2) فال حافظ:
...امروز یکی از همکلاسی هایم گفت: «تو که مرتّب اشعار حافظ را می خوانی، بی زحمت برایم یک فال بگیر.»
بعد از آن که بر محمّد و آل محمّد صلوات فرستادم و فاتحه ای برای حضرت خواجه شمس الدّین (لسان الغیب)[1] خواندم، دیوان آن حضرت را گشودم، این غزل آمد:
واعظان «که این»[2] جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند!
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟!
گوییا باور نمیدارند روز داوری
«که این» همه قلب و دغل در کار داور میکنند!
یارب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
«که این» همه ناز از غلامِ تُرک و اَستر میکنند
ای گدای خانقه بازآ که در دیر مغان
می دهند آبی و دل ها را توانگر می کنند
حُسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد
زُمره ای دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه ی عشق ای ملَک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مُخمّر میکنند
بنده ی پیر خراباتم که درویشانِ او
گنج را از بی نیازی، خاک بر سر می کنند[3]
صبحدم از عرش میآمد خروشی، عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
ارادتمند ـ دانش آموز
[1] لسان الغیب= آن که اَسرار نهانی گوید (لقب خواجه شمس الدّین محمّد حافظ شیرازی، بزرگ ترین شاعر غزلسُرای ایران)
2 «که این» مخفّف و کوتاه شده اش می شود: «کاین ـ کین» که در سه جای این غزل آمده است. شایسته است علاقه مندان به حفظ این غزل «که این» را به گونه ای اَدا نمایند که هم، وزن شعر خراب نشود، هم با «کینه و دشمنی» اشتباه نشود.
[3] گنج را از بی نیازی خاک بر سر می کنند= از استواری طبع و بلندنظری خاک بر سر گنج ریخته آن را تحقیر می کنند.
> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید