خبرآنلاین در مطلب طنزی نوشت: "کارل بیلدت"، وزیر خارجه سوئد درباره جزئیات سفر خود به ایران در صفحه توئیترش نوشته است که امروز صبح بالاخره موفق به دریافت "وی پی ان" برای عبور از فیلترینگ شدم تا بتوانم وارد حساب توئیتر خود شوم. همان کاری که مردم ایران نیز انجام میدهند. بر این اساس و با تلاش برخی همکاران پرتلاش، به باقی خاطرات او که به خاطر سرعت پایین اینترنت آپلود نشد، دست یافتیم که در ادامه میخوانیم:
- صبح هنوز چشمانم را نمالیده بودم که با حجم بالایی از آزادی بیان مواجه شدم؛ آنقدر که فکر کردم در سوئد هستم و انقلاب هم شده است. یک روزنامه بزرگ کنار در اتاق گذاشته بودند که با فراق بال به همه کسانی که انتقاد داشت، هرچه خواسته بود گفته بود. واقعا شوکآور بود. خیلی خوشم آمد و قرار گذاشتم حتما از ظریف به خاطر این همه آزادی بیان در انتقاد از مسئولان کشور آن هم در یک روزنامه با کاغذ کاهی تشکر کنم.
- سرعت اینترنت خیلی خوب شده. این را گارسن هتل گفت. راست میگفت من هنوز اسم سایتهای مورد علاقه را نزده بودم، صفحه اول سایت میآمد. فقط گویا در ایران همه سایتها را با یک صفحه گل و بلبل بومیسازی میکنند. یک صفحه خیلی شیک و جذاب رویت میشد که کلی لینک مفید به آدم میداد. اتفاقا سایت آن روزنامه نیز در این لینکها بود. باز هم قرار گذاشتم از ظریف تشکر کنم.
- کنار سینی ناهار یک حلقه دی وی دی گذاشته بودند با یک یادداشت: فوری ملاحظه شود. سریع گذاشتم توی دی وی دی پلیر. یک فیلم جذاب آیتم گونه یا اصطلاحا اپیزودیک بود به نام بیست و سی. خیلی خوشم آمد. گویا در ایران خیلی طرفدار دارد. فقط یادم باشد از ظریف بپرسم چرا اسمش را گذاشته بودند: روزی سه مرتبه بعد از غذا، قبل از جلسه.
- عصر رفته بودیم جلسه سر راه صفهای طولانی دیدم. پرسیدم بازهم انتخاباته؟ آیا زمان رای دادن تمدید شده؟ راننده مرا از گمراهی درآورد و گفت: دارند سبد میدهند. گفتم چی هست توش که اینقدر شلوغه. گفت: مردم در هشت سال گذشته کلی چیز از دست دادن، حالا هرکی بخواد یه چیزی بهشون بده، زودی صف میبندن که تموم نشه. گفتم چطور؟ گفت: آخه قرار بود 8 سال قبل نفت بیاد سر سفرههاشون ولی نون هم کم کم داشت از سفرهشون میرفت... یادداشت نوشتم که به ظریف به خاطر این هوشمندی مردم ایران و آیندهنگری شون، تبریک بگم.
- شب یه سر رفتم دفتر ظریف. چند تا فیلترشکن توپ بهم داد و گفت، اگر مشکلی پیدا کردم، اس ام اس بزنم بهش، خودش بیاد اینترنتمو ردیف کنه. قرار شد یه فکری هم برای آنتن بکنه. گفت یکی رو میفرسته.
- نیمه شب راننده پیشنهاد داد بریم خیابان گردی. میگفت تهران بیشتر از درخت و جای پارک و اتوبوس و مترو، بزرگراه داره و روگذر و زیر گذر که جون میده شبها بندازیم توش چرخ چرخ بازی. گفتم خب صبح بریم. گفت: نه دیگه صبحها که ترافیکه اعصاب خورد کنه! یه گوشه نوشتم از جواد بپرسم داستان این همه بزرگراه چیه؟ آخه قبلا گفته بود آلودگی هوا در تهران خیلی پیچیده شده، ولی انگار زیاد هم پیچیده نیس!
- امروز هرچه کردم نتوانستم به صفحه شخصیام سری بزنم و پستی بنویسم. خدمتکار هتل میگوید برف آمده، لنگرکشتی خورده روی شیلنگ اینترنت و همه چیز فعلا قطع است.
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید