محمد صبوری، فرزندخوانده مهدی آذر یزدی در مراسم بزرگداشت مهدی آذر یزدی كه عصر دیروز (یكشنبه 18 مرداد) در محل مؤسسه سپاس برگزار شد، در غیاب دیگر سخنران این مراسم، مصطفی رحماندوست، به بازگویی خاطرات زندگیاش با آذر یزدی پرداخت.
* تأكید بر مردهپرستی ایرانیان
وی در ابتدا عنوان كرد: از اینكه میبینم بعد از درگذشت آذر یزدی مراسم یادبودی برگزار میشود، از یك جهت خوشحال میشوم و از یك جهت دیگر ناراحت. خوشحالم به این سبب كه از یك سو برگزاری این مراسم نشاندهنده مفید و تأثیرگذار بودن آذر یزدی برای جوانان این كشور است و از سوی دیگر احساس میكنم روز بزرگداشت وی روز تولد اوست؛ و از طرفی ناراحت هستم به این دلیل كه ما مردم ایران مردهپرست هستیم و بعد از اینكه مرد صاحبنامی چون آذر یزدی از میان ما میرود به یاد وی میافتیم.
وی افزود: خصلت بزرگ ایرانیها این است كه علاقه دارند بیشتر به خصوصیات ریز زندگی انسانهای بزرگ پی ببرند، اما هیچگاه سعی نمیكنند تا درباره آثار و صحبتهای آن شخص بحث كنند. همه دنبال این هستند كه آذر یزدی چطور زندگی كرد و یا اینكه چرا ازدواج نكرد، اما كسی به دنبال شناخت آثار او نیست.
* گله از نامهربانیهای مادر مهدی
صبوری در ادامه تصریح كرد: مادر آذر یزدی با فرزندش بسیار نامهربان بود طوری كه اگر این مادر در زندگی او وجود نداشت، آذر یزدی شاید شكسپیر نمیشد، اما بیشك آلفونس دوده میشد.
فرزندخوانده آذر یزدی ادامه داد: آذر یزدی نویسندهای مستعد بود كه با آنكه دانشگاه نرفت و معلمی نداشت پیش خودش درس خواند و مراتب ترقی را طی كرد. امروز كسانی كه درباره آذر یزدی صحبت میكنند نمیدانند همه كتابهایی كه از 50 سال پیش در مؤسسه امیر كبیر منتشر شده اغلب مقدمهها و یا ویرایش آن كار آذر یزدی است.
* آذر یزدی چگونه فرزندخوانده گرفت
وی سپس با اشاره به خاطرات اولین دیدارش با آذر یزدی عنوان كرد: من زمانی كه با ایشان آشنا شدم، انسان بدبختی بودم كه پدر و مادرم فوت شده بودند، آذری آن زمان با یكی از دوستانش یك شركت عكاسی داشت. زمانی كه برای پیدا كردن كار به این شركت رفتم و به آذر یزدی گفتم میخواهم در آنجا شاگردی كنم، او گفت تو كوچك هستی و در ضمن سواد هم نداری؛ بنابراین مرا نپذیرفت. در این حین شریكش آمد و با من صحبت كرد، وقتی از شرایط زندگی من خبردار شد به آذر یزدی گفت این بچه انسان مؤدبی است. تو فرض كن فرزندی داشتی كه مادرش مرده است، پس این بچه را به فرزندی قبول كن و او هم كه آرزو داشت فرزندی داشته باشد، مرا به فرزندخواندگی پذیرفت.
صبوری اضافه كرد: از همان روز انس و الفت من با آذر یزدی شروع شد؛ من كودك بیسرپرستی بودم كه فرزندخوانده كسی شدم كه از خودم بدبختتر بود. ما زندگی را در نهایت فقر میگذراندیم؛ یادم میآید كه نزدیك عید نوروز بود و لباسم به تنم كوچك شده بود آذر یزدی كه پولی نداشت كتابهایش را فروخت و لباسی برایم خریداری كرد. بعدها در یكی از نوشتههایش به این مسئله پرداخته و نوشته بود وقتی لباس را برایم خرید و من دستش را بوسیدم او آن وقت احساس كرده كه جواهر پیدا كرده است.
فرزندخوانده آذر یزدی سپس با اشاره به همكاری پدر معنویاش با استادان برجسته زبان و ادبیات فارسی اظهار داشت: من بعد از اینكه بزرگ شدم با آذر یزدی به مؤسسه امیر كبیر رفتم. او كتابها را ویرایش میكرد و فرمهایی را به من میداد تا برای افرادی مثل دكتر معین، رهی معیری، پژمان بختیاری، صادق چوبك و... ببرم. آن زمان ما با خیلی از بزرگان مأنوس بودیم و من با تمام این نویسندهها بزرگ شدم.
* آذر یزدی جایزه سلطنتی را نگرفت
وی همچنین در ادامه به ذكر خاطره برنده شدن آذر یزدی در جایزه كتاب سلطنتی و عدم دریافت این جایزه گفت: تا زمانی كه من ازدواج كنم با آذر یزدی در یك خانه 36 متری در نازیآباد زندگی میكردیم. زمانی كه ایشان برنده جایزه كتاب سلطنتی شد، گفتند باید با تشریفات به دربار بروید و جایزه را از دست شاه بگیرید، اما ما به دلیل اینكه فقیر بودیم و نمیتوانستیم لباس مناسبی برای برای خود تهیه كنیم، برای دریافت جایزه نرفتیم.
صبوری ادامه داد: بعد از ازدواج من، آذر یزدی تنها زندگی میكرد. بعدها مسائلی پیش آمد كه او را ناگزیر كرد از تهران خارج شود و به شهر یزد برگردد. شهری كه به شدت از آن متنفر بود. دلیل این عزیمت به یزد هرگز گفته نشد و بعد از این نیز گفته نمیشود.
فرزندخوانده آذر یزدی سپس با بیان اینكه بزرگترین آرزوی آذر یزدی چاپ دیوان شعر و زندگینامهاش بود، تأكید كرد: او آثار چاپ نشده بسیاری دارد كه امیدوارم به زودی این كتابها منتشر شود. او شعرهای خوبی سروده است كه هنوز منتشر نشده است و همچنین زندگینامهاش كه با همه علاقهاش به آن نتوانست آن را كامل كند، و امیدوارم روزی بتوانم آنها را چاپ كنم.
* آذر یزدی دایرةالمعارف بود
وی در ادامه با بیان اینكه آذر یزدی یك دایرةالمعارف جامع بود، گفت: او با آنكه در رشتههای مختلف علمی درس نخوانده بود، اما در همه این رشتهها اطلاعات خوبی داشت. از طرف دیگر ایشان با بزرگان ادب زندگی كرد و با آنها انس و الفت داشت. دكتر احسان یارشاطر، بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، علی دشتی، سعید نفیسی، رهی معیری، جلال آلاحمد و سیمین دانشور از جمله كسانی بودند كه آذر یزدی با آنها دوستی داشت و امروز شما نمیتوانید مثل آنها پیدا كنید.
صبوری در پایان سخنانش با اشاره به ویژگیهای اخلاقی آذر یزدی، یادآور شد: او همیشه مرا به دو امر توصیه میكرد، یكی اینكه میگفت هیچگاه خودت را بزرگتر از آن چیزی كه هستی نشان نده، و دیگر اینكه دستت را به طرف هیچ كسی دراز نكن. همان طور كه خود او هیچگاه برای پول و مقام و جاه ننوشت و به هیچ وجه از نوشتههایش نردبانی برای ترقی مادی نساخت.
یزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
سهشنبه 19,نوامبر,2024