رضابردستانی


درد ما زنده بودن بین کسانی است که دردشناس نیستند ...

یکی ـ دو سالی است که با یک وبلاگ و دلنوشته های هرچندوقت یک بار آن آشنا هستم:« آشنایی با زندگی یک زن معلول قطع نخاع». نویسنده ی این وبلاگ که خودش را«بانودیبا» معرفی می کند به خوبی می شناسم. با او مصاحبه کرده ام و از سیر تا پیاز معلولیتش باخبرم.
این بار و به بهانه روزجهانی معلولان سری به وبلاگ او زدم تا این روز را به ایشان تبریک بگویم اما با یادداشتی رو به رو شدم که اساساً جرأت نکردم چیزی از روز جهانی معلولان بنویسم! موضوع اما باز می گردد به حرکت نمادینی که همه ساله در یزد و شاید در خیلی جاهای دیگر به نام معلولان اجرا می شود و اما این بار نظر یک معلول در باره ی این شوآف که او آن را بسیار زشت توصیف کرده را به اشتراک می گذارم شاید جامعه ی پرسشگر به بسیاری از سؤالات بی پاسخ خود برسد.
بانو دیبا این گونه می نویسد:«دوباره رسیدیم به سوم دسامبر(دوازده آذر) روز جهانی معلولان. روزی که ازسوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نام روزجهانی معلولان نامگذاری شد. درسال 1999 شعاری بامضمون:«امکان دسترسی برای همه درهزاره جدید» برگزیده شد تا کیفیت  زندگی اجتماعیِ پانصدمیلیون نفر معلول روحی، مغزی، جسمی و حسی که در هرکجای این دنیا هستند  هرروز پیشرفت و ارتقا بخشیده شود.
برای من سوال است که آیا این روز ازطرف سازمان ملل متحد برای این درنظرگرفته شده است که صداوسیما، روزنامه ها... فقط روز دوازده آذر چند ویلچری را جلوی دوربین ظاهرکنند وکلی «به به» و «چه چه» از موفقیت هایی که کسب کرده  نشان دهند و او از همه مسئولینی که از او حمایت کرده اند تشکرکند؟!  و بعد از روز معلولان، انگاری که تمام معلولان تا دوازده آذر سال بعد دود می شوند و به هوا می روند؟
مزخرفتر ازتبریک هایی که به مناسبت این روز بعضی ها به معلولان می گویند، نشستن بعضی از مسئولان نهادها مثل، شورای شهر، استانداری، بهزیستی، خبرنگاران بعضی از شهرهای کشورمان  روی ویلچر باعنوان حس کردن مصائب معلولان در شهر است.

اگر سازمان ملل می دانست که قرار است سر و ته اهداف بزرگ  روزجهانی معلولان با نشستن مسئولان دلسوز ما روی ویلچر و یا خود را به خاک کشیدن از روی پله های اتوبوس واحد به نیت  اینکه من دارم شما را درک می کنم!!!  تعریف شود به ریش پدرش می خندید که این روز را به نام روز جهانی معلولان  نامگذاری کند.
مسئولان محترم درد ما نشستن شما  روی ویلچر نیست. لازم نیست برای درک مصایب ویلچرنشینی حتما روی ویلچرنشست بلکه باعقل ودرکی که خداوند به بشر داده تمام این مصائب قابل درک وتامل می باشد. درد ما ساختمان های جدید التاسیس مناسب سازی نشده است که شما پایان کار آن را امضا می فرمایید. درد ما زنان و مردان بی بضاعت خانه نشین معلول در روستاها و شهرهایی هست که تا لحظه مرگ  فراموش شده اند.
درد ما حذف معلولان بااستعداد دررشته های ورزشی  است که به علت عدم تمکن مالی و عدم دسترسی به باشگاه ها، هیچوقت مدالی به گردن نخواهند انداخت. درد ما این پله های لعنتی  کتابخانه ها، دانشگاه ها، ورزشگاه ها، مغازه ها، رستوران ها، استخرها، پاساژها، سازمان های دولتی و یا غیردولتی است.  درد ما هزینه های هنگفت درمانی و فیزیوتراپی است. درد ما عدم مناسب سازی وسایل نقلیه درون شهری و برون شهری اعم از  اتوبوس واحد، قطار و مترو  و بالا بودن قیمت بلیط هواپیماها است.
درد ما گرانی وسایل توانبخشی و لوازم پزشکی ( ویلچر ، سوند ،  پوشینه و...) است. درد ما بیکاری است. باور کنید درد ما نشستن شما روی ویلچر و درک مصائب مانیست درد ما همین کارهای نمایشی شما است که ما را آتش می زند...
ما طلبکار شما نیستیم ما فقط می خواهیم به خاطر جایگاه تان ، قانون جامع حمایت از معلولان را اجرا بفرمایید .لطفا  صدای کمک، تمنای دست و نگاه خیس  کودکان معلول درکوره دهات ها را هم بشنوید، بگیرید و ببینید . لطفا ما را با ویلچرمان، عصای سفید و سمعک مان هر روز سال ببینید . درد ما زنده بودن بین کسانی است که دردشناس نیستند...»
متن به اندازه کافی گویا است و نیازی به شرح و تحلیل ندارد!
پ.ن: آقای پاکنژاد! نه از جامعه ی معلولان، از این بانوی معلول که تماشای حرکات نمایشی شما باعث آزارش شده به هر طریق ممکن دلجویی کنید! امیدوارم دیگر شاهد این چنین توهین های مدرن و مترقی در هزاره ی سوم نباشیم.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا