرزند خوانده محترم زنده یاد استاد آذر یزدی در مراسم چهلمین روز درگذشت استاد سخنانی را ایراد نموده اند و در قسمتی از سخنان خود آورده اند
" بعد از ازدواج من، آذر يزدي تنها زندگي مي‌كرد. بعدها مسائلي پيش آمد كه او را ناگزير كرد از تهران خارج شود و به شهر يزد برگردد. شهري كه به شدت از آن متنفر بود. دليل اين عزيمت به يزد هرگز گفته نشد و بعد از اين نيز گفته نمي‌شود. "
فرزند خوانده محترم زنده یاد  استاد آذر یزدی از" نفرت  استاد از شهر یزد" گفته اند و از دليل عزيمت  او به يزد نگفته اند و تاکید هم کرده اند که هرگز هم گفته نخواهد شد "

 و سئوال اینجاست،چرا از نامه استاد مهدی آذر یزدی در ابتدای امسال(سال 88) به داد... کرج  حرفی زده نشد ؟ شاید اگر آن نامه منتشر شود خیلی از مسائل روشن شود !!!!!!!!!!!! و نجابت رسانه های استان یزد  در عدم انعکاس نامه استاد آذر یزدی به ریاست داد.... شهرستان کرج را به چه تعبیر نموده اند ؟؟ 

 

"وی در ادامه سخنان خود با گله از نامهرباني‌هاي مادر استاد آذر یزدی می گویند : صبوري در ادامه تصريح كرد: مادر آذر يزدي با فرزندش بسيار نامهربان بود طوري كه اگر اين مادر در زندگي او وجود نداشت، آذر يزدي شايد شكسپير نمي‌شد، اما بي‌شك آلفونس دوده مي‌شد." 

 

که انشالله پژوهشگران و صاحب نظران در این رابطه به صورت تخصصی اظهار نظر خواهند نمود. 

فرزند خوانده محترم زنده یاد آذر یزدی در قسمتی دیگر از سخنان خود با تأكيد بر مرده‌پرستي ايرانيان می گوید : 

 احساس مي‌كنم روز بزرگداشت وي روز تولد اوست؛ و از طرفي ناراحت هستم به اين دليل كه ما مردم ايران مرده‌پرست هستيم و بعد از اينكه مرد صاحب‌نامي چون آذر يزدي از ميان ما مي‌رود به ياد وي مي‌افتيم. 

و البته که  آذر یزدی برای همیشه  زنده خواهد بود  و همانگونه که" سعدی"مختصر و مفید و برای تمامی تاریخ فرموده است  : 

سعديا مرد نكونام نميرد هرگز                                                          مرده آنست كه نامش به نكويي نبرند

او زنده و نکونام خواهد بود . 

چون  که مردم و مسئولین دارالعباده یزد در طول تاریخ صداقتشان را نه در گفتار بلکه در عمل ثابت نموده و در مورد زنده یاد آذر یزدی نیز چه در زمان حیات و چه بعد از در گذشت ایشان ،او را عزیز شمرده و تکریم خواهند نمود .

در طول حضور" زنده یاد استاد آذر یزدی"  در یزد مردم و مسئولین استان همیشه در راه خدمت به این بزرگوار آماده بوده و در سطح کشوری نیز بارها از طرف رهبر معظم انقلاب  پیگیر مسائل ایشان بوده اند.

 بارها به شهادت رسانه ها نمایندگانی را به استان جهت بررسی مسائل ایشان اعزام نموده اند و نشانه های عزیز بودن این مرد در زمان حیاتش بر خلاف ادعای مرده پرستی "احترام و تکریم  ایشان توسط ارگانهای مختلف در سطح کشور و همچنین احترام خاص رهبر معظم انقلاب در سفر به یزد و در مسجد روضه محمدیه که بعد از دیدن ایشان در جمع نخبگان  مطالبی را بیان نمودند که بدنیست با هم  مرور نماییم "

 نكته‏ى دوم در مورد آقای  آذر يزدى است كه الان اطلاع دادند ايشان در اين جلسه نشسته‏اند و ظاهراً بيمار هم بودند و با حال بيمارى زحمت كشيده‏اند و آمده‏اند. من چندى پيش در يك برنامه‏ى تلويزيونى ديدم كه از ايشان تجليل كرده بودند. من با اينكه وقتم هم كم است، از وقتى تلويزيون را روشن كردم و ديدم كه از ايشان دارد تجليل ميشود، پاى آن برنامه نشستم، صحبتهاى خود ايشان را هم گوش كردم. ايشان در آنجا ميگفتند كه در طول آن سالهاى پيش از انقلاب هيچكس كمترين تشكرى، تقديرى از اين مرد زحمتكش و خدوم نكرده. آن برنامه را كه من ديدم، نكته‏اى در ذهنم بود و دلم خواست كه آن را يك وقتى به ايشان بگويم، فكر ميكردم ديگر امكان ندارد و عملى نيست؛ كجا حالا ما آقاى آذر يزدى را زيارت كنيم! حالا تصادفاً امشب ايشان اينجا هستند. آن نكته اين است كه من خودم را از جهت رسيدگى به فرزندانم، بخشى مديون اين مرد و كتاب اين مرد ميدانم. آنوقتى كه كتاب ايشان درآمد - اول هم به نظرم دو جلد، سه جلد، تا آنوقتى كه من اطلاع پيدا كردم، از اين كتاب درآمده بود؛ «قصه‏هاى خوب براى بچه‏هاى خوب» - من رفتم تورق كردم. بچه‏هاى ما داشتند به دوران مُراهقى - يعنى نزديكى به بلوغ - ميرسيدند، دوره هم دوره‏ى طاغوت بود و همه‏ى عوامل در جهت گمره‏سازى ذهن و دل جوان حركت ميكرد. من دلم ميخواست چيزى باشد كه جوانهاى ما با او هدايت شوند و جاذبه هم داشته باشد. خب، كتاب خوب كه خيلى بود. بنده فهرست پيشنهادى كتاب مينوشتم و بين جوانهاى دانشجو و دانش‏آموزهاى سطوح بالاى دبيرستانها پخش ميشد، اما براى بچه‏هاى كوچك، دستمان خالى بود، تا اينكه كتاب ايشان را من پيدا كردم. نگاه كردم ديدم اين از جهات متعددى، از دو سه جهت، همان چيزى است كه من دنبالش ميگردم. به نظرم دو جلد يا سه جلد آنوقت چاپ شده بود، خريدم. بعد هم دنبالش گشتم تا اينكه جلد پنجم به نظرم يا ششم - حالا درست نميدانم، يادم نيست - درآمد؛ بتدريج چاپ شد و من رفتم تهيه كردم و براى فرزندانم خريدم. نه فقط فرزندان، بلكه در سطح شعاع ارتباطات فاميلى و دوستانه، هرجا دستم رسيد و فرزندى داشتند كه مناسب بود با اين قضيه، اين كتاب ايشان را معرفى كردم. خواستم اين حق‏شناسى را من به نوبه‏ى خود كرده باشم. ايشان يك خلأئى را در يك برهه‏ى از زمان براى زنجيره‏ى طولانى فرهنگى اين كشور پر كردند. اين كار، باارزش است. خداوند از شما - آقاى مهدى آذر يزدى! - اين خدمت را قبول كند و مأجور باشيد. اين ستايشهاى زبانى و اينها، اجر كارهائى كه با اخلاص انجام گرفته باشد، نميشود؛ اجر كار مخلصانه را خدا بايد بدهد و خدا هم خواهد داد.

 

 

 

 

 

 

و همچنین  نامگذاری خیابان آذر یزدی در سال 78 توسط شهرداری بوده و هزاران ناگفته ای که در صورت تکرار توهین های مدعیان تنفر آمیز بودن شهریزد ناگزیر به انتشار آنها خواهیم بود .

به احترام استاد آذر یزدی که به حق افتخار ایران و یزد بوده و هستند تنها به همین گفتار کوتاه بسنده می نماییم و امید واریم که فرزند خوانده محترم آذر یزدی به نصیحت این بزرگوارعمل نمایند "او هميشه مرا به دو امر توصيه مي‌كرد، يكي اينكه مي‌گفت هيچ‌گاه خودت را بزرگ‌تر از آن چيزي كه هستي نشان نده"  و نامه منتشر شده انتشارات امیرکبیر  را نیز یاد آور می شویم که حاوی مطالب مفید و روشن کننده ای است : به گزارش روابط عمومي مؤسسه انتشارات اميركبير، آذر يزدي در اين نامه با عنوان «بخشنامه معتبر پاستوريزه» علاوه بر نكاتي كه درباره شماره حساب و آدرس پستي‌اش به منظور انجام امور اداري قيد كرده است، تأكيد كرده كه از هيچ دستگاه و فردي گله و شكايتي ندارد و به دليل كهولت و بيماري در پي آرامش بي‌هياهو است.
بخش‌هايي از متن نامه آذريزدي به ناشر «قصه‌هاي خوب براي بچه‌هاي خوب» بدين شرح است:

«با سلام و احترام، اين جانب مهدي آذر يزدي بعد از تجارب عديده و بيماري و پيري سررسيده و احتياج به نوعي آرامش بي‌هياهو، سرانجام به يزد خودمان برگشته‌ام تا روزهاي آخر خود را در تنهايي، ‌منزوي باشم. بنابراين با آرزوي سلامت و سعادت همه آشنايان دور و نزديك،‌ چهار فقره معلومات ذيل را عرضه مي‌دارم تا اگر چند صباح ديگر زنده ماندم، بعضي روابط ضروري ميسر باشد:
اول اينكه بعد از اين نشاني پستي بنده فقط (يزد - صندوق پستي 375-89195) است. ضمناً هرگاه مرسوله‌اي هم به كتابفروشي گل‌هاي يزد برسد، به بنده مي‌رسانند.
دوم اينكه تلفن ثابت قديمي نيز همچنان (***) است. ولي اوقاتي كه با آن فاصله دارم، بي‌جواب مي‌ماند. وسايل جديدتر ارتباطي هم ندارم.
سوم اينكه تنها حساب بانكي‌ام حساب (***) به نام مهدي آذر با شماره (***) است كه هرگاه ناشر كتابي، كسي، بخواهد وجهي حواله كند، بايد به اين حساب بريزد. هيچ حسابي هم در هيچ بانك ديگري ندارم.
چهارم اينكه نشاني منزل را نمي‌دهم، چون با بيماري و از كارافتادگي، از هر نوع رفت‌وآمدي و ديداري و گفت‌وشنيدي عاجزم و پيري است و هزار عيب.
با اين ترتيب، نشاني‌ها و تلفن‌هاي ديگري كه قبلاً در خارج از يزد داده بودم، باطل شده و هرجا ثبت شده باشد، بايد حذف و محو شود. اما در نهايت، از هيچ‌كسي يا دستگاهي گله‌مند نيستم، زيرا سرگذشت من حاصل كاهلي‌ها و بي‌كفايتي‌هاي خودم است.
والسلام و نامه تمام. 21/12/1387. مهدي آذريزدي» توضیح : اين نامه به دليل ميل آذريزدي به انزوا و آرامش، در زمان وصول آن، به رسانه‌ها مخابره نشده و اكنون نيز بخش‌هايي كه با ستاره مشخص شده، حاوي اطلاعات شخصي مرحوم آذر يزدي بوده، كه به دلايل حقوقي ملزم به عدم انتشار عمومي آن هستيم. 

در پایان از مسئولین استان  درخواست می کنیم در جهت حراست از مقام شامخ استاد آذر یزدی به تلاشهای خود سرعت بخشیده و در مستند سازی زندگی استاد به گونه ای عمل نمایند تا کمترین  تحریفی در مورد زندگی وتفکرات این یادگار و میراث گرانبهای استان ،ایران و جهان رخ ندهد و همچنین از  تمامی علاقمندان زنده یاد استا د آذر یزدی نیز می خواهیم که تمامی مستندات و خاطرات این بزرگمرد یزدی  ایران را با رعایت امانت داری مستند نمایند تا آذر یزدی را آنگونه گه بوده به آیندگان معرفی نماییم .

  آذر یزدی برای همیشه  زنده خواهد بود  و همانگونه که سعدی گفته است : سعديا مرد نكونام نميرد هرگز                                                          مرده آنست كه نامش به نكويي نبرندبه امید فردائی بهتر برای همه :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به امید فردائی بهتر برای همه :

چو خواهي كه نامت رود در جهان         مكن نام نيك بزرگان نهان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یزدفردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا