همايش بزرگداشت مقام استاد محمدكريم پيرنيا، پدر معماري سنتي ايران به مناسبت نود و چهارمين سالروز ولادت استاد كه با پذيرش اولین دوره دانشجویان معماری ،مقطع دكترا دانشكده هنر و معماري دانشگاه يزد ، همزمان شده است ،در روز سهشنبه 1 /7 /93 در محل دانشكده هنر و معماري واقعدر خيابان امام خميني برگزار گرديد.
در اين همايش آقايان سيدحسيني معاون عمراني استانداري، شرافت مديركل ميراث فرهنگی گردشگري و صنايع دستي، دكتر آيتالهي رئيس دانشكده، دكتر اولياء عضو هيأتعلمي دانشگاه يزد، دكتر شاهي بنيانگذار دانشگاه يزد و دانشكده هنر و معماري، اعضاي هيأت امناي دانشگاه يزد و اعضاي هيأتمديره جامعه مهندسين مشاور، حجةالاسلام والمسلمين معزّالديني، خانم يادگار عضو شوراي اسلامي شهر يزد، محمدرضا پيرنيا معاون برنامهريزي و توسعه شهرداري يزد، جمعي از مديران، كارشناسان و اساتيد دستگاههاي مختلف شهرداري يزد و دانشجويان پذيرفتهشده در مقطع دكتراي دانشكده هنر و معماري حضور داشتند.
در اين همايش با ذكر سخني زيبا از استاد پيرنيا مطالبي درباره نگرش، شخصيت و زندگي كاري استاد بيان شد.
« شهر ما گنجينه هنر است، هر ويرانهاش دفتري است پر از زيبايي كه در برابر چشم شيفتگان هنر، گشاده است»
استاد محمد كريم پيرنيا در بیست و پنجم شهریور ماه سال 1299 در یک خانواده اصيل یزدی چشم به جهان گشود. پدرش، ميرزا صادقخان نائيني از طبيبان حاذق و شيميدانان نامي و از خوشنويسان و هنرمندان چيرهدست نائين و از قرآن نويسهاي مشهور ايران بود که يك مدت در نائين و براي مدتی هم درسوئيس درس خوانده بود. وی در دوران كودكي، نزد پدر کسب سواد و قرآن را از مادر آموخت و سپس بدون رفتن به مكتبخانه، راهي دبستان اسلام يزد ميشود. در سال 1316 دوران دبیرستان را در دبيرستان ايرانشهر آغاز کرد و در رشته علمي موفق به دريافت مدرك متوسطه( ديپلم) شد.
استاد از دوران كودكي به هنر و معماري ايراني – اسلامی علاقه بسیار داشت ، و پس از اتمام دوران دبيرستان و بعد از فوت پدر براي ادامه تحصيل به تهران رفت و در كنكور اولين دوره «دانشكده هنرهاي زيبا» و در رشته معماري پذيرفته شد. . ولي بعداً دانشكده معماري را ترك كرده و شخصاً به پژوهش وتحقیقات گسترده در زمینه معماري ايراني و تمامي زمينه هاي وابسته به آن ميپردازد. وي به جاي اينكه به تحصيلات كلاسيك در دانشكده مشغول شود به كار مي پردازد و وارد كارگاههاي معماري و مرمت ميشود و درنتيجه ، تجربياتي ارزنده را از استادكاران و معماران سنتي کسب می کند. وی در خاطرهاي نقل میکند که: موضوعی که موجب شد من دانشكده را ترك كنم اين بودكه از كودکی به معماري ايراني بسيار علاقمند بودم، به همين دليل به دانشكده هنرهاي زيبا رفته بودم ولي بعد از مدتي متوجه شدم كه آن چيزي كه من به دنبال آن هستم، در دانشكده نيست. در دانشكده اين فكر حاكم بود كه معماري ايراني دست يك عده بيسواد است و سعي آنها بيشتر اين بود كه معماري مدرن غرب را جايگزين معماري ايراني كنند. يعني به طور كلي در دانشكده هنرهاي زيبا، معماري ايراني جايي نداشت.
استاد پیرنیا را باید به حق مصداق انسانی دانست كه به« چندين هنر، شهره آفاق گشتهاند» . هنگامي كه به نوشتهها و سخنان اين هنرمند وارسته و بيادعا دقت شود، به ميزان احاطه او به هنرهاي موسيقي، نقاشي و خوشنويسي ميتوان پي برد. بدانگونه
كه در يكي از سخنرانيهاي خود ميگويد:«ميدان نقش جهان، موسيقي ايراني است شامل پيش درآمد، درآمد و تصنيف» و زماني هم سيوسهپل اصفهان را «سوئيت شهرزاد» ناميده بود. استاد علاوه بر اطلاعات ذيقيمتي كه در زمينههاي مختلف هنر و معماري ايراني داشت، به تاريخ، بهويژه تاريخ ايران و اسلام آشنا بود و به موسيقي، شعر، ادبيات و زبانهاي عربي و عبري احاطه داشت. وي زبان فارسي پهلوي را بهخوبي ميدانست و با خط ميخي نيز آشنا بود.
نخستين كار رسمي استاد پيرنيا از سال 1332 تا 1344 در وزارت فرهنگ، با ساخت بیش از سیصد مدرسه ارزانقيمت در تهران و شهرستانها، از محل پنج درصد درآمد شهرداري شروع شد كه با اين كار، طرحي نو در نظام مدرسهسازي ايران ايجاد شد. طرح اين مدارس بعدها از طرف يونسكو به عنوان نمونه مدارس ارزانقيمت، براي كشورهاي جهان سوم معرفي گرديد. استاد در سال 1344 به دليل علاقهاي كه به هنر داشت، به وزارت فرهنگ و هنر رفته و معاونت اداره كل بناهاي تاريخي را عهدهدار گرديد و پس از تشكيل سازمان ملي حفاظت آثار باستاني بهعنوان معاون فني تا سال 1365 مشغول بهكار شد.
پس از آن مقام عضويت افتخاري فرهنگستان علوم جمهوري اسلامي ايران نصيب وی گشت و به پاس خدمات ارزنده و ماندگار استاد در طول شصت سال زندگي علمي، هنري و تلاش در راه بازشناسي جلوههاي اصيل هنر معماري ايران و آشنايي نسل نو با تواناييهاي هنرمندان ايراني در طول تاريخ و خدمات بيريا و خالصانه به جامعه معماري ايران، از سوي دانشگاه تهران موفق به دريافت دكتراي افتخاري رشته معماري شد.
استاد در سالهاي پاياني عمر كه ضعف و سستي بر وي چيره گشته بود، به عشق دوستداران هنر و معماری، پاي به كلاس درس دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران گذاشت. سرانجام اين دانشمند فرزانه در تاريخ نهم شهریور ماه سال 1376 پس از طي يك بيماري چند ماهه و پشت سرگذاشتن 75سال عمر پربركت، از اين سراي ناپايدار به ديار جاويد، رخت بربست و چنان كه خود خواسته بود پيكرش به يزد منتقل شد و در روز 12/6/1376 با، شكوهي بينظير از محل ميدان اميرچقماق تا مصلاي صفدرخان از سوي مردم قدردان يزد تشييع گرديد و پس از اقامه نماز براي خاكسپاري بر دوش مردم يزد به دانشكده معماري دانشگاه يزد؛ جايي كه روزی استاد فرمود: " كاش پيري ميگذاشت تا من هم در انجمن هنردوستان، زادگاه هنرپرور خود،گوشهاي مييافتم، آن هم در دانشكدهاي كه روزگاري دراز آرزوي برپايي آنرا داشتم"، انتقال داده شد.