(قسمت اول) /(قسمت دوم) -   (قسمت سوم) - (قسمت چهارم) -  (قسمت پنجم) 

 

قسمت ششم

    * مدیرعامل HK کیست؟
– آقای جشن ساز [مدیرعامل اسبق شرکت ملی نفت و مدیرعامل فعلی شرکت نفتی نیکو]. وزیر وقت نفت به ایشان فشار آورده بود که به یک شکلی پول جور کن. کشور برای دارو و مصارف اساسی نیاز دارد. من رفتم با پتروناس صحبت کردم و یک میلیارد و دویست میلیون یورو گرفتم و به حساب های شرکت HK نزد بانک First Islamic ریختم. در LC گرفتم نه چیز دیگری. اعتباری گرفتم.
* یعنی شما اینقدر در مالزی اعتبار داشتید که بدون اینکه چیزی از شما بگیرند یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو به شما دادند؟!!
– وقتی شما اعتبار داشته باشی پول می دهند. مثلا الان مردم می روند و به حساب ایران خودرو پول واریز می کنند و بعدا خودرویشان را می گیرند. در مالزی هم می دیدند که من کشتی، کشتی بار می آورم. وقتی گفتم چه کسی نفت می خواهد پتروناس گفت من می خواهم. گفتم یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو بریزد به حساب وزارت نفت من برای شما بار می گیرم. این مبلغ را به حساب HK در بانک First Islamic ریختند. من نامه زدم که این مبلغ به حساب شما آمده است. اینها کشتی نداشتند که نفت بفرستند. چون پرچم کشتی های وزارت نفت باطل شده بود. شرایط سختی به وجود آمده بود. چهار فروند کشتی داشتند که پرچم داشت و درون آنها میعانات گازی بود. وزیر نفت وقت به آقای جشن ساز گفته بود که این میعانات را بفروشید چون این میعانات سه سال روی کشتی مانده بود. روی کشتی دو متر خزه بسته بود. از نظر زیست محیطی مشکل داشت و حتی ممکن بود کشتی را سوراخ کند.
* یعنی در این سه سال حتی چینی ها حاضر نبودند این میعانات را بخرند؟
– خیر. سه بار این کشتی ها را به چین فرستاده بودند و برگشت خورده بود. من به شرکت نفت گفتم برای شما در چین انبار اجاره می کنم تا این میعانات را به آنجا ببرید.
* چرا می خواستید این کار را بکنید؟
– چون می خواستم کشتی ها آزاد شود و نفتی که قرار بود به مالزی بیاورد مهم بود که چهار کشتی دو میلیون بشکه ای وارد مدار حمل نفت شود.
* چطور چینی ها حاضر نبودند از شرکت ملی نفت میعانات را قبول کنند آن وقت اجازه دادند شما ببرید؟ انتظار دارید این حرف را از شما قبول کنیم؟
– این هم ماجرا دارد. در دالیان چین برای این میعانات انبار اجاره کردم. وقتی کشتی ها رسیدند، چینی ها گفتند این محموله تا حالا سه بار به اینجا آمده و مدارکش را به من نشان دادند. می گفتند این محموله فاسد است و ممکن است گوگرد آن به منطقه سرایت کند. خلاصه ارتش چین اجازه نداد که بار خالی شود. من هم کشتی را تکان نمی دادم. چینی ها می گفتند این کشتی باید برود و من می گفتم کشتی را تکان نمی دهم. مرا به دادگاه معرفی کردند. کلی خرج کردم.
* کلی یعنی چقدر؟
– تکه تکه، سه میلیون دلار خرج کردم تا بالاخره مجوز گرفتم که کار غیرقانونی نکرده ام و آن محموله زیانی به محیط زیست نمی رساند. بالاخره به مدت ۶ ماه اجازه تخلیه دادند. قرار شد بعد از ۶ ماه محموله را از چین ببریم.
* چقدر طول کشید تا مجوزها برای تخلیه بار صادر شود؟
– حدود ۵۰ روز کشتی ها روی آب بودند. به هیچ کس اجازه نمی دادند از کشتی پیاده شود. آب و غذایشان تمام شده بود. قایق موتوری اجاره کردم و در دمای ۵۰ درجه زیر صفر به آنها آذوقه رساندم. بالاخره میعانات گازی را در دالیان تخلیه کردیم و کشتی ها به ایران برگشتند تا نفتی که قرار بود به مالزی بیاورند را حمل کنند. در همین حین، مرا تحریم کردند. حالا چه اتفاقی افتاده است. یک میلیارد و دویست میلیون یورو از پتروناسی ها گرفته ام و به حساب شرکت HK ریخته ام. ۲۴۰ میلیون دلار هم اوایل گرفته و ریخته بودم که برنداشتم. ۲۴۰ میلیون دلار هم به خود بانک بدهکار بودم، یک میلیارد و دویست هم به بیرون بدهکار بودم. شرکت HK هم حدود یک میلیارد و دویست تا سیصد میلیون یورو از پول نفت هایی که قبلا وصول کرده بودند، ته حساب هایشان مانده بود.
* اینها که می گویید خیلی پول است. با این همه بدهکاری چکار کردید؟ برای این همه پول نفت، مفری نبود؟
– اتحادیه اروپا یک نامه به ما داد که ظرف ۱۵ روز، سوئیفت بانک قطع می شود. وقتی هم سوئیفت قطع می شود یعنی اصلا نمی توان پولی انتقال داد. در این پانزده روز تنها تلاشی که باید انجام می دادم این بود که بانکی پیدا کنم تا بتوانم پول ها را منتقل کنم. در این شرایط بودیم که در داخل رسانه ای شروع کرد به مطلب نوشتن درباره من و هر روز این مطلب را بزرگ می کرد که البته نکته ای داشت. {مطالبی را در این خصوص عنوان می کند که آسمان نمی تواند منتشر کند}.با توجه به این مسائل تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که پول ها را تبدیل به ارز دیگری کنم و منتقل کنم.
* می خواستید بفرستید به بانک تان در تاجیکستان؟
– ابتدا بله. ولی بعد منصرف شدم. چون فکر کردم شاید نتوانم پول را از آن کشور خارج کنم. دیدم تنها کشور قوی که می توانم پول را به آنجا منتقل کنم ژاپن است. بنابراین پول را به «ین» تبدیل کردم و به بانک ژاپن منتقل کردم.
* پول به چه حسابی در ژاپن نشست؟
– حساب به نام First Islamic Bank بود. اول این مساله برای اتحادیه اروپا خیلی مهم نبود. اما پیش خودم نگران بودم که نکند نامه بدهند و دوباره برای این پول مشکل به وجود آید. به نظرم رسید که ذی نفع حساب ها را باید عوض کنم. آنجا بود که به فکر شرکت های تامین اجتماعی افتادم. چون شرکت های تامین اجتماعی تحریم نمی شدند.
* شما آقای مرتضوی را از قبل می شناختید؟
– خیر. اصلا ایشان را نمی شناختم. به آقای حسن میرکاظمی، که با ایشان در معامله هتل شان در کیش آشنا شده بودم گفتم شما آقای مرتضوی را می شناسی تا برویم درباره شرکت های تامین اجتماعی با ایشان مذاکره کنیم. گفت بله. من بعد از خرید هتل آقای حسن میرکاظمی با ایشان دوست شده بودم. حتی در یکی دو سفر که می رفتم ایشان هم با من بود. البته ایشان برای کار خودش می آمد.
* هواپیمای اختصاصی تان را کی خریدید؟
– آن هواپیمای اختصاصی برای من نبود. برای شرکت «اونور ایر» ترکیه بود که یکی از مجموعه های ماست. این شرکت چند فروند هواپیمای اختصاصی دارد که مسوولین ترک را هم جابه جا می کند.
* پس شما چند بار با هواپیمای اختصاصی مسافرت کردید؟
– دو بار با هواپیمای اختصاصی مسافرت رفتم. مسافرت هایم را عموما با هواپیماهای معمولی می روم. البته با «بیزنس کلاس». آن دو بار سفری هم که با اختصاصی رفتم ماجرا داشت. یک هواپیمای اختصاصی باید مقدار ساعت معینی در ماه پرواز کند. این هواپیما کمتر پریده بود. به ما گفتند شما مسافرت می روید بگذارید تا این هواپیما شما را ببرد. هم ساعت پروازش را پر کند هم برای شما مجانی باشد. همین مساله برایم «شر» شد. از اینجا بود که دستگاه های نظارتی وصل شدند و به طور مداوم ما را چک کردند.
* پس بالاخره بر سیستم شما هم نظارت کردند.
– نیرو گذاشتند و همه چیز را بررسی کردند. با دقت بررسی کردند که از چه کسانی پول می گیریم و به چه کسانی پول می دهیم.
* برگردیم به موضوع خرید شرکت های تامین اجتماعی. چطور با آقای مرتضوی ملاقات کردید؟
– همانطور که گفتم از طریق آقای حسن میرکاظمی هماهنگ کردم. آقای میرکاظمی به آقای مرتضوی زنگ زد و موضوع را گفت. آقای مرتضوی گفتند شب بیایید منزل ما.
* چرا در منزل شان قرار گذاشتند؟
– نمی دانم. اتفاقا ما هم یک جعبه شیرینی گرفتیم و رفتیم منزل شان. آقای مرتضوی گفتند موضوع چیست. گفتم پولی دارم که می خواهم به ایران بیاورم. حتی اگر شرکت های مناسبی داشته باشید می خریم. ولی مهم این است که اول پولم را به ایران منتقل کنم. گفتند فردا بیایید تأمین اجتماعی صحبت کنیم. رفتیم تامین اجتماعی و ایشان شماره حسابی هم از سرمایه گذاری تامین اجتماعی دادند. من هم مبلغ ۴ میلیارد یورو را معادل «ین» ژاپن، به آن بانک ژاپنی گفتم ذی نفعش را به نام تامین اجتماعی تغییر بدهد. این پول به حساب تامین اجتماعی آمد و آنها هم ۴ میلیارد یورو به عنوان تضمین به ما چک دادند. این چک را هنوز دارم. بعد لیستی از شرکت های تامین اجتماعی به من دادند و گفتند یکسری شرکت از آنها را انتخاب کنم. در همین شرایط بود که به ما زنگ زدند بیا ما رفتیم. بعد گفتند آقای فاضل لاریجانی در آن دفتر نشسته است. با ایشان صحبت کنید.
* ممکن است از شما بخواهم این موضوع را دقیق تر توضیح دهید؟
– به من زنگ زدند گفتند بیا تامین اجتماعی با شما کار داریم. من هم با آقای حسن میرکاظمی و همین آقای شیرازی منش رفتم. ناهار هم نخورده بودیم. یک چیزی گرفتیم رفتیم. در آنجا ما را در اتاق نشاندند. ما هم گفتیم تا آقای مرتضوی بیاید ناهارمان را بخوریم. یکدفعه آقای مرتضوی آمدند داخل اتاق و گفتند آقای فاضل لاریجانی در اتاق کناری است و با شما کاری دارد. گفتم با من کار دارد. ایشان گفت بله. خیلی هم واجب است. آقای حسن میرکاظمی به آقای مرتضوی گفت اگر می شود ایشان به آن اتاق نرود. آقای مرتضوی گفت برادر رئیس قوه است. زشت است. آقای مرتضوی به من گفت شما تنها بیا. من رفتم به آن اتاق. آقای فاضل لاریجانی سه، چهار کارت ویزیت درآورد و به من داد. گفت اینجاها هستم. اگر یک وقتی شرکت های تامین اجتماعی را گرفتی و در هیات مدیره اش کمک خواستی به من بگو. من هم گفتم دست شما درد نکند. کارت ها را گرفتم و از اتاق خارج شدم.
* آقای فاضل لاریجانی در آنجا درخواستی از شما نکردند؟
– خیر. هیچ درخواستی نکردند. بعد از آن، یک نفر به ما مراجعه کرد که آن هم نامش مرتضوی بود. ایشان هم یزدی بود. به من گفتند شما از تامین اجتماعی چیزی می خواهید بخرید. گفتیم بله. به من گفتند ما می توانیم به شما کمک کنیم که کارتان آنجا زودتر انجام شود. من هم گفتم چه طوری. خلاصه اینها می خواستند یک پولی از ما بگیرند. دو، سه روز بعد که رفتیم پیش آقای مرتضوی، به ایشان گفتم شما آقای مرتضوی می شناسی؟ گفتند خیر. به ایشان گفتم شخصی آمده است و گفته که فامیلی اش مرتضوی است. گفته است ۳۰ میلیارد تومان به ما بدهید کارهای شما را در تامین اجتماعی جمع کنیم. چنین چیزی درست است؟ آقای مرتضوی گفتند خیر چنین چیزی نیست. همین فیلمی است که در یوتیوپ منتشر شده است. در حقیقت من داشتم ماجرای آن مرتضوی را که به من مراجعه کرده بود و پول می خواست را برای آقای مرتضوی تعریف می کردم.
* یعنی آن ماجرای ۳۰ میلیارد تومان درباره آقای فاضل لاریجانی نبود؟
– خیر. درباره آن کسی بود که نام فامیلی اش را مرتضوی معرفی کرده بود. آنها این دو موضوع را به هم وصل کرده بودند که انگار آقای فاضل لاریجانی آمده است و ۳۰ میلیارد تومان از من خواسته است. در صورتی که آقای فاضل لاریجانی هیچ وقت پول از من نخواسته بود که من بعد از آن رفتم تاجیکستان که شبکه بی.بی.سی آمد با من مصاحبه کند.
* با آن شبکه هماهنگ کرده بودید که با شما مصاحبه کند؟
– خیر. اتفاقا ایشان [به آقای شیرازی منش اشاره می کند] به من گفت مصاحبه نکن. من گفتم ما که دستمان نمی رسد بگذارید حداقل از این طریق بگوییم که آقای فاضل لاریجانی از من پولی نخواسته است. اگر من یار آقای احمدی نژاد یا مشایی بودم آنجا می گفتم بله. آقای فاضل لاریجانی از من ۳۰ میلیارد تومان می خواسته یا اصلا حرف نمی زدم. در صورتی که اینطور نبود. من انکار کردم. من یار هیچ کس نیستم. یار خودم هستم.
* پس چرا به آقای احمدی نژاد واقعیت را نگفتید؟
– من دستم به آنها نمی رسید که بگویم.
* از این ماجرا فاصله بگیریم. آن میعانات گازی را که موقتا به چین برده بودید چه کردید؟
– وزارت نفت گفت میعانات گازی را به ما برگردان. من هم طی یک نامه همه میعانات گازی را به ارزش حدود ۷۰۰ میلیون یورو به وزارت نفت بازگرداندم. آنها هم مثل اینکه سرآخر فروختند و پولش را هم گرفتند.
* با این اوصاف نهایتا موضوع بدهی ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلاری شما به وزارت نفت به کجا رسیده است؟
– ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار نیست. در حساب های مربوط به وزارت نفت در بانک First Islamic یک میلیارد و دویست میلیون یورو یک پول است. این برای همان مشتری ای است که من گرفتم ریختم به حساب و آن مشتری الان طلب کار است. ۲۴۰ میلیون دلار یک پول دیگر است که برای بانک است و من گرفتم و ریختم در حساب شرکت نفت.
* یعنی این یک میلیارد و دویست میلیون یورو و ۲۴۰ میلیون دلار برای شرکت نفت نیست ولی در حسابشان است و باید برگردانند؟
– بله. همینطور است. اما فعلا نمی توانند برگردانند. یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار هم باقیمانده حساب شان است که در بانک دارند. حالا اینها دارند این یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلاری را که باید از بانک بردارند با آن یک میلیارد و دویست میلیون یورو که برای مشتری است و ۲۴۰ میلیون دلاری که برای بانک است جمع می کنند و آن رقم ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار را مطرح می کنند. در صورتی که درست نیست.
* با این اوصاف شما می گویید یک میلیون و ۳۰۰ میلیون دلار پول شرکت نفت در بانک شماست؟
– بله. خودشان هم این را می گویند.
* اما آقای زنگنه گفتند این رقم بیش از ۲ میلیارد دلار است.
– به نظرم اطلاع آقای زنگنه از این موضوع دقیق نیست.
* آقای زنگنه در اینگونه مباحثی که مطرح می کند دقیق است.
– به نظرم ایشان پرونده را دقیق مطالعه نکرده اند. شرکت نفت کلا با میعانات گازی یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون یورو بار داده است بیرون. آن هم با ۱۲ کشتی. باری که به بیرون داده اند کاملا روشن است که میعانات گازی را برگرداندیم به وزارت نفت.
* پس می توانیم اینطور بگوییم که کل معاملات شما با وزارت نفت، مجموعا یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون یورو بوده است؟
– بله. حدود ۷۰۰ میلیون یورو را هم که بار میعانات گازی بوده است، برگردانده ایم. نفت دیگر باری دست من ندارد.
* این یک میلیارد و دویست میلیون یورو پول نفت در بانک شما موجود است؟
– بله. ما فقط نمی توانیم منتقلش کنیم. چون سوئیفت نداریم. کسی هم این پول را از ما نمی گیرد. این پول اصلا در حساب من نیست. [می رود و قراردادش را با شرکت HK می آورد تا صحت گفته هایشان را ثابت کند.] تازه شرکت نفت در قراردادش آورده که تا زمانی که نتوانیم پول را منتقل کنیم باید سالی ۸ درصد بهره پول مانده در بانک را بدهیم. ۸ هزار میلیارد تومان هم از من وثیقه گرفته اند که اگر یک روز پول بانک آزاد شد یک وقتی برندارم و بروم. بعد هم به من گفته اند تا ۳۶۰ روز آینده دنبال راهی برای وصول پول باشد. پول در حساب خودشان است. از من وثیقه گرفته اند. چک هم گرفته اند. در این قرارداد هم من را به عنوان ضامن بانک آورده اند. [امضای قراردادش با شرکت HK را نشان می دهد.] در حقیقت من ضامن شده ام که آن پول در بانک First Islamic است و هیچ مشکلی هم نیست. من ۵/۱۷ میلیارد یورو برای ایران پول جابه جا کرده ام. اگر ۱۰ درصد این رقم را هم طبق روال بانک ها کارمزد می دادند همین یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون یورو می شد. اما هیچ وقت کارمزد ندادند. قرار هم نبود بدهند.
* بالاخره این صورتجلسه ای را که شما به من نشان می دهی را احتمالا آقای زنگنه دیده است.
– این را ۱۵ اردیبهشت ۹۲ امضا کرده ایم. آن موقع آقای زنگنه نبودند. مشکل من این است که شرکت HK طرف حسابم است و HK طرف حساب وزارت نفت است. حساب من با HK طی این صورتجلسه روشن شده است. اما حساب این شرکت با وزارت نفت باز است. HK هم برای نیکوست.
* آقای میرکاظمی، رئیس کمیسیون انرژی مجلس درباره بدهکاری شما بارها مصاحبه کرده اند. شما این صورتجلسه را به ایشان نشان داده اید؟
– من چند روز پیش با آقای میرکاظمی جلسه داشتم. همه این ماجراها را هم به ایشان توضیح دادم. به ایشان گفتم که برای این کار واقعا زحمت کشیده شده است.
* آقای میرکاظمی وقتی اینها را دید چه گفت؟
– گفتند من قبول دارم اما یک مشکلی هست. چند ماه است که به وزارت نفت می گویم بیایند در کمیسیون توضیح دهند اما نمی آیند. آدم هایی را پیش من می فرستند که سمت ندارند. اینها باید بیایند به من جواب بدهند. آقای میرکاظمی از این روند گله داشت. الان به شرکت شل و… نفت داده اند و دو سال است پولش را نگرفته اند اما کسی نمی گوید که آن پول چه شده است.
* هیات مدیره شرکت ملی نفت باید تصویب کند که به چه کسانی نفت بفروشند. آنها می گویند زنجانی این وسط نبوده است.
– آنها تصویب کردند که نیکو نفت را بفروشد. من از وزارت نفت، نفت نخریده ام.
* مایلم باز هم بپرسم که جز ۷ در هزاری که از انتقال پول نفت کارمزد گرفتید آیا پول دیگری از بابت فروش نفت گرفته اید؟

– خیر.

 

ادامه ین مصاحبه در قسمت هفتم بخوانید:

301 سوال از بابک زنجانی راننده سابق رییس بانک مرکزی که کارش را «سالامبور»فروشی آغاز می گوید :فقط ۱۰ میلیارد دلار بدهکارم!(بیوگرافی بابک زنجانی به زبان خودش)(قسمت هفتم)

 

 

تمام مصاحبه را دراین خبر بخوانید:

  بابک زنجانی یا بابک مرتضی زنجانی متولد 1353 تاجر ایرانی /معمای قرن 21 که قوه قضاییه از آن پرده برداری خواهد کرد 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا