یزدفردا :سرویس مجموعه های آموزشی یزدفردا :موفقیت-خوشبختی:افراد موفق بهانه جویی نمیکنند !هرچه فرد موفقتر باشد، کمتر به دنبال بهانهجویی میرود و اصولاً تفاوت بین کسانی که با وضعیت بسیار رخوتانگیز به کار و شغل فعلی خود چسبیدهاند و دائم در اضطراب از دستدادن آن هستند و افراد موفق در میزان حاشیهروی و بهانهجوییهای آنهاست. برای درک صحت این مطالب یک انسان موفق را در نظر بگیرید. او تمام بهانههایی را که یک انسان ناموفق به کار میبرد، میتوانسته به کار ببرد اما این کار را نکرده اما برعکس آنهایی که در زندگی بهجایی نرسیدهاند و برنامهای هم برای رسیدن بهجایی ندارند، یک دایرهالمعارف کامل از توجیهات روزمره برای کارهایشان دارند و اغلب نیز حاضر جواب و خودرای هستند. رایجترین شکل بهانهجویی نداشتن سلامتی است که با کلماتی مثل «حالم خوش نیست» و یا «فلان بیماری را دارم» همراه است. اما همه میدانیم که بسیاری بوده و هستند که با وجود معلولیتهای بسیار عمیق و جدی، به مراحل بالایی از سطح علم و فناوری دست یافتهاند و نیازی نیست که در نام آنها را یادآوری کنیم. ناخوشی با صدها شکل مختلف برای توجیه به کار میرود و عاملی برای نپذیرفتن مسوولیت و یا عدم کسب درآمد بیشتر و امثال آنهاست. حال برای درمان چه باید کرد؟ درباره بیماری خود صحبت نکنید: تکرار اینکه بیمار هستید حالتان را بدتر میکند. شاید با تکرار اینکه بیمار هستید مقداری دلسوزی را به خود جلب نمایید اما هرگز احترام و صمیمیت افراد را نمیتوان به دست آورد.
نگران نباشید. درباره بیماری فکر هم نکنید زیرا دچار وسواس فکری خواهید شد. همین اندازه سلامتی مکفی است. در حکایتی از سعید قصه مردی آمده است که از بیکفشی خود مینالید اما هنگامی که نگاهش به شخصی بدون پا افتاد به حال خود امیدوار شد. از همین مقدار تندرستی خوشحال باشید تا دچار مشکل نشوید.
تکرار کنید «آرام رفتن بهتر از نرفتن است». زندگی به اندازه کافی سخت هست پس آن را با خوابیدن در بستر بیماری هدر ندهید. برخیزید و تصمیم خود را برای حرکت عملی کنید.
فقدان هوش یکی از بدترین و شایعترین انواع بهانه است. زیرا که مبتلایان به این نوع نگرش از این ضعف خود دم نمیزنند تا غرور خود را حفظ کنند و به نوعی این یک توجیه داخلی و شخصی است. نشانه این نگرش کلماتی مثل اینهاست، «برای این کار ساخته نشدهام»، «استعداد این کارها را ندارم»، «از کارهای پیچیده متنفرم».
اغلب مردم یا درباره ذکاوت دیگران اغراق میکنند و یا بهره هوشی خود را دست کم میگیرند. اما مساله این است که نمیدانند «نوع نگرش مهمتر از بهره هوشی است». یک فرد با بهره هوشی حدود ۱۰۰ و دید مثبت بیشتر از یک نابغه با بهره هوشی ۱۴۰ و دید منفی، کاربرد و احتمال موفقیت دارد. هرگز فکر نکنید که نمیتوانید استعدادی را در خود پرورش دهید که در خانواده شما کسی آن را نداشته. این توصیه پدر علم فیزیک نوین را نیز در جایی یادداشت کنید: «بهتر است ذهن خود را برای فکر کردن آماده کنید نه برای انبار کردن بیهدف اطلاعات»
برای بیرون رفتن از این مشکل راهکارهای زیر را به کار ببندید.
دیگران نابغه و شما کودن نیستید. خودتان را دستکم نگیرید زیرا که تاثیری روی احوال و وضع شما ندارد. به دنبال کشف استعدادهای خود و پرورش آنها باشید به دنبال راهی برای تنظیم افکار خود باشید.
تکرار کنید «نگرشهای من مهمتر از هوش من است». در کارهای روزمره دلایل پیروزی را نیز در نظر داشته باشید. این نگرش که «دارم برنده میشوم» را همیشه به کار ببندید. از هوش خود برای توجیه استفاده نکنید، برای پیشرفت استفاده کنید، برای تغییر وضعیت.
فکر کردن بهتر از انبار کردن است. با استفاده از ذهنیت خود به خلاقیت و آفرینش دست بزنید. مهم نیست چه کاری است و به چه اندازه اهمیت دارد. این آفرینش یا خلاقیت میتواند خلق یک اثر هنری، یک تکنیک مهندسی در کار و یا حتی تغییر دکوراسیون منزل و یا شاید جابهجا کردن کتابها و وسایل شخصی خودتان باشد. راههای جدید را انتخاب کنید. بهانه فقدان سن که در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم به دو صورت دیده میشود یعنی یا میگویند که برای این کارها پیر شدهایم و یا میگویند برای این کارها هنوز جوانیم. البته تعداد کسانی که با سن خود سازگار نیستند کم نیست. ایشان خود را با یک توجیه ساده مربوط به سن و سال راحت کرده و از زیر بار مسوولیت فرار میکنند. در بیشتر اوقات کسانی که در ادارات مختلف میخواهند جلوی کار جوانان را بگیرند این بهانه را به شکلی دیگر مطرح میکنند، یعنی میگویند شما برای این کار زیادی جوان هستید، اما این بیشتر به دلیل عدم استحکام موقعیت ایشان است نه جوانی شما زیرا سن و سال را شرایط روحی مشخص میکند نه چیز دیگر. برای جلوگیری از این مورد نیز راهکارهایی وجود دارد.
تکرار کنید «هنوز سنی ندارم». با تکرار این کلمه آن هم در حالی که به دنبال افقها و راههای تازه در زندگی میگردید، میتوانید ثابت کنید که سن و سال شما از همسالان شما کمتر است، شادابیتان بیشتر و تجربههایتان پویاتر. فراموش نکنید آنان که خود را بسیار مسن مینمایانند به مرگ نزدیکترند.
/هفت مانع موفقیت
1) پشت گوش اندازی
افرادی که علامت مزمن این "بـیـمـاری" در آنها دیده میشود، مایلند با این جملات توجیه کننده که " تمام کردنش کاری نخواهد داشت" و یا "نگران نباش، وقت برای انجام دادنش بسیار است"، کارها و وظایفشان را برای همیشه از سر خود باز کرده و به تعویق بیندازند.
اگر کاری در حد و اندازه قابلیتهایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر و بهانههای ذکر شـده از انجام آن ممانعت بعمل آوردید، قطعا" پشت گوش اندازی مشکل اصـلی بـوده و باید مرتفع گردد. احساس میکنید که زمان در اختیار شما اسـت، اما هنگامی کـه وقـت موعود نزدیک میشود، برای اتمام کار بسرعت هجوم میآورید و نتیجه آن خواهد شد که آن طور که در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند.
۲) ترس از موفقیت
مانع اصلی دیگر واهمه داشتن از موفقیت است. با اینکه چنین افرادی دقیقا" می دانند که برای موفق شدن به چه چیزی نیاز دارنـد، امـا بدلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند. در نـظـر ایـشـان راه پـیـش رو، مـخـوف و رعـبآور میباشد. نگرانی از آینده و همه مسائلی که در نهایت گریبانگیر او خواهد شد، منجر به فقدان بصیرت و بازماندن آنها می گردد؛ مـخـاطرات ذاتـی روند تجارت، رام نشدنی بنظر خواهد رسید.
تشخیص و حل این مشکل آسان تر از برخورد با پشت گوش انـدازی است. بـا کمی هم محوری و اندکی صبر و شکیبایی فردی که از پذیرش مسؤلیتهایی کــه موفقیـتـش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، میتواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
۳) وسواس
افراد موفق دارای خصوصیتی مشترک هستند و آن قابـلیـت تمرکز بر اندیشههای بـزرگ میباشد. برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشکل است چرا که خود را کاملا محدود و متعهد به انجام کارهای جزئی و کوچک مینمایند. تلاش زیاد برای انجام کارهای جزئی زیانآور است چرا که زاویه دید را محدود خواهد کرد. اگر برای اتمام هر کار کوچکی مصر باقی بمانید، هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا نمایید.
اینگونه افراد،سخت کوشی و تلاش زیاد را لازمه زندگیشان دانسته اما عزم و اراده خود را برای کاربرها و مصارف مفید بکار نمیبندند. تنظیم دقیق مهارتهای مدیریـت زمـانـی در برطرف کردن این مشکل کمک فراوانی خواهد نمود.
۴) ناامنی
افراد ضعیف و سست بنیان بعلت داشتن احساس ناامنی،در کارشان پیشرفتی حاصل نمیگردد. شاید یکی از دلایل عدم موفقیت اینگونه انسانها در بیمیلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نیست؛ فقدان اطمیـنان و اعـتـمـاد باعث عقب ماندن آنها میگردد.
۵) اطرافیان
ممکن است شما همه شرایط لازم برای منعکس نمـودن فردی موفق از خود را دارا باشید، اما آیا دوستانتان شـما را در این راه همراهی میکنند؟ ممکن اسـت آنـها دیـدگـاه مـتـفـاوت و مـتـضـادی از مـوفـقیت نسبت بشـما داشـتـه باشند. ( و یا اصلا" دیـدگاهی نداشته باشند )دوسـتـان به علت تاثیرات منفی راه رسیدن بـه موفـقیـت را برایتان سخت و دشوار میکنند.
برخی از اطرافیان حتی ممکن است متوجه پـتـانـسیـل واستعدادهای نهانی شما نشده و باعث زمین خوردگی وتردید در قابلیتها و تواناییها گردند.
۶) فقدان منابع
هیچ چیزی ناهنجارتر از این مـوضـوع نـیست که انسان با وجود داشتن همه قابلیـتهای لازم جـهت رسـیدن بـه مـوفقیت، فقط بخاطر عوامل خارج از کنترل خود، از پیشرفـت باز ماند. فقدان منابع مالی و یا کمبود زمان بدلیل نگهداری از خانواده و یا مسؤلیتهای دیگر میتواند یک قاتل واقعی باشد. رشد کـردن زیـر خـط فقر و یا تامین نمودن نزدیکانی که به شما نیازمند هستند، آینده را بسیار متفاوت از آن چـیـزی کـه در تصـورتـان بوده ترسیم خواهد نمود.
۷) نیاز به دیدگاهی دروننگر
یک معلم مدرسه، راهبه، افسر ارتش و سرایدار میتوانند بطرق مختلفی مـوفق باشنـد. با اینکه موفقیت در کار ممکن است جذابتر از همه بنظر برسد، اگر در زمان مـورد انتـظار به آن دست نیافتید، بیمناک نگردید. یـک قـدم بـه عـقـب بـازگـشـته و عـلـت را بـررسـی نمایید.
خواه دوستانتان مقصر باشند و خواه اعتماد بنفستان، دقت کنید که قدمهای صحیـحـی جهت بهینه نمودن فرصتها برای بدست آوردن موقعیتی موفقتر و راضی کنندهتر بردارید.
منابع : سایت ننجون-ویستا- بیرتک
> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید