شهر، هویت گرفته از روح اجتماع است و هويت شهري، چیستیِ ما در ظرف مکان و در گذار دوران از گذشته تا آینده است.
شهرها و فضاهاي شهري در گذشته از شخصيت ويژهاي برخوردار بودهاند؛ اما اکنون به گفته کارشناسان در برخی از شهرها رویکردِ ساختن براي ساختن، جاری است و نه ساختن براي زيستن. که این رویکرد، مجالي را براي توجه به مقولاتي مهم و عميق همچون هويت در شهرسازي و معماري باقي نگذاشته است. این را بحران هویت شهر نام نهادهاند.
صاحبنظران بر این باورند که با مشاهده كالبد و پيكر شهر از نگاهي روانشناسانه ميتوان خصوصيات مردمان شهر را شناخت. پيكر ناهماهنگ، آشفته، بي نظم و سرگردان، نشانگر آشفتگي ذهني، ادراكي و رواني مردمان آن شهر است و كالبد شهر ميتواند تأثيرگذار بر عقيده و فرم دهنده به هويت شهر باشد.
و اما یزد ...
مبلمان شهری، بستر نقشآفرینیِ مردمان این دیار و تابلوی بزرگ نمایش اندیشه و رویکردهای آنان است و تکتک اعضای این موزهشهرِ بلندآوازه تاریخ در برابر پویایی و زیبایی شهر مسئولند.
کهنشهر بلندآوازه یزد، هزاران سال است شهره به اندیشه و نبوغ و تناسب در معماری و بافت شهری و یکدستی و انسجام، بر بستر تاریخ، خوش درخشیده است اما تصویرِ پیشرو نمایشی از تصور افراد و میهمانانِ شهر، از جلوههای تازۀ این شهر تاریخی است.
شهردار محترم یزد!
رییس محترم شورای اسلامی شهر یزد!
مدیرکل محترم میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد!
فضای شهری یزد، تابلوی بزرگی است از تصاویری شلوغ با رنگهای نامناسب و نشانههایی ناهماهنگ، شهری دور از زیباسازی و گاه حتی عاری از ابتداییترین خدمات شهری.
یزد، پل زیرگذر مهدیه را دارد که یک طرفش، کاشیکاری است و یک طرف سنگ آنتیک که هیچکدام از نظر فرم، بافت، طراحی، شکل، رنگ و هویت، مناسب یزد نیست. در طراحی فضاهای ایستگاههای اتوبوسِ شهری در یزد، الگوبرداری از شهرهای دیگر مانند دبی انجام میشود که اشتراکی با اصالت و چیستیِ یزد ندارد و حتی اینجا به غلط اجرا میشود. در حالی که در امارات، گسترهای به وسعت یک شهر با تلفیق معماری ایرانی و نمادهای یزدی انجام میشود و آنها از این اصالت در راستای هویتسازی برای خود استفاده میکنند.
اقدامات زیباسازی، میتواند رنگی تازه به شهر بدهد. در صورتی که هوشمندانه اجرا شده و از هنرمندان خلاق و آشنا با این حوزه استفاده شود؛ اما بیتوجهی به فضاسازی شهری یزد، تاکنون موجب عدم فعالیت در این حوزه بوده و این فضای خالی، دستکم آرامش را برای بیننده به همراه داشت و کار نکردن در این حوزه انگار بهتر بود. در حالی که طرحهای بیهویت جدید، ذهن را آزار میدهد.
یزد نمایشی است از آلودگی تصویری، آشفتگی تابلوها و نماها و عدم تناسب؛ و اینها همه سخن از بدحالیِ یک موجود زنده است. سخن از مرمت خانههای تاریخی با سیمان، از نفوذ آهن در بافت خشتی، از آبنمای رقصانی که با هزینههای میلیونی در برابر تکیه باشکوه امیرچخماق، بی رعایت شأن و ادب، جلوهگری میکند و بینقشیِ اندیشه را فریاد میزند.
از سخن یک پروفسور اروپایی که با دیدن «دوچرخۀ» میدان آزادی یزد میگوید: ایرانیها هنگامی مجسمه چیزی را میسازند و شمایل آن را نگه میدارند که فاتحهاش را خوانده باشند. در حالی که این وسیله در اینجا کارکرد دارد و شهر تاریخی یزد و کوچههای آن، هنوز قابلیت استفاده از دوچرخه را دارد.
خرابیها و ناهمگونیها، سازهایی است که هر بخش شهر برای خویش میزند و اینها نه فقط در هماهنگی با هم، که حتی به تنهایی، ساز خوشایندی نیست. انگار که هر صبح، تازهنفس، چشم و گوش بر ارکستری ناهمگون به وسعت یک شهر بگشایی و هنرنماییِ سازهایی ناکوک، بیتجربه و فارغ از هنر را به تماشا بنشینی ...
مسئولان محترم!
یزد شهری است با هنرمندانِ خوشذوق و خلاق. هنرمندان تجسمی که از آنها، دغدغه مسئولانه، تعلق خاطرشان و هویتِ منحصربهفردِ یزدیشان استفادهای نمیشود. بخشی از مخاطبان این ارکستر گوشخراش، هنرمندان توانایی هستند که سکوت کردهاند و هویت شهری خویش را در نابودی میبینند. این سکوت، علامت رضایت نیست...
> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
|
|
|
|
|
|
|