الان که این یادداشت را مینویسم، ساعت 3 بامداد است. علت بیخوابی نیمه شب این است که از حدود دو ساعت پیش نمیدانم کدام بیفرهنگهایی که هنوز نمیدانند آپارتمان چیست و فرهنگ آپارتمان نشینی کدام است، کارناوال عاروس کشانیشان را در محوطه مجتمع مسکونی 224 واحدی بر پا کرده و با انواع موزیکهای قدیمی و جدید به رقص و پایکوبی مشغول شدهاند و تازه گاه گداری کسی هم فریاد میزند:«خوشبختی عروس و داماد بلند صلوات بفرست»!!
نگهبان بیچاره هم مستاصل از کاهش سر و صدای این جماعت، نظاره کننده ای بیش نیست و البته نیروی محترم انتظامی که پس از بارها تماس، خبری از نیروهایش نشد.
حقیقتاً معضل عروسیهای ما یکی از بزرگترین معضلات اجتماعی و فرهنگی است که منجر به پایمال شدن حق بسیاری از مردم میشود. از قضا چند ساعت قبل هم که از بلوار دانشجو رد میشدیم، کارناوال دیگری به همراه ماشین عروس و داماد، ترافیک سنگینی ایجاد کرده بودند و بیچاره مردمی که ممکن است گرفتاری خاصی داشته باشند و یا در راه بیمارستان یا مقصد فوری دیگری بوده باشند!
چرا ما مردم در این جور مواقع به هیچ چیز دیگری جز خوشی لحظهای خودمان فکر نمیکنیم؟ فکر نمیکنیم ممکن است بیماری با این رفتار غیرشرعی و غیر اخلاقی ما بدحال شود؟ فکر نمیکنیم مریضی که باید خودش را فوری به بیمارستان برساند ممکن است پشت کارناوال عروسی ما جانش به خطر افتد؟ مگر آپارتمانی با این همه ساکن، نیمه شب، جای بزن و بکوب و مطربگری است؟ با این همه حقالناس، واقعاً چه عاقبتی در انتظار عروس و داماد است؟
ای کاش ما مردمی که با چنان شکوهی در تشییع جنازه عالم اخلاق، آسید جواد حیدری(رحمه الله) شرکت کردیم، اندکی هم پایبند مواعظ ایشان درباره حق الناس بودیم!