پدر که باشی...

پدركه باشي سردت مي شود ولي كت برشانه فرزند مي اندازي.

چهره ات خشن مي شودودلت دريايي، آرام نمي گيري تاتكه ناني بياوري

پدركه باشي،مي خواهي ولي نمي شود، نمي شودكه نمي شود. دربلندايي ازاين شهرت مشت نشدن هابرزمين مي كوبي.

پدركه باشي عصا مي خواهي ولي نمي گويي . هرروز خم ترازديروز،مقابل آينه تمرين محكم ايستادن مي كني.

پدركه باشي حساس مي شوي به هرنگاه پرحسرت فرزند به دنيا، تمام وجود خودت رامحكوم آرزوهايش مي كني!

پدركه باشي دركتابي جايي نداري وهيچ جايي زيرپايت نيست . بي منت ازاين غريبه گي هايت مي گذري تاپدرباشي . پشت خنده هايت فقط سكوت ميكني.

پدركه باشي به جرم پدربودنت حكم هميشه دويدن را برايت مي برند ، بي هيچ اعتراضي به حكم فقط مي دوي ودرتنها يي ات نفسي تازه مي كني.

پدركه باشي پيرنمي شوي ولي يك روز بي خبرتمام مي شوي وپشت هاراخالي مي كني باتمام شدنت ، بايدحس آرامش رابعدازعمري تجربه كني.

پدركه باشي دربهشتي كه زيرپاي تونبود هم دلهره هايت را مرورمي كني.

" تقديم به همه پدران دنيا"
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا