زمان : 03 Esfand 1392 - 20:11
شناسه : 84131
بازدید : 1654
مـدیریت پـرسش ها و ایـده ها مـدیریت پـرسش ها و ایـده ها

کــار مــا یکـی از مهمترین منـابع و سـرمـایه های مـاست. همـانطـور کـه بـه دنبال کنترل و مدیریت پول، زمان و امکانات خود هستیم ، بـاید افکـارمان را نیز مدیریت کـنیم. امـا هر فکری کـه در ذهن ما می گـذرد ارزشمند نیست و زمان گذاشتن بـرای آن نیز ممکـن است بـی فـایده بـاشد. آنچه که مهم و قابل اهمیت است ، پـرسش ها و ایده هایی است کـه در ذهنمان شکل می گیرد. چـه بسا پـرسش به ظاهر بی اهمیتی کـه در ذهـن ایجاد شود و بتواند مسیر زندگی را تغییر دهد و البته برخی از پرسش ها نیز چندان قابلیت و اهیمتی ندارند.

بـرای مـدیریت پـرسش ها و ایـده ها لازم است که در ابتدا یادداشت شوند. در ایـن زمینه اصلاً نباید به حافظه اطمینان داشت بـه خصـوص حـافـظه کـوتاه مـدت کـه حتی شـاید نتوانـد مـوضوع را بــرای 2 دقیقه نیز نگه دارد. وقتی ایده ها و پرسش ها یادداشت می شود دیگر فراموش نمی شود و قابلیت نگهداری را پیدا می کند.

پـرسش ها و ایـده هـا در هـر زمـانی ممکن است بـه ذهـن بـرسد و نمی توان شکل گیری آنها را پیش بینی کرد. چه بسا در وضعیتی بـاشیم کـه اصلاً آمـادگی نوشتن آن را نداشته باشیم مثلا وقتی در حال استراحت، استحمام و یا در حال ورزش هستیم. معمولاً پرسش ها و ایـده هـا در حالت عدم تعادل به ذهن متبادر می شود. مثلاً وقتی فردی تازه از خواب بیدار می شود ممکن است ایده نابی بـه ذهنش برسد. پس یکی از بسترهای لازم بـرای تحقق مدیریت افکار، همراه داشتن یک دفترچه یادداشت کوچک است تا هیچ پرسش و ایده ای از قلم نیفتد.

گام دوم مدیریت افکار، اولویت بندی است. طبیعتاً همه پرسش ها و ایده ها دارای ارزش یکسـان نیستند. اولویت آنها نیـز بـه تـرتیب تـداعی آنهـا نیست. الـزاماً اولـین پـرسش مهم تـرین پرسش نیست. هم چنین الزاماً نمی توان به دنبال پـاسخ همه پـرسش ها بـود و همه ایـده ها را نیز عملی کرد. مهم ترین پرسش ها آنهایی هستند که بیشتر به پاسخ آنها نیاز داریم و یا اینکه تا پاسخ آنها را ندانیم نمی توانیم به بخشی از مسئولیت ها و یا اهداف خود برسیم.و همچنین با جریان های ذهنی ما بیشترین انسجام و هماهنگی را دارد. ممکن است صنعت گری در بازدید از یک گالری نقاشی،یـک سـری پـرسش های در ارتباط بـا هنـر نقـاشی بـه ذهنش بـرسد امـا ایـن پرسش ها بـا جریان های ذهنی اش که فعالیت صنعتی اش است، چندان هماهنگی ندارد و طبیعتاً زود نیز فراموش می شود. حتی اگـر به پاسخ نیز برسد آن پاسخ را هم زود فراموش می کند.

در گـام سـوم بـاید تعداد محدودی از مهمترین پرسش ها پاسخ گفت. تعداد پرسش ها بستگی دارد به میزان توانمندی ذهـن و زمـانی کـه می تـوانیم صرف پاسخ آن سازیم. همـانطور کـه تعداد برنامه هایی که می توان در یک رایانه به طور همزمان اجرا کرد بستگی دارد به ظرفیت RAM و سرعت مطلوب ما در اجرا. پیشنهاد می شود که حداکثر پرسش هایی کـه در یـک مقطـع زمـانی مـی خواهیم بـدان پاسخ دهیم، بیشتر از 5 نبـاشد امـا به طور معمول و متداول جستجو برای یافتن 3 پرسش در یک مقطع زمانی کار معقول و میانه ای است.

بـرای اینـکه ذهنمـان را بـا این پـرسش ها بـه طور زیادی درگیر سازیم لازم است پرسش ها را در طول روز در معرض دید خود قرار دهیم. مثلاً آن را روی میزی که رویش کار می کنیم بگذاریم و یا بالای مانیتور بچسبانیم. هر روز زمانی را صرف تمـرکـز و تفکـر در مـورد ایـن پرسش ها کـرده و پـاسخ ها را نیز مکتوب کنیم. این فرایند را تا زمانی که با پاسخ مورد نظر رسیدیم ادامه می دهیم. سپس پرسش های دیگری را انتخاب و آنها را مورد دید قرار داده و برای یافتن پاسخ آنها تلاش می کنیم.

این روش تکیه بر دو موضوع دارد: اول تمرکز محدود و دوم استفاده از ضمیر ناخودآگاه .

تمرکز محدود: چنانچه بخواهیم فکر ما بتواند به مسئله ای نفوذ کند و پاسخ آن را بیابد ، لازم است مانند لیزر متمرکز شود.همانطور که برای رسیدن به آب لازم است زمین را به صورت منسجم تا عمق معینی بکنیم، برای یافتن پاسخ نیز لازم است بـه اندازه معینی بر مـوضوع تمرکز کنیم. البته هـر چقدر تمرکز از کیفیت بالاتری برخوردار باشد، زمان یافتن پــاسخ کـوتـاه تـر خـواهد بود. همانطور کـه بـرای رسیدن به آب اگـر یک میلیون چاله یک وجبی هم بکـنیم بــه نتیجه نمی رسیم برای رسیدن به جواب هم با افکار غیر متمرکز و پراکنده راه به جایی نمی بریم.

استفاده از ضمیر نـاخـودآگاه : ضمیر نـاخـودآگاه بخشی از ذهن ماست که تمامی اطلاعات و تجربیات ما در زندگی در آن وجود دارد.

میـزان استفاده از این اطلاعات بستگی بـه تـوانمندی حافظه دارد.وقتی که به پرسشی متمرکز می شویم و تلاش منسجمی برای یافتن آن می کنیم،موضوع در ضمیر ناخودآگاه امتداد می یابد. شاید شما هم تجربه داشته باشید که جـواب پـرسشی، بعد از مـدتی تفکـر، نـاگهان بـه ذهنتـان رسیـده بــاشد. معمـولاً وقتی جواب بــه ذهـن مـی رسد که انتظارشهرا نداریم. این موضوع بیان گر این است که ضمیر ناخودآگاه همچون یک جستجوگر قوی اینترنتی به دنبـال پاسخ بوده و به محض دریافت در اولین فرصت آن را به ضمیر خودآگاه ارسال کرده است.