(قسمت اول) /(قسمت دوم) - (قسمت سوم)
قسمت چهارم
*در سایت ها یک عکس گذاشته بودند که نشان می داد شما پاسپورت دانمارکی دارید؟
– دروغ و جعلی بود. من اصلا اروپا نرفته بودم که بخواهم پاسپورتش را بگیرم. در همان پاسپورت جعلی هم مشخص بود که تاریخ صدور و انقضایش یکی است.
*در جایی خواندم که با فشار شما، برای دو نفر از فعالان رسانه ای مشکل ایجاد شده بود.
– این حرف ها دروغ است.
*وقتی برای اولین بار آن سایت نام شما را مطرح کرد واکنش شما چه بود؟
– آن موقع من در امارات بودم و وضع خیلی بدی داشتم. نیروهای اطلاعاتی امارات هر روز مرا می بردند و سوال و جواب می کردند. بعد یکی از خبرنگاران در ایران علیه من مطلب می نوشت که مثلاً نفت را ۶۰ دلار خرید و ۹۰ دلار فروخت و از این مطالب. من از امارات به ایشان زنگ زدم. (آقای شیرازی منش را نشان می دهد.) گفتم این سایت چیست (نام سایت را می گوید) که این مطالب را علیه من می نویسد. البته این یک ریشه ای داشت…
*چه ریشه ای آقای زنجانی؟!
– در اولین عکسی که آن سایت از من زده بود یک کلاه بزرگ روی سرم بود. این عکس فقط در خانه من بود. من در ترکیه به رستورانی رفته بودم و با یکی از کلاه های سنتی آنجا به همراه کسی که قرار بود با هم ازدواج کنیم عکس گرفته بودیم. این عکس را در منزلم در امارات گذاشته بودم. یک روز که در تهران بودم شخصی به من زنگ زد و گفت به امارات آماده ام و جا ندارم، می شود دو روز به منزل شما بروم. گفتم بفرمایید.
*یک کسی یعنی چه آقا؟! یعنی هر کسی به امارات برود و بخواهد به منزل شما برود می گویید بفرمایید؟!
– خیر. این آقا قبلا پیش من آمده بود و گفته بود که می تواند هواپیما بخرد. من ۶۰ میلیون دلار به حساب او ریختم تا هواپیما بخرد. برای شرکت قشم ایر می خواستم.
*این شخص را چطور می شناختید؟
– صنعت هواپیماسازی این فرد را می شناخت. هر کسی قطعه ای می خواست، به این آقا می گفت. وقتی او را به من معرفی کردند همه تاییدش کردند. با مصیبت ۶۰میلیون دلار به حسابش ریختم که او هم بعد از شش ماه گفت نمی شود.
*آقای زنجانی، شما برای دادن یک میلیارد تومان برای ساخت یک فیلم چک می گیرید چطور ۶۰ میلیون دلار به حساب یک نفر همینطوری می ریزید؟!
– ما یک حساب مشترک در بانک باز کردیم. این حساب به گونه ای بود که نه من حق برداشت داشتم، نه ایشان. باید با امضای دو نفرمان برداشت انجام می شد. بعد از شش ماه که هواپیما خریداری نشد گفتم آقا بیا پول را برداریم. ایشان نمی آمد تا پول را برداریم. حدود ۷ میلیون دلار از من گرفت تا امضاء کند که پول را بردارم. ایشان بود که در امارات به من زنگ زد و گفت دنبال کارهای شما هستم و هتل نیست. گفتم اشکال ندارد بروید خانه من. ایشان رفته بود آن عکس را گرفته بود تا بتواند ۷ میلیون دلار از من بگیرد. به همین دلیل آن را منتشر کرد.
*شما اسم این شخص را نگفته اید و من هم اطلاعاتم در این باره کامل نیست پس نمی توانم هیچ قضاوتی درباره حرف های شما داشته باشم. اما همین قدر می توانم بپرسم که مگر شما ۷ میلیون دلار را نداده بودید تا ایشان بیاید و امضاء دهد تا ۶۰ میلیون دلارتان را بتوانید از حساب مشترک بردارید؟!
– ۷ میلیون دلار را گرفته بود و تمام شده بود.
*پس چرا باید عکس تان را از منزل می گرفت و منتشر می کرد؟
– نگران بود شکایت کنم و بازداشت شود.
*از این مساله بگذریم، باز هم تاکید می کنم بدون قضاوت. بپردازیم به همکاری شما با قرارگاه خاتم الانبیاء.
– همکاری ما با قرارگاه ادامه داشت. حتی قرار شد تا آنها را هم در هواپیمایی «قشم ایر» شریک کنیم. حتی مشارکت نامه را هم نوشتیم.
*با چند درصد سهام؟
– ۵۰ درصد قرارگاه و ۵۰ درصد من. این کار در حال اتمام بود که آقای قاسمی از قرارگاه خاتم الانبیاء رفتند و وزیر نفت شدند. ایشان که رفت کارهای این فرمی ماند ولی قرارگاه کارهای قدیمی اش را با من کم وبیش ادامه می داد.
*یعنی تا این مرحله شما وارد نفت و معاملات نفتی نشده بودید؟
– خیر. هیچ وقت سراغ این موضوع نرفته بودم. شرکت های مختلفی که با قرارگاه خاتم الانبیاء کار می کردند به همدیگر اطلاع می دادند که ما می توانیم پولشان را نقل و انتقال دهیم؛ برای اینکه حساب هایشان را پیش ما بیاورند. تا جایی که موسسه مالی – اعتباری ام در امارات دیگر جوابگوی حجم کارها نبود. نیاز داشتم بانک دیگری پشت دستم باشد تا کارهایم را انجام دهد.
* چرا نیاز داشتید که بانک دیگری پشتوانه شما باشد؟
– چون بیمه های دیگر حجم بالای رقم هایی را که نقل و انتقال می دادم قبول نمی کردند. بنابراین رفتم مالزی تا بانک تاسیس کنم.
ماجرای ایجاد بانک در مالزی
* چرا مالزی را برای ایجاد بانک تان انتخاب کردید؟
– چون شنیده بودم در آنجا می توان راحت تر بانک باز کرد و از آنجا به اتحادیه اروپا وصل شد. مالزیایی ها در پاسخ به درخواستم برای ایجاد بانک گفتند که برای ایجاد بانک، سهامدار حتما باید بانک باشد و شخص نمی تواند این کار را انجام دهد. به همین دلیل رفتم تاجیکستان ببینم می توانم یک بانک ایجاد کنم.
* همین سوال در مورد تاجیکستان هم مطرح است. چرا فکر کردید می توانید در تاجیکستان بانک ایجاد کنید؟
– رفتنم به تاجیکستان اتفاقی شد. سفیر تاجیکستان در ایران در یک نمایشگاه، غرفه آرایشی شرکت ما را دیده بود و از همان جا با من دوست شده بود. بعد از این ماجرا، به ایشان زنگ زدم که در کشور شما چطور می توان بانک درست کرد. آقای سفیر گفت شما بیا من به تو کمک می کنم. به همین دلیل رفتم تاجیکستان.
* چقدر زمان برد تا با کمک سفیر تاجیکستان بانک تان را ایجاد کنید؟
– وقتی به تاجیکستان رفتم دیدم آنجا یک موسسه مالی – اعتباری به نام «ارزش» دارند. گفتند یک میلیون دلار بدهید این موسسه را بردارید. برای ایجاد بانک در تاجیکستان باید اول موسسه مالی – اعتباری، سه سال سود کند تا بعد تبدیل به بانک شود. این یک میلیون دلار را دادم و حدود سه ماه با این موسسه کار کردم تا سه سال زمانش تمام شد. بنابراین به بانک مرکزی تاجیکستان مراجعه کردم و درخواست تاسیس بانک را ارائه دادم. گفتند تنها رئیس جمهور است که می تواند دستور تاسیس بانک را صادر کند. گفتم چطور می توان رئیس جمهور تاجیکستان را دید.
* به چه کسی گفتید تا رئیس جمهور تاجیکستان را ببینید؟
– سفیر تاجیکستان در ایران با رئیس جمهورشان دوست بود. ایشان برایم وقت گرفت و رفتم پیش رئیس جمهور. گفتند می خواهید چکار کنید. گفتم می خواهم بانک درست کنم تا هم در این کشور و هم در کشورهای دیگر کار کنم. پرسید دولتی هستی یا خصوصی. گفتم خصوصی هستم. به هیچ جا هم ارتباطی ندارم.
* وزارت خارجه ایران روی ارتباط شما با رئیس جمهور تاجیکستان حساس نشد و از شما سوال و جواب نکردند؟
– خیر. هیچی.
* خیلی برایم جالب است که با این ارتباطات و مبادلات مالی کاری به کارتان ندارند و درباره ارتباط تان سوال نمی کنند! چون شنیده ام در این گونه موارد و هماهنگی برای سرمایه گذاری خارجی از طریق وزارت خارجه اقدام می شود.
– مگر اینطوری است که شما می گویید؟! مگر هر کس هر کاری می کند از او سوال می کنند؟! من این کارها را در خارج از کشور انجام می دادم و با داخل کاری نداشتم.
* بگذریم! واکنش رئیس جمهور تاجیکستان به درخواست شما چه بود؟
– گفتند اگر ۵۰ میلیون دلار سرمایه به تاجیکستان بیاوری اجازه تاسیس بانک را می دهم. من هم یک ۴ میلیون دلار و یک ۱۰۰ میلیون دلار به تاجیکستان بردم.
* از کجا این پول را آوردید؟
– از ترکیه به حساب تاجیکستان ریختم. بعد که این پول را بردم رئیس جمهور تاجیکستان اجازه ایجاد بانک را به من دادند. اما بعدا گفتند برای اینکه بانک «اپراتیو» شود ۱۰۴ میلیون دلار کم است. باید رقمش به ۲۰۰ میلیون دلار برسد. مابقی اش را دوباره در ترکیه آماده و به حساب واریز کردم.
* این کارها برای دو، سه سال اخیر است. بعید است در این سال ها دیگر کار پوست گوسفند در ترکیه کرده باشید. فعالیت اقتصادی تان در ترکیه چه بود؟
– شرکت های مختلفی در ترکیه داشتم. کارخانه آلومینیوم داشتم. شرکت هایی داشتم که کالاهایی به ایران می فرستاد. صادرات و واردات می کردم. یکی از معروف ترین خطوط اتوبوسرانی ترکیه را داشتم. ایرلاین معروف اُنورایر را داشتم.
* یعنی این شرکت ها را الان دیگر ندارید؟
– چرا همچنان دارم. ایرلاینی که گفتم دومین خط هواپیمایی ترکیه است.
* نهایتا بانک تاجیکستان را باز کردید؟
– بله. وقتی هم این بانک را باز کردم رفتم مالزی.
* چرا با همان بانک تاجیکستانی کارهای مالی بزرگ تان را انجام ندادید؟
– چون بسیاری از بیمه ها حاضر نیستند ریسک بانک های تاجیکستانی را بپذیرند. در مورد بانک های مالزیایی این کار راحت تر انجام می شود. به همین دلیل در مالزی بانکی را پیدا کردم که برای دولت اندونزی بود. گفتم من اینجا را می خرم. گفتند ۱۰۴ میلیون دلار اصل سپرده اش است و ۵۰ میلیون دلار هم باید بابت سرقفلی اش بدهی.
* صددرصد سهامش را می خواستید بخرید؟
– خیر. با آن شرایطی که گفتم ۶۰ درصد سهام بانک را واگذار می کردند. ما هم آن ۱۰۴ میلیون دلار و ۵۰ میلیون دلار را به اضافه ۶-۵ میلیون دلار به واسطه ها که کمک کردند این کار انجام شود، دادیم و ۶۰ درصد بانک را خریدیم. حدود ۱۵ میلیون دلار هم دادیم و ساختمان خریدیم و این بانک را مرتب کردیم و نیرو گرفتیم. تمام تجربیاتی که در امارات داشتم را جمع کردم و یک بانک حرفه ای در مالزی درست کردم.
* بانک تاجیکستان شما، سهامدار بانک مالزی تان شد؟
– بله. وقتی هم بانک مالزی درست شد همه کارهایم ازجمله کارهای قرارگاه را به آنجا منتقل کردم. هر مشتری تازه ای هم که می آمد به بانک مالزی منتقل می کردم.
* آقای زنجانی، می خواهم خیلی شفاف و صریح یک سوال از شما بپرسم. خیلی ها معتقدند شما ویترین هستید. یکسری دیگر پشت شما هستند که نباید معلوم باشند؛ حالا شخص، سیستم یا نهاد باشد. می گویند آقای زنجانی یک ویترین است و کارها را به او ابلاغ می کنند و او هم انجام می دهد. مایلم نظرتان را در این باره بدانم.
– این حرف ها بی ربط است. اگر من کارم را بلد نبودم که مردم با ویترین حرف نمی زدند. بچه های وزارت نفت و نهادهای دیگر کارهای مرا دیدند. من ۵/ ۱۷ میلیارد یورو از پول ایران را که قفل بود انتقال دادم به حساب هایشان. ویترین می تواند این کارها را بکند؟ اگر کسی پشت من باشد مرا می فرستد ۹ هزار نقل و انتقال انجام دهم؟! آقای دیوید کوهن آمد و درباره شخص من صحبت کرد. ایشان گفت خطرناک ترین مجموعه ای که در خارج برای ایران کار کرده مجموعه من بوده است. ویترین می تواند این کار را انجام دهد؟!
ادامه در قسمت پنجم مصاحیه بخوانید
:◄
301 سوال از بابک زنجانی راننده سابق رییس بانک مرکزی که کارش را «سالامبور»فروشی آغاز می گوید :فقط ۱۰ میلیارد دلار بدهکارم!(بیوگرافی بابک زنجانی به زبان خودش)(قسمت پنجم)
تمام مصاحبه را دراین خبر بخوانید: