(قسمت اول) /(قسمت دوم) - (قسمت سوم) - (قسمت چهارم) - (قسمت پنجم) - (قسمت ششم) -
قسمت هفتم
* آیا می توانم این را از کسی که می گوید کاسب است قبول کنم؟!
– چرا نمی توانید.
* پس برای چه رفتید سراغ فروش نفت ایران. مگر چه منافعی برای شما داشت؟
– کسی که اعتقادی کار می کند فقط سراغ منافع نمی رود. مگر جوان هایی که در جبهه ها روی مین رفتند سراغ منافع بودند.
* آقای زنجانی! لطفا اینطور مقایسه نکنید. من با این مقایسه شما اساسا مشکل دارم. شما در جایی هم گفته بودید که خود را بسیجی اقتصادی می دانید. من با چنین مقایسه ای مشکل دارم. شأن رزمندگان دوران دفاع بسیار بالاست.
– من با اعتقاد کار می کنم. من به کشورم و جمهوری اسلامی اعتقاد دارم.
* اما شما فعالیت اقتصادی تان را در ترکیه و امارات انجام داده اید!
– برای کجا فعالیت اقتصادی کرده ام؟
* برای خودتان!
– من کجایی هستم؟
* این چه سوالی است. خب ملیت شما ایرانی است.
– اشکال دارد رفته ام بیرون کار کرده ام و پول به کشور آورده ام؟! اشکال دارد ۲۰ فروند هواپیما وارد کشور کرده ام!
* چطور هواپیما وارد کرده اید؟
– از پنج سال پیش هواپیماها را از این کشور به آن کشور برده ایم تا به ایران بیاوریم. کار من همین است دیگر؛ عملیات ضدتحریم.
* پس تحریم در مجموع به نفع کاسبی شما بوده است. به غیر از این مورد آخر که خودتان تحریم شدید.
– این چه حرفی است. من برای کشور کار کردم. اگر با من کار نمی کردند باید چند برابر به بیرون می دادند.
* آقای زنجانی، نفت چه وقت به پولش می رسد؟
– همین فردا یک حساب معرفی کنند تا یک میلیارد یورو پول قبول کند این کار را انجام بدهم. وقتی وزارت نفت و بانک مرکزی تحریم است و حساب ندارد چطور می توان پول به حساب آنها واریز کرد. ضمن اینکه ما الان قدرت جابه جایی پول نداریم وگرنه پول که در حساب موجود است.
* جدا از این مباحث، مایلم بدانم چقدر خرج تبلیغات تلویزیونی شرکت «قشم ایر» کرده اید؟
– قیمت مناسبی پرداخت کرده ایم. سالی یک میلیارد تومان به تلویزیون داده ام که ۵۰۰ میلیون تومان پول می دهیم و ۵۰۰ میلیون تومان هم بلیط هواپیما می دهیم.
* ساعتی که به دست دارید چند می ارزد؟
– ۱۰۰ میلیون تومان.
* ابایی ندارید از اینکه ظاهر متولی داشته باشید یا دفتر شیکی داشته باشید؟
– دزدی که نکردم. برای خودم است. دوست دارم اینطور باشم. هر وقت دیدید کسی پنهان می کند بدانید کاری کرده است. من از روز اول زندگی ام بهترین ماشین را سوار شدم و بهترین خانه را داشتم. به کسی بدهکار نیستم. بالا و پایین هم رفته ام.
* خودروی سواری تان چیست؟
– بنز S500..
* حجم دارایی تان چقدر است؟
– حدود ۲۵ هزار میلیارد تومان.
* این دارایی در ایران است؟
– حدود ۱۳ هزار میلیارد تومان آن در ایران است.
* چقدر بدهکارید؟
– حداقل ۱۰ میلیارد دلار بدهکارم.
* یک عکسی از شما با اسلحه منتشر شد. بعد هم شما توضیح دادید که این عکس در عراق گرفته شده است و طبیعی بوده. راستش من که باورم نشد.
– این عکس برای خیلی قبل هاست. این عکس را ندارم اما فیلمش را دارم.
* آقای زنجانی، دست آدم معمولی که اسلحه یوزی نیست!
– در عراق اینطور است. ماشین VIP می آمد مرز ارومیه. از آنجا ما را سوار می کرد و به اردبیل عراق می برد. آن موقع ناامنی زیاد بود. همه ماشین ها مسلح بودند. حتی در ماشین نارنجک هم بود. خود پلیس به ماشین های VIP اسلحه تحویل می داد.
* شما را چرا سوار ماشین های VIP می کردند؟
– با آقای بارزانی ارتباط داشتم. گازوئیل می فروختم. تاجر بودم دیگر. با همه جا کار می کردم.
* من احساس کردم یک عکس از آقای زنجانی دارند. بعد ایشان کاری که باید انجام می داد را نکرده است. بعد فعلا یک عکس منتشر کرده اند تا حساب کار دستتان بیاید.
– نه. اینطور نیست. کسی از من کاری نمی خواسته که انجام بدهم. [با خنده می گوید عکس های بهتر دارند که بگذارند]
* آقای زنجانی اصالتا کجایی هستید؟
– خودم تهرانی هستم. پدرم اصفهانی است. ولی ظاهرا پدربزرگ هایم زنجانی هستند.
* شما خودتان را دلال می دانید یا تاجر؟
– من تاجر هستم که کارها را درست پیش برده ام. فکر می کنید از وقتی تحریم شده ام چقدر نفت فروخته شده است؟
* شما می دانید؟
– فکر می کنم در پنج، شش ماه گذشته، سه میلیون بشکه هم نفروخته اند.
* درباره آمار شما اظهارنظری ندارم. اجازه دهید یک سوال هم درباره باشگاه راه آهن بپرسم. چرا باشگاه راه آهن را خریدید. بعضی ها معتقدند با این محمل راحت می توان پول شویی کرد.
– مثلا چطور در باشگاه پول شویی می توان کرد! این مساله نیست. من خیلی اتفاقی راه آهن را خریدم.
* ظاهرا همه کارهای شما اتفاقی است!
– شخصی به نام آقای… [اسمش را می گوید] را یکی از دوستانم پیش من فرستاد گفت که ایشان بدهکار است و خیلی گرفتار است. گفت می خواهید باشگاه راه آهن را بردارید. گفتم مزیت هایش چیست. گفت اول اینکه ایشان را نجات می دهیم. دوم اینکه برای تبلیغات مجموعه های شما می تواند کارساز باشد. سوم اینکه مالیات شرکت ها، در قالب هزینه کرد در باشگاه قابل قبول است. من دیدم سالیانه ۱۵ تا ۲۰ میلیارد تومان مالیات می دهیم. اینقدر هم خرج باشگاه است. الان باشگاه راه آهن باشگاه تمیزی است که بی سر و صدا کارش را انجام می دهد.
* فکر می کنید یک روز آبراموویچ خواهید شد؟
– اگر یک مقدار اجازه بدهند چرا که نه. [می خندد]
* درباره عکس هایی که از شما با آقای هاشمی، آقای خاتمی و آقای روحانی منتشر شد قرار بود توضیح دهید.
– من چهار، پنج دوره صادرکننده نمونه شدم و به هنگام دریافت جایزه ام این عکس ها را گرفته ام.
* تا حالا آقای هاشمی رفسنجانی را از نزدیک دیده اید؟
– سه، چهار بار.
* منظورم جلسه بود؟
– بعد از اتمام انتخابات خدمت ایشان رفتم و توضیحی درباره کارهایم به ایشان دادم.
* مشرب فکری تان بیشتر به آقای هاشمی نزدیک است یا آقای خاتمی یا آقای احمدی نژاد یا آقای روحانی؟
– نمی دانم. چون با این آقایان ارتباط نداشتم نمی دانم چه باید بگویم.
* پس چرا عکس شما با آقای هاشمی در اتاق شماست؟
– بیشتر از ۸ سال است این عکس در اتاقم است.
* آدم های سرشناسی که به دفتر شما آمده اند چه کسانی هستند؟
– آدم های زیادی اینجا آمده اند.
* دوست دارید یک بار دیگر به محله قدیمی تان راه آهن برگردید؟
– بله. اگر امروز بگویند دیگر کار نکن خیلی راحت ترم
پایانی بر یک آغاز -باید دید سرنوشت برای بابک خان زنجانی چه می نویسد!!!
تمام مصاحبه را دراین خبر بخوانید: