سالي دگر از بدرود حيات استاد احمد مدقق يزدي آن اديب فاضل گذشت.
معلم تواناي فرزانه كه در خدمت به دانش و فرهنگ چهره آشناي زمانه ما بود.
روان او و همه فرهنگيان در گذشته كه خادمان صادق تعليم و تربيت اين ديار بودند و اكنون در بستر خاك آرميدهاند قرين رحمت و مغفرت پروردگار باد.
راستي را كه رفعت مقام و بلندي جايگاه انساني را در رفتار و كردار و منش آنان به روشني ميديدي و استواري راي و صلابت گفتار را در كلامشان ميشنيدي.
آن هنگام كه از سر حسرت به قفا مينگريم آن ناموران عرصه فرهنگ را با سيمايي تابنده در شفق سرخ همراز و همداستان غروب خورشيد زندگي ميبينيم و اميدوار در فلق صبح جستجوگر چهره هايي همسان و همانند آنانيم و ذهن پرسشگر ما بر اين نكته انگشت مينهند كه چرا دستگاه تعليم و تربيت امروز چهرههايي چون احمد مدقق يزدي، شمسالدين خرمي، مشكيان، عطار، كياني، نواب، رضوي و ديگران نميپرورد كه مرزهاي دانش و فرهنگ و معنويت را پاس بدارند و در كسوت معلمي علم و عمل را يكجا به دانش پژوهان بياموزند. ادب نفس و ادب درس هر دو را بن مايه اموختن و قرار دهند. آموزگار خصايل پسنديده انساني باشند و اوامر و نواهي آنان در جوانان جوياي دانش و آگاهي آنچنان نافذ و اثر بخش باشد كه گويي نقش هنرمند بر سنگ است با جاودانگي ابدي.
و پندي كه ما بازماندگان از كاروان گذشتگان بايد به گوش هوش درك و دريافت كنيم ابيات حكيمانه سخن سراي بزرگ شيراز سعدي است كه اين چنين سرود:
اين همه رفتند و ماي شوخ چشم
هيچ نگرفتيم از ايشان اعتبار
آنچه ديدي بر قرار خود نماند
وين چه بيني هم نماند بر قرار
دير و زود اين شكل و شخص نازنين
خاك خواهد بودن و خاكش غبار
چون زبر دستيت بخشيد آسمان
زير دستان را هميشه نيك دار
شكر نعمت وا نكويي كن كه حق
دوست دارد بندگان حقگزار
از خداوند يكتاي بيهمتا تمنا داريم كه معلمان و متعلمان گذشته و آينده را در دو جهان به زيور عزت و شرف بيارايد و با نيكان و شايستگان همنشين فرمايد.
چنين باد