چند روزي است كه عدهاي از مقامات اجرايي، ائمه جمعه، فعالان فرهنگي و سياسي، جملاتي نظير: نميتوان مردم را به زور به بهشت برد، شايد هموار كننده جاده جهنم براي مردم باشيم، رسالت حكومت ديني اين است كه جاده بهشت را صاف كند، حكومت وظيفه دارد جاده را براي بهشتي شدن مردم هموار كند، اينكه مردم خود راه بهشت را انتخاب كنند مورد قبول نيست، مردم راي خود را از افراد بي لياقت پس ميگيرند و آيا دعوت به آيات الهي زور است از تريبونها ابراز و توضيحاتي را در اين زمينه ارائه و اظهار مينمايند.
نگارنده در نظر دارد در اين ستون مطالبي در دو بخش به خوانندگان عرضه نمايد:
الف- بعضي از آيات شريفه قرآن و دستوراتي كه از بزرگان دين براي مسلمانان صادر شده نشانگر اين معني است كه دين، تحميلي و اجباري نيست، خداوند بزرگ مكرر و در مواقع مختلف پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) را بشير و نذير ناميده و وظيفه او را تبليغ رسالت قرار داده است.1
به عنوان نمونه به مواردي از آنچه كه در اسلام دين را تحميلي نميدانند اشاره ميگردد:
«در قبول دين، اكراهي نيست...، پاسخ دندان شكني است به آنها كه تصور ميكنند اسلام در بعضي از موارد جنبه تحميلي و اجباري داشته و با زور شمشير و قدرت نظامي پيش رفته است. جايي كه اسلام اجازه نميدهد پدري فرزند خويش را براي تغيير عقيده مذهبي تحت فشار قرار دهد، تكليف ديگران روشن است، اگر تغيير عقيده اجباراً ممكن ومجاز بود، اين اجازه، قبل از هر كس به پدر درباره فرزندش داده ميشد، در حالي كه اين حق به او داده نشده است...»2
«خداوند به پيامبرش حضرت محمد(ص) ميفرمايد: اگر كساني سرپيچي كنند و با دستورات تو به مخالفت برخيزند مسئوليتي در برابر اعمال آنها نداري و موظف نيستي كه به حكم اجبار آنها را از هر خلافكاري باز داري، وظيفه تو تبليغ رسالت و امر به معروف و نهي از منكر و راهنمائي افراد گمراه و بيخبر است... مسئوليت پيامبر(ص) مسئوليت رهبري و هدايت و دعوت به سوي حق و مبارزه با فساد است ولي اگر افرادي اصرار در پيمودن راه خلاف داشته باشند، نه پيامبر(ص) در مقابل انحرافهاي آنها مسئوليتي دارد كه در همه جا حاضر و ناظر باشد، و جلو هر گونه گناه و معصيتي را با زور و اجبار بگيرد، نه او از طرق عادي قدرت بر چنين چيزي را ميتواند داشته باشد...»3
«ايمان به خدا و مباني اسلام هيچ گونه جنبه تحميلي نميتواند داشته باشد بلكه از طريق منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد پيشروي كند، زيرا ايمان اجباري ارزشي ندارد، مهم اين است كه مردم حقايق را درك كنند و با اراده و اختيار خويش آن را بپذيرند.»4
«راه كمال در صورتي پيموده ميشود كه با ميل و اراده و اختيار همراه باشد، و گرنه تكامل اجباري سخني بيمفهوم است،(اي پيامبر!) تو هرگز نميتواني آنها را مجبور سازي، و اگر هم ميتوانستي فايدهاي نداشت. بعضي تصور كردهاند كه اين دستور قبل از نزول فرمان جهاد بوده، و با نزول حكم جهاد نسخ شده است. چه اشتباه بزرگي! مساله تذكر و تبليغ پيامبر(ص) از نخستين روز شروع شد، و تا آخرين دقيقه حيات آن حضرت ادامه داشت، و بعد از او نيز به وسيله جانشينان معصوم و علماي دين تداوم داشته و خواهد داشت اين مطلبي نسخ شدني نيست»5
حجتالاسلام والمسلمين محسن غرويان به «شفقنا»(پايگاه بينالمللي همكاريهاي خبري شيعه) گفت: «نميتوان دين را مثل قرص، آمپول، شربت و امثال آن به بدن مردم تزريق كرد بلكه روح انسان بايد آمادگي اين معرفت به دين را داشته باشد. به نظر ميرسد تفسير مطلبي كه دكتر روحاني در مورد با زور به بهشتبردن مردم گفتهاند نيز همين است. اينكه حكومت بتواند در اين مورد براي مردم تصميم بگيرد، اصلا چنين كاري شدني نيست و با شلاق نميتوان مردم را به بهشت برد. در همين ارتباط آيتا... «لطفا... صافيگلپايگاني از مراجع تقليد هم در پاسخ به استفتايي با عنوان اينكه آيا اساسا در انجام تكاليف شرعي، ميتوان مكلف را مجبور به انجام آن كرد؟ به «شفقنا» گفته است: «اجبار في حدنفسه وجه شرعي ندارد. آنچه در همه موارد لازم است امر به معروف و نهي از منكر ميباشد با اجتماع شرايط آن و اگر در جامعه اسلامي كسي بخواهد علنا گناه نمايد حاكم شرع بايد جلوگيري كرده و در بعض موارد تعزير نمايد. والله العالم»6
ب: برابر با اصل دوم و سوم قانون اساسي حكومت ايران بر پايه ايمان به خداي يكتا و لزوم تسليم در برابر امر او و وحي الهي و نقش بنيادي آن در بيان قوانين، معاد و نقش سازنده آن در سير تكاملي انسان به سوي خدا و در نهايت نفي هر گونه ستمگري و ستمكشي و سلطهگري و سلطهپذيري، قسط و عدل و استقلال سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و همبستگي ملي بنا شده و حاكمان و مديران و مسئولان و دولتمردان موظف هستند در جهت رفع تبعيض و ايجاد رفاه و رفع فقر و بر طرف ساختن هر نوع محروميت در زمينههاي تغذيه و مسكن و كار و بهداشت و تعميم بيمه و امينت قضايي عادلانه براي همه و طرد كامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب و... كوشا باشند.
بنابراين «اساسيترين عامل تقوي كه براي همه مديريتها از شخص حاكم گرفته تا مدير كوچكترين و سادهترين مجموعه از افراد انساني لازم است همانا احراز شايستگي كسي است كه تصدي مقامي را بر عهده ميگيرد»7
مولاي متقيان حضرت علي(ع) به مالك اشتر ميفرمايد:«تاميتواني با پرهيزگاران و راستگويان بپيوند و آنان را چنان پرورش ده كه تو را فراوان نستايند و تو را براي اعمال زشت كه انجام ندادهاي تشويق نكنند كه ستايش بياندازه خودپسندي ميآورد و انسان را به سركشي وا ميدارد... بدان اي مالك! هيچ وسيلهاي براي جلب اعتماد رعيت به والي بهتر از نيكوكاري به مردم و تخفيف ماليات و عدم اجبار مردم به كاري كه دوست ندارند نميباشد پس در اين راه آن قدر بكوش تا به وفاداري رعيت، خوشبين شوي كه اين خوشبيني رنج طولاني مشكلات را از تو بر ميدارد...»
واي به حال آن مدير، معلم، استاد دانشگاه، كارمند، نماينده، قاضي، واعظ، دولتمرد، روحاني، بازاري، صنعتگر، بازرگان و هر صاحب مقام و مرتبهاي كه زحمات و تلاشها و ايثارگريها و رنج زندان كشيدنهاي آزادگان و مجاهدان و آه و ناله مادران و خواهران و همسران مبارزان در طول نهضت و شهادتها را فراموش نموده و خداي ناكرده از مسير حق منحرف شود و يا خود را آلوده به فسق و فجور و گناه نموده و مردم را نيز شرمنده و يا بدبين نمايد.
امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران درباره افراديكه در لباسهاي مختلف به اسلام ضربه ميزنند ميفرمايد:
«من اميدوارم كه حالا كه مملكتمان يك مملكت اسلامي است و جمهوري اسلامي الآن حكومت ماست، و رژيم طاغوتي از بين رفته است و دست خيانتكارها و ظَلَمه كوتاه شده است، ما همه و شما دانشجوهاي محترم و اين دانشجويان، خواهران ما، همه كوشا باشيم به اينكه آن طوري كه بايد و آن طوري كه لازم است در جمهوري اسلامي ما عمل كنيم. همچو نباشد كه فقط لفظ باشد كه ما جمهوري اسلامي هستيم، لكن نه دانشگاههايمان و نه دانشسراهايمان و نه دادگاههايمان و نه پاسدارهايمان و نه كميتههايمان، هيچ كدام آن معنايي كه بايد در اسلام باشد در آنها نباشد. اگر خداي نخواسته اين طور باشد كه فقط يك رأي به جمهوري اسلامي داديم و ديگر فكر اين نباشيم كه اين جمهوري اسلامي بايد همه چيزش اسلامي باشد، نه اينكه لفظ جمهوري اسلامي و محتوا غيراسلامي و اين بسته به عمل همه است، خصوصاً قشر دانشجو و قشر اساتيد دانشگاه، استادهاي دانشسراها و آنهايي كه جواناند و درصدد تعلّم و دانش هستند و دانشجو هستند و ميخواهند بعدها براي كشور خودشان مفيد واقع بشوند. بسيار اشخاص هستند كه دانشمندند، خيلي هم دانشمندند، لكن چون تربيت اسلامي ندارند وجودشان گاهي ضرر ميزند به كشور و ضرر ميزند به اسلام. اين فرقي نيست مابين اينكه دانش، دانش علوم قديمه باشد يا دانش علوم جديده؛ چه در جانب علماي اسلام و روحانيون، و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهها و ساير طبقاتي كه درصدد تعليم و تعلّم هستند... اين ضرر دارد براي جامعه، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هيچ فرق نيست، چه علوم اسلامي و فلسفه اعلا باشد؛ و چه علوم طبيعي و امور مربوط به طبيعت باشد...»9
انتظار و خواست مردم مومن و صبور و متعهد اين مرز و بوم از علاقهمندان به نظام و انقلاب و صاحبان تريبونهاي رسمي و دولتمردان و مسئولان اين است كه ضمن انتقاد و ارائه راهكارها و نظرات اصلاحي در جهت بهتر انجام شدن امور قانوني و جاري كشور وقت خود را صرف جدال و نزاعهاي لفظي ننمايند، همگان در حفظ بيتالمال بكوشند، دلسوز جامعه باشند، در حد توان سعي كنند با فساد و فقر و رشوهخواري مبارزه نمايند، امانتدار باشند، در مسير عدالتگستري گام بردارند، در امور اداري دوستان و ياران و خانواده خود را مقدم بر ديگران نشمارند، در هنگام سفر زيارتي و سياحتي و مراجعه به بيمارستان و پزشك بدانند مردم با چه مشكلاتي در اين زمينهها روبرو هستند، كرامت انسانها را حفظ كنند و در سفرها مردم را كه ولي نعمت خود مينامند به دنبال ماشينهاي صدها ميليون توماني كه از بيت المال تهيه شده ندوانند و به فرمايش مولاي متقيان حضرت علي(ع) توجه نمايند كه فرمود: «قلبهاي توده مردم مانند گنجينههايي است براي حاكمان ايشان پس آنچه را كه در آنها به امانت بسپارند بازخواهند يافت، عدالت يا ستم. شهرها با هيچ چيز بهتر از آن آباد نميشود كه با عدالت»10.«به اميد آن روز»
مدير مسئول
پي نوشتها :
1- از جمله آيات شريفه 119 بقره، 105 سوره اسراء و 45 سوره احزاب و...
2- «تفسير نمونه»، جلد 2، صفحه 205، ذيل آيه 256 سوره بقره
3- همان، جلد 4، صفحه 25.ذيل آيه 80 سوره نساء
4- همان، جلد 5، صفحه، 92.ذيل آيه 107 سوره انعام
5- همان، جلد 26، صفحه 433، ذيل آيه شريفه 21 و 22 سوره غاشيه
6- روزنامه شرق، مورخ 12/3/93
7- «حكمت اصول سياسي اسلام»،علامه استاد محمد تقي جعفري، صفحه 146
8- «نهجالبلاغه»، ترجمه محمد دشتي(ره)، نامه 53، صفحه 407
9- «صحيفه امام خميني(ره)»، جلد نهم، صفحه 1 و 2
10- «الحياه»، جلد ششم، به نقل از بحار الانوار و تحفالعقول، صفحه 610 و 611
> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید