«به تو فکر میکنم» نخستین مجموعه شعر شاعر جوان یزد، «مطهره باغستانی» است که به همت و با حمایت حوزهی هنری استان یزد منتشر شده است. این مجموعه 56 قطعه شعر را شامل میشود. شعرها در سه بخش غزلیات، سپیدها و دفتر رباعی تنظیم شدهاند. بخش غزلیات شامل 22 غزل، بخش سپیدها شامل 20 قطعه شعر سپید و دفتر رباعی شامل 14 رباعی است. نخستین مجموعه شعر «مطهره باغستانی» را انتشارات فصل پنجم –ناشر تخصصی شعر- منتشر کرده است.
حوزهی هنری یزد، نهاد حمایت کننده از انتشار این مجموعه رباعی، در نوشتهای که پشت جلد آمده، هدف از چاپ و انتشار مجموعههای اشعار شاعران یزد را چنین بیان میکند: «در راستای ارج نهادن به شعر که ثروت ملی این سرزمین کهن میباشد و به منظور حمایت از شاعران جوان و همچنین چهرههای برتر استان یزد، مجموعه شعرهای ترنم کویر که لبریز از زلالیهای شاعرانه است منتشر و در اختیار علاقمندان به شعر و اهالی قلم قرار میگیرد.» حوزه هنری در پایان این نوشته ابراز امیدواری کرده است که این تلاش ادبی به بالندگی هرچه بیشتر شعر شاعران استان یزد در آسمان پرستارهی شعر ایران بینجامد.
شاعر، نخستین مجموعهی اشعار خود را اینچنین تقدیم کرده است: «تقدیم به پدر و مادر و برادرم به پاس لطف، حمایت و مهربانیهای همیشگی و بیدریغشان و همسرم که به زندگیام طراوتی تازه بخشید» در صفحه سپاس نیز شاعر آورده است: «با تشکر از اساتید ارجمندم در انجمن ادبی جیحون یزد و با سپاس ویژه از شاعر ارجمند سرکار خانم عالیه مهرابی که الفبای شعر را از ایشان آموختم.»
در فهرست مجموعه شعر، بخش غزلیات و سپیدها را با ذکر نخستین مصراع هر سروده نامگذاری و در مقابل آن شماره صفحه را مشخص کردهاند. برای رباعیها در فهرست اشعار نامی در نظر گرفته نشده و بهطور کلی شماره صفحه فصل رباعیها ذکر شده است. در متن کتاب، هر سه بخش غزل، سپیدها و دفتر رباعی بدون عنوان و تنها با ذکر عددی در بالای هر شعر آمدهاند که مجموعاً در سه بخش، تعداد کل اشعار به عدد 56 میرسد.
در بین 22 غزل این مجموعه، تعدادی غزل مناسبتی وجود دارد و فضای کلی بقیه اشعار، بیشتر عاشقانه است. سپیدها و رباعیها مضامینی اجتماعی و عاشقانه دارند.
«به تو فکر میکنم» بهمن ماه 1392 در 1100 نسخه و با قیمت پشت جلد 5000 تومان، در معرض نگاه جامعهی ادبی کشورمان قرار گرفته است.
نمونهی غزل:
غزل در مطلعی روشن ز دیوان تو برخیزد
چه فال قهوهای آن شب ز فنجان تو برخیزد
تمام پلک ساحلها، تمام چشمها موجند
که اقیانوس مأنوسی ز جریان تو برخیزد
زمین در خویش میسوزد، قدم بگذار ابراهیم
مگر از دامن آتش گلستان تو برخیزد
خزان در باغ جا مانده ببار ای ابر تا یک آن
صدای سبز روییدن ز باران تو برخیزد
تو یک خورشید پنهانی، جهان گرد تو میچرخد
رخی بنمای تا عالم، به فرمان تو برخیزد
نمونهی سپید:
هی بال
بال
بالهایت را
بتکان از پشت میلهها
شاید خطور کند امشب پرواز
به ذهن سرد قفس
نمونهی رباعی:
آرام، نجیب، ساده و آبی بود
مانند شبی که خوب میخوابی بود
ماهی شدهام تا که تو دریا باشی
نقش تو ولی همیشه قلّابی بود