اهالی مطبوعات این یکی دو هفتهی گذشته خیلی خوش به حالشان شد. نمیدانم آفتاب بخت و اقبالشان از کدام سمت و سو سر زد که پشت سر هم برایشان پیامکهای رفاهی آمد. پنل رایگان ارسال پیام کوتاه، اینترنت پرسرعت تخفیف دار، خدمات بیمارستان و درمانگاه با پنجاه درصد تخفیف فرانشیز، بلیت استخر با پنجاه درصد تخفیف.
کاری نداریم که ظرف چندین سال گذشته، حتی یک نم باران از آسمان طالع این عزیزان نباریده بود ولی شما هم تصدیق بفرمایید که فرستادن این همه امکانات گسترده، فقط ظرف یکی دو هفته کاری است کارستان که فقط از متولیان عرصهی مطبوعات برمیآید و بس.
تازه بعد از این همه اقدامات شایسته، برای اهل مطبوعات یک دورهی آموزشی پیشبینی شد که حقاً و انصافاً مطبوعاتیان، جای خالی آن را با گوشت و پوست و استخوان احساس میکردند. خیال نفرمایید این دوره، از آن دورههای غیرضروری مثل آموزش خبرنگاری و عکاسی و نویسندگی و ویرایش و غیره بود ها. اصلا و ابدا. دورهای بود پربار، پرمغز، پرمحتوا، پرهمه چیز! که شما عمراً بتوانید حدسش را هم بزنید. بله دوستان. این دورهی آموزشی، دورهی آموزشی کمکهای اولیه و تزریقات ویژه اهالی مطبوعات بود. بله کمکهای اولیه و تزریقات. شاید شما بگویید این دوره، چه دردی را از دردهای اهل مطبوعات دوا میکند؟ اگر حوصلهی خواندن دارید بگوییم.
فرض بفرمایید خبرنگاری دارد با یک مسئولی مصاحبه میکند. یک سئوالی میکند که آن مسئول را ناراحت مینماید. فشارش بالا میرود. قلبش میگیرد. رنگش سیاه میشود. نزدیک میشود که جان به جان آفرین تسلیم نماید. آن وقت فکر میکنید اولین وظیفهی آن خبرنگار چیست؟ بله درست است. نخستین وظیفهی او این است که قلم و دفترش را بگذارد توی کیف خبرنگاریش. با سرعتی به اندازهی اینترنت پرسرعت کشورمان، جعبهی کمکهای اولیهاش را باز کند. یک قرص زیرزبانی بردارد و سریع بگذارد توی دهان آن مسئول بخت برگشته. یک آمپول هم نثار وجود ذیجودشان بنماید تا نکند دور از جان شما یک جنازه روی دستش بماند.
یا مثلاً تصور بفرمایید همین مسئول وقتی از سئوال خبرنگار، خونش به جوش آمد و کاردش زدی خونش درنیامد، بجای این که قلبش بگیرد و رنگش سیاه شود، در اقدامی مسئولانه و مردمپسندانه مشتش را گره کند و بزند فک و دهان خبرنگار محترم را پایین بیاورد. آن وقت چه میشود؟ معلوم است. نیاز پیدا میشود به جعبهی کمکهای اولیه. خوب، این جعبه را آن مسئول گرامی از کجا باید بیاورد؟ درست است که ایشان مسئول است ولی مسئول تهیه باند و چسب زخم و قرص و آمپول که نیست. در این جاست که آن جعبهی کمکهای اولیه که همراه خبرنگار مجروح میباشد، گرهگشا خواهد شد. اطرافیان نیکوکار آن خبرنگار فوراً میپرند وسط و وسایل لازم را از توی جعبه برمیدارند و سر و صورت آن خبرنگار را باندپیچی میکنند و میفرستندش بیمارستان تا بقیه امور درمانی با پنجاه درصد تخفیف فرانشیز در آنجا صورت بگیرد.
حالا ما حرفمان به درازا کشید و میترسیم شما حوصلهی شنیدن دیگر فواید دورهی آموزشی کمکهای اولیه و تزریقات ویژهی اهالی مطبوعات را نداشته باشید ولی تأیید بفرمایید که این خدمتی است که در تاریخ مطبوعات کشور برای اهالی این عرصه انجام نشده بود!
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید