زمان : 01 Tir 1393 - 21:49
شناسه : 89646
بازدید : 46953
ازآگهی فروش خودرو تا  قتل خلبان ایران ایر و همسرش و محاکمه قاتل ازآگهی فروش خودرو تا قتل خلبان ایران ایر و همسرش و محاکمه قاتل

 
قتل خلبان ایران ایر و همسرش


آخرین خبر مهم اسفندماه مربوط به  قتل خلبان ایران ایر و همسرش بود.

شامگاه چهارشنبه، شانزدهم اسفند سال گذشته سکوت شبانه یک ساختمان مسکونی در حوالی میدان پارک واقع در بلوار همیلا با صدای سراسیمه و نگران پسری که می‌گفت: «پدر و مادرم را کشتند.» شکسته شد. 

وقتی همسایه‌ها به واحد بی‌سر و صدای همسایه خلبانشان رفتند دیدند که جنازه خونین او و همسرش که به طرز دلخراشی با ضربات چاقو به قتل رسیده بودند در پذیرایی خانه افتاده است.
 
بلافاصله با تماس آنها با پلیس و گزارش واقعه مأموران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض در محل حاضر شدند.

در بررسی‌های اولیه مشخص شد که مرد به قتل رسیده منصور شهرکی یکی از خلبان‌های با سابقه شرکت ایران ایر و فرزند نماینده سابق زابل بوده که به همراه همسر وکیلش از سوی قاتل یا قاتلان کشته شده است.

نظریه عوامل پزشکی‌قانونی حاضر در محل نشان داد که این زوج حوالی ظهر با وارد شدن ضربات متعدد چاقو از پا در آمده‌اند.

اولین خبر ها

 دستگیری دو مظنون در پرونده قتل خلبان
همشهری نوشت:با دستگیری دومظنون در پرونده قتل خلبان تهرانی و همسرش که در آخرین روزهای سال گذشته در آپارتمانشان به قتل رسیده بودند، تحقیقات درخصوص این پرونده جنجالی وارد مرحله‌ای تازه شده است.

پلیس بر آن است در بازجویی از این دو مظنون که طی روزهای گذشته دستگیر شده‌اند، راز این جنایت هولناک را به‌زودی فاش کند. شامگاه 16 اسفند سال گذشته، ماموران کلانتری 140 تهران در جریان جنایت هولناکی در آپارتمانی در بلوار همیلا در منطقه پونک قرار گرفتند و راهی محل حادثه شدند. بررسی‌های اولیه حاکی از آن بود که در این جنایت منصور شهرکی، از خلبانان با سابقه ایران‌ایر و همسرش که وکیل دادگستری بود با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده‌اند.

با گزارش ماجرا به قاضی رودگر، بازپرس ویژه قتل تهران، وی همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم آگاهی در محل جنایت حاضر شدند. ماموران در نخستین اقدام به تحقیق از باجناق مرد خلبان پرداختند. او نخستین کسی بود که با جسد قربانیان روبه‌رو شده و ماجرا را به پلیس گزارش کرده بود. وی گفت: عصر بود و چند بار با تلفن خانه منصور تماس گرفتم اما کسی پاسخ نداد. حتی با موبایل او و همسرش سارا هم تماس گرفتم اما وقتی دیدم موبایلشان را هم جواب نمی‌دهند، نگران شدم و به سمت خانه‌شان راه افتادم.

در بین راه پسر نوجوان آنها را دیدم که از کلاس تقویتی برمی‌گشت. همراه هم راهی خانه‌شان شدیم اما هر چه زنگ زدیم، جوابی نشنیدیم. با استفاده از کلید در آپارتمان را باز کردیم و وقتی وارد آنجا شدیم با صحنه وحشتناکی روبه‌رو شدیم. اجساد غرق خون منصور و همسرش روی زمین افتاده بود و با دیدن این صحنه به سرعت ماجرا را به پلیس خبر دادم.

کارآگاهان در ادامه به بررسی محل جنایت پرداختند. هر دو قربانی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند و بررسی‌ها نشان می‌داد که اموالی از خانه آنها سرقت شده است. در ادامه مشخص شد که آثار ورود اجباری به خانه دیده نمی‌شود و قفل در آپارتمان کاملا سالم است. این یعنی قربانیان عاملان جنایت را می‌شناختند و خودشان در را روی آنها باز کرده بودند. از آنجا که آپارتمان مورد نظر سرایدار داشت و وی شاهد ورود و خروج افراد به آنجا بود، ماموران به سراغ سرایدار که جوانی افغانی بود رفتند و به تحقیق از وی پرداختند اما مرد جوان اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت که نمی‌داند جنایت از سوی چه کسانی صورت گرفته است.

تیم تحقیق در ادامه بررسی‌ها به پرس و جو از ساکنان آپارتمان پرداخت. تمامی همسایه‌ها از خلبان جوان و همسرش راضی بودند و آنها را به‌عنوان افرادی آرام و خوش برخورد می‌شناختند. از سوی دیگر بررسی سوابق کاری خلبان جوان نیز نشان می‌داد که وی از افراد باتجربه، موفق و دلسوز بوده و همه از او به نیکی یاد می‌کردند و وی با هیچ‌کس مشکلی نداشته است.

ماموران که با معمایی پیچیده روبه‌رو بودند، بررسی‌های تخصصی خود را ادامه دادند و این در حالی بود که چند روز بعد از جنایت مراسم تشییع جنازه منصور و همسرش در حالی برگزار شد که افراد زیادی از جمله تعدادی از نمایندگان مجلس نیز در مراسم حضور داشتند و به این ترتیب زوج خوشنام به خاک سپرده شدند. با این حال کارآگاهان که به‌صورت شبانه روزی سرگرم رسیدگی به این پرونده بودند در ادامه به سرنخ‌های خوبی دست یافتند که می‌توانست آنها را در کشف راز این جنایت هولناک یاری دهد.

ماموران در جریان بررسی‌های اطلاعاتی به دو مرد جوان مظنون شدند و چند روز قبل هر دوی آنها را در جریان عملیات جداگانه دستگیر کردند. این دو مظنون به اداره آگاهی منتقل شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. پلیس بر این عقیده است که در بازجویی از آنها راز جنایت را به‌زودی فاش خواهد کرد اما هنوز اطلاعات بیشتر در این خصوص منتشر نشده است. یک منبع آگاه در پلیس آگاهی با اشاره به دستگیری این دو مظنون گفت: در حال حاضر تحقیقات از این دو نفر ادامه دارد و درصورت به دست آمدن اطلاعات جدید در این پرونده، اطلاع‌رسانی لازم صورت خواهد گرفت.


40 روز پس از این جنایت عامل این جنایت دستگیر و در بازجویی‌ها گفت: با انگیزه سرقت خودروی خلبان وارد خانه شان شده و این زوج را با ضربه‌های چاقو کشته است.


دستگیری عامل قتل خلبان ایران ایر و همسرش
 
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری عامل قتل مرد خلبان و همسرش در غرب تهران خبر داد.
 
سرهنگ عباسعلی محمدیان  گفت: همزمان با چهلمین روز قتل منصور شهرکی 39 ساله و همسرش سارا جوان شهرکی 38 ساله در غرب تهران کارآگاهان پلیس آگاهی تهران بزرگ موفق شدند عامل این جنایت را شناسایی و دستگیر کنند.
 
وی افزود: متهم به قتل در همان بازجویی های اولیه به ارتکاب این جنایت اعتراف کرد که تحقیقات از او در خصوص شناسایی انگیزه اش ادامه دارد.
 
بر اساس این گزارش جسد خلبان با سابقه ایران ایر و همسرش شامگاه چهارشنبه 16 اسفند سال گذشته در کوچه مهر حوالی میدان پارک در بلوار همیلا کشف شد.

پسر این زوج وقتی از آموزشگاه به خانه بازگشت با جسد پدر و مادرش روبرو و با داد و فریاد موضوع را به همسایه ها اطلاع داده بود.
 
کارآگاهان پلیس آگاهی پس از 40 روز تحقیقات گسترده روز گذشته موفق به دستگیری عامل این جنایت شدند.


جزئیات دستگیری متهم به قتل خلبان‌ ایران‌ایر و همسرشhttp://yazdfarda.com/media/news_gal/file_57665.jpeg

ساعت 21 و 45 دقیقه 16 اسفند سال گذشتهاز طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 ، وقوع 2 فقره قتل در میدان پونک ـ خیابان همیلا ـ میدان پارک ، به کلانتری140 باغ فیض اعلام شد .

با حضور مأموران کلانتری در محل و تأیید خبر ، بلافاصله موضوع به قاضی کشیک ویژه قتل و اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام شد .

 با حضور قاضی رودگر و تیم بررسی صحنه جرم اداره دهم و انجام تحقیقات مقدماتی در محل مشخص شد که زن و شوهری به اسامی منصور شهرکی 40 ساله و سارا جوان شهرکی 38 ساله در حالیکه دست و پاهای آنها بسته شده و در گردن دارای آثار بریدگی بوسیله جسم برنده می باشند ، به صورت دلخراشی از سوی قاتل یا قاتلین به قتل رسیده اند .

 با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع "قتل عمد" و به دستور قاضی رودگر ، بازپرس شعبه چهارم ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران ، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت و با توجه به حساسیت موضوع ، از همان دقایق اولیه ارجاع پرونده به پلیس آگاهی ، تیم ویژه ای در اداره دهم پلیس آگاهی رسیدگی به این پرونده را در دستور کار خود قرار داد .

باجناق مقتول به عنوان یکی از اولین کسی که با صحنه جنایت روبرو شده بود ، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت : قرار بود تا برای پیگیری موضوعی با منصور تماس گرفته و موضوع را از طریق وی جویا شوم اما زمانیکه وی و همسرش پاسخگوی تماس های من نشدند تصمیم گرفتم تا به محل سکونت آنها واقع در طبقه چهارم مجتمع اورانوس مراجعه کنم.

وقتی به کوچه آنها رسیدم ، پسر آنها را دیدم که از کلاس به خانه باز می گشت . پس از مراجعه به در خانه ، ابتدا زنگ در را زده ، اما زمانیکه کسی پاسخگوی زنگ خانه نشد ، با استفاده از کلید خانه همراه پسرشان وارد خانه شده و آن زمان بود که با جسد خونین منصور و سارا روبرو شدیم .

 قاتل شهرکی

 
با توجه به نحوه ارتکاب جنایت و دلخراش بودن آن ، کارآگاهان اداره دهم به بررسی فرضیه ارتکاب جنایت با انگیزه انتقام پرداختند .

بررسی های انجام شده نشان داد که منصور شهرکی ، خلبان هواپیمای فوکر 100 شرکت هواپیمایی ایران ایر و همسری وی سارا جوان شهرکی نیز از وکلای دادگستری است که بنا بر اظهارات اعضای خانواده ، همکاران ، همسایگان و بستگانشان دارای حسن رفتار و اخلاق در میان تمامی آشنایان و بستگان بوده و طی این مدت نیز هیچگونه اختلاف شخصی و ... با هیچ فردی نداشته اند .

 در حالیکه تحقیقات نشان از آن داشت که ارتکاب جنایت نمی توانسته با انگیزه انتقام صورت گرفته باشد ، کارآگاهان متوجه شدند که مقتول قصد داشته تا با انتشار آگهی اقدام به فروش خودرو و بنا بر اظهارات اعضای خانواده ، خرید یک دستگاه خودرو جدید کند.

بلافاصله تحقیقات در این خصوص آغاز شد و کارآگاهان دریافتند که بر اساس اظهارات مقتول ، قرار بوده تا در روز جنایت فرد یا افرادی برای خرید خودرو به محل سکونت مقتول مراجعه کنند .

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در بررسی صحنه جنایت پی بردند که عابر بانک های متعلق به مقتول و همسرش مفقود شده که بررسی تراکنش مالی حساب های عابر بانک متعلق به آنها نشان داد که پس از تاریخ وقوع جنایت ، مبالغ میلیونی از حساب های آنها برداشت شده است .

بلافاصله با شناسایی محل برداشت پول از حساب های منصور شهرکی و همسرش در منطقه افسریه ، کارآگاهان به یک مغازه طلافروشی در منطقه افسریه مراجعه و در بررسی تصاویر دوربین های مداربسته متعلق به یک مغازه طلافروشی موفق به شناسایی مردی 35 الی 40 ساله شدند که اقدام به خرید سکه طلا از طلافروشی کرده بود .

 با به دست آمدن تصاویر خریدار سکه های طلا ، کارآگاهان با انجام تحقیقات پلیسی موفق به شناسایی یکی از مجرمان سابقه دار به نام "مرتضی " 38 ساله شدند که پیش از این نیز یک بار به اتهام خیانت در امانت دستگیر و روانه زندان شده بود .

تحقیقات کارآگاهان اداره دهم نشان داد که مرتضی پیش از این در منطقه افسریه سکونت داشته اما از حدود دو سال پیش ، محل سکونت خود را به منطقه استخر واقع در شرق تهران تغییر داده است .

 با شناسایی هویت "مرتضی " و در شرایطی که دیگر اقدامات پلیسی انجام شده نشان از وقوع جنایت از سوی وی داشت ، اما با توجه به احتمال مشارکت و معاونت سایر افراد در وقوع جنایت ، "مرتضی .ص" از اوایل سال جاری تحت مراقبت های شبانه روزی کارآگاهان قرار گرفت تا فرضیه "معاونت سایر افراد در ارتکاب جنایت" مورد بررسی قرار گیرد .

 با توجه به اقدامات پلیسی و مراقبت های شبانه روزی از مرتضی و در شرایطی که تجمیع اطلاعات به دست آمده نشان از آن داشت که مرتضی به تنهایی اقدام به ارتکاب جنایت داشته ، کارآگاهان اداره دهم 24 فروردین وی را در یک عملیات غافلگیرانه و قبل از هرگونه اقدام به مقاومت و یا فرار ، در میدان بهارستان دستگیر کردند .

 همزمان با دستگیری "مرتضی " در میدان بهارستان ، تیم دیگری از کارآگاهان اداره دهم که در محل سکونت وی در منطقه استخر حضور داشتند با ورود به مخفیگاه متهم و بازرسی دقیق داخل آن ، موفق به کشف یک قبضه اسلحه کمری ، کیف مقتول و دیگر دلایل اثبات کننده ارتکاب جنایت از سوی مرتضی شدند .
 قاتل چه گفت؟

مرتضی که مرد قوی‌هیکلی است در بازجویی‌ها اعتراف عجیبی کرد و گفت: همسرم مریض بود، برای درمان بیماری‌اش به 20 میلیون تومان پول نیاز داشتم. از آنجا که مدتی به‌عنوان کارشناس ارزشگذاری خودرو‌ها در یک شرکت لیزینگی کار می‌کردم و در این مورد مهارت خوبی پیدا کرده بودم، تصمیم گرفتم از طریق آگهی روزنامه به سراغ فروشنده‌های خودروهای گرانقیمت بروم چرا که می‌دانستم آنان در خانه‌شان پول و طلای زیادی دارند بنابراین ابتدا یک تپانچه خریدم. نخستین بار برای خرید خودروی میلیونی به یک برج مسکونی در ولنجک رفتم، در آنجا نگهبان ساختمان بشدت مرا تحت نظر داشت و سین‌جیم می‌کرد، ترسیدم و پس از دیدن خودرو خیلی زود از برج خارج شدم.


با انتقال مرتضی به اداره دهم و آغاز تحقیقات ، در حالیکه او در برابر اطلاعات و دیگر دلایل و مدارک به دست آمده از مخفیگاهش چاره ای جز اعتراف نداشت ، به ناچار لب به اعتراف گشود و در اظهارات خود به کارآگاهان گفت : دو روز قبل از حادثه ، وقتی آگهی فروش یک دستگاه خودرو سواری سوناتا را در روزنامه مشاهده کردم ، فکر کردم فروشنده خودرو فرد پولداری است .

با این تصور و به بهانه خرید خودرو، با شماره تماس داخل آگهی تماس گرفته و برای مشاهده خودرو و خرید آن با مقتول قرار ملاقات گذاشتم .


متهم در خصوص روز جنایت نیز به کارآگاهان گفت : ساعت 13 روز حادثه به بهانه خرید خودرو به محل سکونت مقتول در منطقه پونک مراجعه کردم .

پس از بازدید خودرو و در حالیکه اسلحه ای را از حدود دو هفته پیشتر خریداری و در زیر لباس خود پنهان کرده بودم ، به بهانه تنظیم قولنامه و به همراه مقتول وارد خانه آنها در طبقه چهارم مجتمع شدم .

داخل خانه تنها همسر مقتول حضور داشت .

پس از تنظیم قولنامه خرید خودرو از سوی سارا و اطمینان از اینکه فرد دیگری در خانه حضور ندارد ، اسلحه را از زیر لباس خود خارج و با تهدید اسلحه ، مقتول و همسرش را مجبور کردم تا به داخل یکی از اتاق های خواب بروند .

زمانیکه آنها را وارد اتاق خواب کردم ، ابتدا مقتول را مجبور کردم تا دست و پا و دهان همسرش را با نوار چسبی که همراه خود آورده بودم بسته تا مانع از فریاد زدن و یا هرگونه اقدام دیگری از سوی زن جوان شود .

پس از بسته شدن دست و پا و دهان سارا ، همسرش را نیز در مقابل او قرار داده و دست و پا و دهان او را نیز همانند همسرش بسته و به جستجوی داخل خانه برای پیدا کردن پول و اشیای گران قیمت نظیر طلا و جواهرات پرداختم اما تنها توانستم چند عابر بانک متعلق به آنها را پیدا کنم.

با تهدید اسلحه آنها را مجبور کردم تا رمز عابر بانک ها را در اختیار من قرار دهند و پس از آن ابتدا به تصور اینکه در صورت زنده ماندنشان ، پلیس مرا شناسایی و دستگیر خواهد کرد ، ابتدا منصور را با چند ضربه چاقو به گلو و در مقابل چشمان همسرش به قتل رسانده و پس از آن نیز سارا را به همان شیوه به قتل رساندم و حدود ساعت 16 بود که از خانه خارج شدم .

 سرهنگ عباسعلی محمدیان ، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ ، با اعلام این خبر گفت : با توجه به اعترافات صریح متهم ، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس پرونده صادر و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته است .

 بازپرس عطاءالله رودگر، رییس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران  توضیح داد

قاضی رودگر که رسیدگی به این پرونده را از شامگاه شانزدهم اسفندماه گذشته بر عهده داشت در حالی در گفت‌وگو با خبرنگار ما جزییاتی را درباره دستگیری متهم این پرونده ارائه کرده است که قتل خلبان منصور شهرکی و همسرش را یکی از فجیع‌ترین و متاثر‌کننده‌ترین جنایت‌هایی می‌داند که تا به حال مسوول رسیدگی به آنها بوده است.

http://yazdfarda.com/media/news_gal/file_57666.jpeg

بالاخره متهم به قتل این پرونده دستگیر شد، زمان دستگیری وی کی بود؟

بله، ماموران پلبیس موفق شدند شنبه بعد از ظهر 24 فروردین ماه متهم را در شرق تهران دستگیر کنند.

مشخصات متهم چیست ؟ اسم او را می‌توانید بگویید؟

متهم مردی 40 ساله، تنومند و قوی هیکل است. هویتش برای ما محرز و مشخص شده است اما فعلا امکان افشای آن وجود ندارد. شما می‌توانید در خبرتان متهم را با نام کوچک «م» معرفی کنید.

بسیار خب، آیا متهم به قتل اعتراف کرده است یا تنها مظنون است و برای انجام تحقیقات دستگیرشده است؟

خیر، متهم در همان لحظات اولیه دستگیری به قتل با انگیزه سرقت اعتراف کرد.

انگیزه متهم از ارتکاب دو فقره قتل چه بوده است؟

سرقت، انگیزه اصلی او بوده است، با این حال دستورات لازم برای انجام تحقیقات تا کشف انگیزه‌های احتمالی دیگر متهم برای ارتکاب این دو جنایت صادر شده است.

ماجرای سرقت چه بوده است؟در زمان وقوع که چنین فرضیه‌یی مطرح نبود زیرا می‌گفتند از خانه خلبان چیز با ارزشی سرقت نشده است؟

ماجرا از این قرار بود که مرحوم منصور شهرکی قصد داشته خودروی سوناتای خود را به فروش برساند به همین دلیل این خودرو را برای فروش آگهی کرده بود.

در همین روز‌هایی که این خودرو برای فروش آگهی شده بود چندین نفر برای خرید خودرو با منصور تماس گرفتند که یکی از این افراد همین فرد متهم به قتل است.

این فرد به بهانه خرید خودرو و با طرح این ادعا که می‌خواهد خودرو را از نزدیک ببیند به خانه مرحوم منصور شهرکی و همسرش می‌رود.

به نظر می‌رسد بعد از آنکه با هم درباره خودرو صحبت کردند متهم تصمیم به عملی کردن نقشه‌اش گرفته.

او منصور و همسرش سارا را تهدید کرده و از آنها خواسته تا مدارک و سوییچ ماشین را به او بدهند.

خودش در بازجویی‌ها عنوان کرده که وضعیت مالی مناسب منصور او را وسوسه کرده تا اموال‌شان را سرقت کند.

منصور با متهم درگیر شده‌اند و متهم که مردی قوی هیکل و تنومند بود دست و پای منصور و همسرش را می‌بندد و بعد هم برای آنکه شناسایی نشود آنها را به قتل می‌رساند و مقداری از اموال خانه را نیز به سرقت می‌برد که از جمله این اموال مدارک متعلق به خودروی سوناتا بوده است.

متهم بعد از ارتکاب این جنایت تمام آثار قتل را به طرز ماهرانه‌یی از بین برده بود اما پلیس موفق شد با کار‌های علمی و اقدامات فنی در شب چهلمین روز از وقوع این جنایت قاتل را دستگیر کند.

آیا به جز اقرار متهم به جنایت دلیل دیگری مبنی بر قاتل بودن وی در دست است؟

تحقیقات کماکان ادامه دارد و ما تا کامل شدن همه گره‌های پرونده به تحقیقات ادامه می‌دهیم با این حال از آنجایی که برخی اموال متعلق به مقتول در منزل مسکونی متهم کشف شده این مساله دال بر صحت اقاریر متهم دارد.

این وسایل چه بودند؟

وسایلی که از خانه متهم کشف شده شامل مدارک خودرو و مقداری از وسایل قیمتی متعلق به خانه مقتول بوده است.

متهم سابقه کیفری هم داشته است؟

فعلا نمی‌توانم درباره اینکه این فرد سابقه کیفری دارد یا خیر صحبت کنم.

بازخوانی قاتل خلبان ایران ایر و همسرش:



 از آن روز اسفندماه یک سال و دو ماه سپری شده است؛ همان روزی که خلبان منصور شهرکی و همسرش به قتل رسیدند، حالا«مرتضی» عامل قتل این دو می‌گوید که از خانواده خلبان و همسرش می‌خواهد او را حلال کنند و ببخشند.

از او می‌پرسم مگر می‌شود شما بروی و دو نفر را بکشی و بعد بگویی در زندان قرآن خواندم و اصلاح شدم. پس تاوان کارهایمان را کجا باید بدهیم؟ او اما تاکید می‌کند: می‌خواهم خانواده مقتول مرا ببخشند.

روزنامه اعتماد نوشت: آنچه می‌خوانید به اصرار مرتضی به یک گفت‌وگو تبدیل شد، زیرا ما نیز از ابتدای وقوع این قتل نمی‌توانستیم باور کنیم که این فرد صرفا برای سرقت برود اما دو نفر را بکشد. سوال‌هایی هم که از او پرسیدیم صرفا برای روشن‌شدن ماجرا بود.

ما در مقام قضاوت قضایی نیستیم و نمی‌توانیم درباره آنچه رخ داده قضاوتی کنیم اما فارغ از اینکه ما چه قضاوتی داریم شمایی که به قصد سرقت به سراغ خلبان شهرکی و همسرش رفتید و می‌گویید به دلیل اینکه من را شناسایی نکنند کشتم‌شان. سوال ما این است که شما دست‌های مقتولان را با تسمه پلاستیکی بستید این را از کجا یاد گرفته بودید، این کار را هرکسی بلد نیست؟

من کارشناس خودرو هستم . این بسته‌های پلاستیکی در قسمت موتور ماشین همیشه هست که با این سیستم‌ها و کابل‌ها را می‌بندند.

من اینها را آنجا دیده بودم.

آن لحظه‌ای که می‌خواستم از خانه بیرون بیایم و فکر این کار به سرم زد گفتم خب اگر دست‌های اینها را باز می‌گذاشتم دنبالم می‌کردند و داد و بیداد راه می‌انداختند و منجر به این شد که من دستشان را ببندم و چون کسی هم با من نبود و تنها بودم، چیزی بهتر از تسمه به ذهنم نرسید.

ما خبرنگاران وقتی این مطالب را خواندیم باور نکردیم که شما به تنهایی بتوانید دست و پای خلبان و همسرش را ببندید.

من به خود خلبان گفتم دست و پای همسرش را ببندد چون نمی‌خواستم دستم به ناموس مردم بخورد. تا حالا هم نخورده بود!!!! و بعد من دست و پای خودش را بستم.

در این لحظات هم خلبان مقاومتی نکرد؟

من کلت همراهم بود و با کلت آنها را به اتاق بردم.

حتی اگر کلت همراهت بود بازهم آدم‌ها از خودشان دفاع می‌کنند.

چون من با آنها صحبت کردم گفتم که مشکل من چیست و هدفم را گفتم. گفتم که من نه جانی‌ام و نه قاتل و نمی‌خواهم به شما صدمه‌ای بزنم و آنها هم قبول کردند.

مگر آنها چیزی به شما داده بودند که فکر کنند خواسته‌ات برآورده شده؟

من چون می‌خواستم اینکار را کنم احتمال همه چیز را در نظر گرفته بودم.

آنها را که نمی‌شناختم.

از آگهی روزنامه رفته بودم.

من حتی قبل از آن در خیابان دولت یک ساختمانی رفتم و یک اتومبیل موزراتی در آنجا دیدم و دیدم در پارکینگ دوربین است و موقعیتش نیست. به خاطر همین سریع برگشتم و آمدم بیرون.

آنها هم ساختمانشان دوربین مداربسته داشت، چرا نسبت به آن احتیاط نکردی؟

ساختمان واقع در دولت خیلی معلوم بود و نگهبان هم داشت اما آنجا نگهبان نداشت، فکر کردم یک جوری سرم را پایین می گیرم که چهره‌ام دیده نشود.

اینکه می‌گویید شما در ساختمان خیابان دولت به علت اینکه شیک‌تر بوده احتمال دادید دوربین‌ها کار کند و در ساختمان آنها کار نکند، به گونه‌ای می‌خواهید دلیل‌تراشی کنید.

خب آخر بسیاری از دوربین‌ها به علت نپرداختن شارژ و این جور مسائل کار نمی‌کنند.

اینها جزو احتمال‌ها محسوب می‌شود و آدم تا نرود و مطمئن نشود نمی‌توان قطعی گفت من نسبت به سن و سال خودم و چیزی که اینجا در زندان می‌بینم اکثر آنهایی که برای سرقت می‌روند تحقیق می‌کنند.

مثلا یک یا دو روز پیش می‌روند به آن محل اما من هیچ کدام از این کارها را نکردم.

خیابان دولت به دلیل نگهبان و ساختمان نوسازی که داشت فکر می‌کردم به هر حال ممکن نیست دوربین‌هایش کار نکند اما ساختمان آنها اینطور به نظر نمی‌آمد و من احتمال دادم که می‌شود آنجا کار را انجام داد.

فقط احتمال دادم.

نه وارد بودم و نه کسی با من بود.

من با تمام اشتباهاتم حرکت کردم.

کل این قضیه در دو روز اتفاق افتاد.

من روز اول که با بازپرسم آقای رودگر صحبت کردم یک عده‌ دانشجوی روان‌شناس هم بودند.

به آنها هم گفتم که من از روز اول با صراحت و صداقت حرف زدم که خودشان هم پی بردند به این موضوع.

حتی در بازسازی صحنه هم تمام حرفهایم با بازسازی صحنه مطابقت داشت.

دروغی من در حرف‌هایم ندارم.

شما گفتید آمدید بیرون و دوباره برگشتید. چطور دوباره در را باز کردید؟

کلید را برداشته با خودم آورده بودم پایین.

به دلیل اینکه گفتم شاید بخواهم ماشینشان را بردارم.

آن سوییچی که در ریموت به آن وصل بود، داخلش کلید بود به همین دلیل آن را برداشتم.

وقتی رفتم پایین یک لحظه احساس کردم این خلبان شاید آشنا داشته باشد و اگر این طور باشد من را راحت شناسایی می‌کنند.

یک لحظه آن ترس در ذهن من افتاد که این کار را بکنم و ترسیدم.

من خودم را برای هر چیزی آماده کرده بودم.

شما این ترس را به همراه خودتان داشتید. کسی که این ترس را داشته باشد نمی‌رود یک جرم سنگین‌تر مرتکب شود.

چون همه چیز مربوط به مریضی همسرم بود فقط به آن فکر می‌کردم .

آن لحظه مثل این می‌ماند که در اتوبانی قرار می‌گیرید.

وقتی چند ماشین یک باره می‌زنند روی ترمز شما باید بهترین تصمیم را بگیرید.

وقتی یک تصمیم اشتباه بگیرید همه چیز اشتباه از آب در می‌آید، در آن لحظه هم دردها و مشکلات خانمم تمام فکر من را گرفته بود و این ترس آن لحظه دامن‌گیر من شده بود که شناسایی نشوم.

اگر موضوع به سرقت مسلحانه ختم شده بود رضایت گرفتن هم ساده‌تر بود، شما که چیزی هم نبرده بودید، بنابراین کارساده‌تر می‌شد.

مدام فکر می‌کنم در مسیری که داشتم می‌رفتم کاش یک هواپیما حتی روی من می‌نشست اما پای من به آن خانه نمی‌رسید کار و فکر من از اصل کار اشتباه بوده.

من از خدا طلب آمرزش گناهانم را کردم.

الان اینکه بگویید این فکر اشتباه بوده بچه‌های آنها را که برنمی‌گرداند حالا ما می‌خواهیم چه کار کنیم. شما می‌گویید مقابل خدا زانو زدید. حکایت خدا با بنده تکلیفش روشن است. اما بنده با بنده و بنده با جامعه فرق دارد، الان شما چه می‌خواهید بگویید؟

من فقط طلب بخشش و مغفرت دارم، من مجرم و خلافکار نبودم.

از خانواده خلبان و همسرش می‌خواهم فقط به این فکر کنند که من کسی بودم بدون پشتوانه.

کسی که از بچگی روی پای خودم ایستاده بودم.

دیگر طاقتم طاق شده بود و نمی‌توانستم به تنهایی مشکلات و فشارهای زندگی و مالی‌ام را حل کنم و یک آن به سرم زد.

خب الان فکر کنید خانواده مقتولان همه اینها را شنیدند، گوش کردند و گفتند آره شما در این موقعیت قرار گرفتید اما بچه‌های ما خونشان ریخته شده است. اگر هرکسی در این موقعیت آدم بکشد که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

خدا در قرآن (من دو بار در زندان ختم قرآن کردم) گفته که حق قصاص برای شاکی است اما در یک جای قرآن گفته کسی که از این حقش بگذرد و گذشت کند آن مسلمان واقعی است.

من می‌خواهم بگویم ما همه مسلمانیم.

من هم اگر در شرایط آنها بودم تصمیم بدتری می‌گرفتم اما به بچه من رحم کنند.

چندی پیش در شهرستان نور، بخشش گرفتند اما اگر بخواهیم فکر کنیم که ما یک اشتباهی را مرتکب می‌شویم به هر قیمتی و بعد برسیم به پای چوبه دار و بگوییم که خدا گفته ببخشید پس آدم‌ها تاوان کارشان را کجا باید بپردازند. دو تا آدم کشته شده‌اند . اگر حتی فکر می‌کردیم که یک قتل اتفاقی بود یا درگیر شده بودید باز می‌گفتم طی یک حادثه بود.

صورت مساله من یک قتل عمد بوده و خودم مرتکب شدم و می‌دانستم که چه کار دارم می‌کنم و آن لحظه که استدلالم برگشت یک چیزی است که توجیه‌ناپذیر است ولی کسی نمی‌تواند در آن شرایط من را درک کند.

آن ترس بر من غالب شده بود.

من الان مثل شما دارم فکر می‌کنم اما آنجا نه.

این حق را به شما می‌دهم که ما نمی‌توانیم در آن لحظه جای شما باشیم و قضاوت کنیم در آن لحظه شما در چه حال بودید.اینکه شما قرآن را ختم کردید و فرصتی برایتان بوده تا به آخرت فکر کنید، اینها بسیار پسندیده است اما آیا شیوه درستی است که آدم‌ها وقتی آزادند سراغ این کارها نمی‌روند و وقتی گرفتار شدند بگویند ما دو بار ختم قرآن کردیم حالا ما را ببخشید.

نه. اصلا . من این کار را برای خودم کردم نه برای کس دیگر؛ چون من معجزه خدا را دیدم.

در آگاهی گفتم خانمم حتی روحش هم خبر ندارد و او نجات پیدا کرد و معجزات خدا را دیدم، من 38 سال دارم.

این کارها را باید زودتر می‌کردم.

اشتباه کردم که زودتر به سمتش نرفتم.

من دارم برای آن دو مرحوم نماز و روزه‌هایشان را می‌گیرم و این را نمی‌خواهم برای کسی انجام دهم.

همه این کارها برای این است که بار گناهان من سبک‌تر شود و با باری سبک‌تر حتی اگر اینجا آخر عمر من باشد، بروم.

اینها توجیه برای خانواده شاکی نیست، توجیه برای کار خودم است.

خب هنوز که پرونده شما در دادگاه کیفری مطرح نشده، آن روز می‌توانید از خودتان دفاع کنید اما حالا چه می‌خواهید و به خانواده خلبان و همسرش چه می‌خواهید بگویید؟

نمی‌دانم چه جوری بگویم تنها چیزی که می‌توانم بگویم اینکه طبق سنت خدا و پیغمبر من را ببخشند.

حالا این تصمیم و حق طبیعی و شرعی آنهاست.

فقط یک موقعی است که انسان بعد از کاری که می‌کند به این باور می‌رسد که ای کاش صبر در این کار می‌افتاد.

من فقط می‌خواهم به آنها بگویم این فرصت شماست اما با کشتن من آنها زنده نمی‌شوند اما دو بچه من آواره می شوند و خانم مریضم.

شاید باور نکنید من در دعاهایم می‌گویم خدا یا در پناه خودت خانواده این مرحوم را نگه دار.

می‌خواهید در دادگاه چه بگویید؟

اینکه مرا حلال کنند و ببخشند و به این فکر کنند. من نه جانی بودم و نه خلافکار. فقط به خاطر مشکلات بود.

محاکمه قاتل خلبان ایران ایر و همسرش
۱۳۹۳/۰۱/۱۸ 

 با ارسال پرونده قتل خلبان ایران ایر و همسرش به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران، عامل جنایت در یک قدمی محاکمه قرار گرفت.

بنا بر این گزارش، بازپرس رودگر پس از تکمیل تحقیقات پلیسی و قضایی با صدور قرار مجرمیت پرونده این جنایت تلخ را در یک قدمی دادگاه کیفری استان تهران قرار داد تا پنج قاضی عالیرتبه جنایی عامل قتل خلبان و همسرش را پای میز محاکمه بکشند.

در روز‌های پایانی اسفند سال 91، ماموران کلانتری در غرب تهران از وقوع جنایتی در یک مجتمع مسکونی در بلوار همیلا در منطقه پونک اطلاع یافتند.باحضور بازپرس جنایی در محل و تیم تشخیص هویت معلوم شد منصور شهرکی، از خلبانان باسابقه ایران‌ایر و همسرش سارا با ضربات چاقو در محل سکونتشان کشته شده‌اند.

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

value="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" />
مخاطبان آن لاین یزدفردا -فرداییان همیشه همراه یزدفردا در سراسر جهان