امير محمود خان كه الطاف دولتش همه را رسيده چنانكه تا سالها كامها بدان نوشين گرديده و ياد خوش دوران حكمراني وي با ميخ دو پا بر ديوار خاطرات كوبيده و مهرش هم بر قلوب نشسته است.
به نازي كه ليلي به محمل نشيند قراراست با نشر كتاب خاطرات باز آيد و بر چشم نشيند.
اما خريداران محترم قبل از رفتن در صف خريد كتاب، اولاً بفرماييد كه از كجا و از چه ساعتي آمدهايد(10-9- 8- 7) و فوراً فيالبداهه بگوييد «دشمن» كه بفهمند خسته نشدهايد كه در صف خريد و زيارت كتاب بوديد و اما بشارت بدهم كه اگر دوران دولتش بر سرتان شاخي از تعجب نروئيده و چشمهاتان هنوز از اقوال و افعال مشاراليه گرد نشده اين آخرين فرصت را از خود نگيريد كه «آخرش است». بشارت دهم كه اگر چندي است اندك آرامشي يافتهايد يا دچار افسردگي ناشي از نشنيدن و نديدن اقوال و افعال وي شدهايد «بزودي خندان و دست افشان» شده بر سرتان هاله نور رويت خواهد شد و باز بشارت دهم «كه بزودي رابطه لولو و آفتابه» و«سوزش ناشي از مهروزي» مشخص خواهد شد و در عالم سياست ميفهميد چگونه هولوكاست برجهاي دو قلو را در انگلستان كنار شاخ آفريقا منفجر كرد !! آن هم با ادبيات محمود نشان بهاري!
ولي بدا به حال مفسدان ويژه خوار و بذل و بخشش كنندگان از بيت المال و هدر دهندگان آن كه ليست كذايي معهود اندر جيب و كيف كه آيا بالاخره پس از 8 سال بيرون خواهد آمد و افشا ميشوند !! افشا شدني آن هم از سوي رييس دولت پاكدستان !! يا خير؟
خلاصه چه شود؟ و چه چيزها خواهيم خواند؟ كه اسناد و آمارش هم موجود است ولي يك تفاوت دارد اين دفعه مكتوب و موجود! ديگر «سركاري» نيست و نميتوان تكذيب كرد و بگويد نگفتم! اين هم مدرك «كتاب بگم بگم» خامه « محمود خان مهروز» و در پايان خوش به حال طنز پردازان خصوصاً زبان دراز كه مدتي سوژه دارد.
زبان دراز
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید