شاهد آن هستیم که برخی جریانها در دولت یا حاشیه آن ایدهی برقراری رابطه مجدد بین ایران و آمریکا را در سر میپرورانند و این در حالی است که تجربه این سی ساله نشانگر بی ثمر بودن، اکثر ارتباطاتی است که در قالب نامهنگاری یا ملاقاتهای دوجانبه رسمی یا غیر رسمی بین مقامات ایران و آمریکا رخ داده است.
به گزارشگروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،مسئله نوع مواجهه و تعامل ایران با آمریکا، یکی از لغزشها و مسائل حاشیهساز دولتها در طول حیات جمهوری اسلامی به حساب میآید. با وجود اینکه در طول این سه دهه شیب دشمنی دولت آمریکا نسب به دولت و مردم ایران افزایش پیدا کرده است، شاهد آن هستیم که برخی جریانها در دولت یا حاشیه آن ایدهی برقراری رابطه مجدد بین ایران و آمریکا را در سر میپرورانند و این در حالی است که تجربه این سی ساله نشانگر بی ثمر بودن، اکثر ارتباطاتی است که در قالب نامهنگاری یا ملاقاتهای دوجانبه رسمی یا غیر رسمی بین مقامات ایران و آمریکا رخ داده است.
در همین راستا پاسخ رئیس جمهور به سؤال یکی از شبکههای تلویزیونی سوئیس در حاشیه اجلاس داووس در رابطه با احتمال بازگشایی مجدد سفارت آمریکا بهانهای برای ذوق زدگی برخی رسانههای اصلاح طلب شد.
روحانی در مصاحبه با شبکه دولتی آرتی اس سوئیس در پاسخ به سؤالی مبنی بر امکان بازگشایی مجدد سفارت آمریکا در تهران گفته بود: "هیچ دشمنی تا ابد پایدار نمی ماند، همچنین هیچ دوستی نیز ابدی نیست. بنابراین باید دشمنی ها را به دوستی تبدیل کنیم. البته این تلاش نیاز به اعتماد سازی از دو طرف دارد. ایران در واقع دست دوستی و صلح به سوی همه کشورهای دنیا دراز کرده است و خواهان روابطی دوستانه و خوب با همه کشوهاست"[1]
مسئلهای که خیلی زود ذوق زدگی رسانههای اصلاحطلب و تلاششان برای بازگشایی مجدد سفارت آمریکا در کشور را بی مورد جلوه داد، تهدید نظامی وزیر خارجه آمریکا در جواب به حسن نیت رئیس جمهور ایران است (چیزی که روند اعتماد سازی میان دو کشور را با خدشه مواجه میکند). جان کری در مصاحبه با شبکه العربیه مدعی شده بود که اگر ایران به تعهدات هستهای خود پایبند نباشد و آن را نقض کند گزینه نظامی فورا بازخواهد گشت.[2]
این نوع برخورد آمریکا در مواجهه با ایران مختص این زمان نیست و در سی پنج سال گذشته شاهد این بودهایم که اکثر ارتباطات و برخوردهای رسمی یا غیر رسمی که بین مقامات دو کشور رخ داده است بدون نتیجه و فایده برای مردم ایران بوده است.
دولت موقت و قطع روابط
با وجود تعامل مناسب و اعتماد کامل دولت موقت به مقامات آمریکایی و علیرغم اعتراضات گسترده مردمی برای استرداد شاه و اموالش به ایران، دولت آمریکا با اقامت محمدرضا پهلوی در آمریکا موافقت میکند. هم زمان مهندس بازرگان از لزوم ایجاد رابطه حسنه بین ایران و آمریکا صحبت میکند و در مقاطع زمانی مختلف با مقامات آمریکایی دیدار هایی را ترتیب می دهد. در این رابطه، کاردار سفارت آمریکا در ایران، راجع به اشتیاق بازرگان به حفظ روابط دوستانه با آمریکا مینویسد: «مناسبات حسنه با ایالات متحده از اعتقادات شخصی نخست وزیر است؛ هنگامی که دادن پست وزارت خارجه به یزدی مورد بحث بود، نخستوزیر از یزدی دربارهی این نکته پرسیده بود تا اینکه اطمینان حاصل کرد که یزدی از مناسبات دوستانه با آمریکا پشتیبانی می کند»[3]
مهدی بازرگان در دیدار با سولیوان سفیر آمریکا در ایران
خاطره منفی ایرانیان نسب به دخالت و جاسوسی عوامل آمریکا در ایران در کنار عدم اطمینان به دولت موقت -به دلیل وابستگی و ارتباطاتی که با سفارت آمریکا در ایران داشتند- نگرانیهایی در بین دانشجویان پیرو خط امام ایجاد کرده بود. سفر مهندس بازرگان به الجزایر و دیدار با برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا در 12آبان 58 عامل محرکی شد برای تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و به تبع آن قطع کامل روابط دیپلماتیک ایران و آمریکا.
رابطه با آمریکا در چارچوب نامهنگاری
تسخیر سفارت آمریکا در ایران و اخراج دیپلماتهای ایرانی از آمریکا عملاً به پایان پذیرفتن روابط رسمی ایران و آمریکا منجر شد. اما ارتباطات غیر رسمی برخی از مسئولین و شخصیتها در غالب نامه نگاری و دیدارهای پنهانی حاشیههایی را بوجود میآورد.
یکی از این نامههای پنهای توسط صادق خرازی معاون وزارت خارجه در زمان دولت محمد خاتمی و بعد از حمله آمریکا به عراق نوشته شد که "دنیس رایس" ستون نویس مجله آمریکایی "نیوز ویک" و مشاور ارشد جرج بوش پدر و پسر در امورخاورمیانه بعد از چند سال در یکی از مقالات خود به افشای آن میپردازد:
«تاریخ نشان داده حکومت ایران در مقاطعی در قبال فشار سیاسی بینالمللی جواب دلخواه را داده است. برای مثال در سال 2003 پس از نابودی ارتش عراق توسط نیروهای آمریکایی، دولت وقت از طریق سفیر سوئیس در ایران پیامی به واشنگتن ارسال کرد تا با این کار نگرانیهای آمریکا را درباره برنامههای تسلیحاتی تهران و حمایت ایران از حزبالله و حماس تا حدی تخفیف دهد»[4]
بعد از افشای این نامه صادق خرازی ناچار به موضعگیری در رابطه با این نامه شد و در جلسه بررسی سیاست خارجی دولت هشتم در بنیاد باران اظهار داشت: « در سال 2003م دیوار بی اعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند(!)، به همین خاطر به پیشنهاد من دولت هشتم نامهای به آمریکا نوشت و همراهیاش با برخی سیاست های خاورمیانه ای آمریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزب الله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف سازی فعالیت های هسته ای ایران را اعلام کرد»
نوشتن نامه به مقامات آمریکایی در دولت نهم نیز ادامه پیدا کرد اما به صورت رسمی و علنی. با وجود اینکه نامه احمدینژاد به جرج بوش در سال 85 اولین مکاتبه رسمی بین رؤسای جمهور ایران و آمریکا بعد از انقلاب محسوب میشد، مقامات آمریکایی اعلام کردند که این نامه کمکی به حل مناقشات بین ایران و آمریکا نمیکند و بیشتر به اقدامی ایدئولوژیک برای اثبات دیدگاههای جمهوری اسلامی شبیه است تا برنامهای برای حل اختلافات بین ایران و آمریکا. با روی کار آمدن اوباما، احمدی نژاد دو نامه نیز به او نوشت که البته بی جواب ماند.[5]
نامهنگاری های داخلی نیز سنخ دیگری از تلاش برخی مسئولین کشور برای شروع مجدد رابطه ایران و آمریکا را نشان میدهد. دو نامه هاشمی رفسنجانی و سعید رجایی خراسانی نماینده سابق ایران در سازمان ملل متحد خطاب به امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، مشخصاً به همین منظور نوشته شده است.
هاشمی رفسنجانی در گفتگو با فصلنامه مطالعات بینالمللی که در بهار سال 91 چاپ شد صحبت از نامه خود به امام خمینی(ره) در اواخر عمر ایشان می کند:
« من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سد راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است» [6]
نامهای شبیه به نامه هاشمی رفسنجانی نیز توسط رجایی خراسانی در اوایل دوران رهبری مقاممعظم رهبری خطاب به ایشان نوشته شده است که منوچهر محمدی از اساتید دانشگاه و مشاور منچهر متکی در دوران تصدی وزارت خارجه در رابطه با این نامه میگوید:
«من به محض مطالعه اظهارات آقای هاشمی در مورد نامهای که به حضرت امام نوشتند به یاد نامهای افتادم که آقای رجایی خراسانی در اوایل دوره رهبری مقام معظم رهبری به ایشان نوشته بودند. مضمون آن نامه دقیقا با نامهای که آقای هاشمی از آن یاد می کنند، یکسان است. آقای رجایی خراسانی در نامه خود به مقام معظم رهبری نوشتند که آمریکا تنها ابر قدرت جهان است و ایران توان برخورد با دولت آمریکا را ندارد و بهتر است که با آمریکا کنار آمده و جایگاه خود را در سلسله مراتبی که آمریکا آن را تعریف میکند پیدا نماید»[7]
دیدارهای غیر رسمی
جنجالی ترین دیدار غیر رسمی بین مقامات ایران و آمریکا مربوط به سفر هیات آمریکایی به سرپرستی مک فارلین مشاور امنیت ملی آمریکا به ایران است. این سفر که نتیجه چند دوره مذاکره در ارتباط با کمک ایران برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان در عوض خرید تسلیحات نظامی بود با هدایت و هماهنگی "کنگرلو" مشاور ارشد میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت انجام شد.
به عقیده برخی از کارشناسان این سفر که قرار بود در سطح مقامات و مسئولین سطح پایین حول محور آزادی گروگانها و خرید سلاح محدود شود، توسط برخی مذاکره کنندگان به مسائل کلانتر در روابط ایران و آمریکا هدایت شد که در نهایت موفقیت آمیز نبود. با این وجود بعد از این سفر نیز از طریق کانالهای دیگر مثل علی هاشمی (برادر زاده اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس وقت) تلاش هایی برای از سر گیری ارتباط صورت گرفت که به نتیجهای نرسید.
دیدار "رایان کراکر" با سه دیپلمات ایرانی
یکی از دیدارهای غیر رسمی که کمتر در رسانه ها به آن پرداخته شد، دیدار سه دیپلمات ایرانی با "رایان کراکر" دیپلمات کهنه کار آمریکایی و سفیر سابق آمریکا در افغانستان و عراق است. آن گونه که رایان کراکردر خاطرات خود نوشته و دولت خاتمی هیچ گاه تکذیبش نکرد، هفته نخست اکتبر2001 و درست بعد از اظهارات جرج بوش در رابطه با حوادث 11 سپتامبر مبنی بر اینکه "یا با مایید یا با تروریستها"، سه دیپلمات ایرانی به ژنو رفته و با کراکر درباره نحوه همکاری تهران-واشنگتن در جنگ با تروریسم دور یک میز نشستند. کراکر هیچ وقت به نام این سه دیپلمات اشارهای ندارد و فقط گفته که هر سه تحصیل کرده آمریکا بودهاند. [8]
دیدار "جلیلی" با معاون وزیر خارجه آمریکا
در چند سال اخیر نیز خبرهای تأیید نشدهای از دیدارهای محرمانه مقامات ایرانی و آمریکایی در رسانهها پخش شده است. یکی از این خبرها مربوط به دیدار سعید جلیلی دبیر سابق شورای امنیت کشور با برنز معاون وزیر خارجه آمریکا بود که گفته می شود در حاشیه نشست ژنو در سال 2009 انجام شد.[9]
دیدارهای "خاجی" با "برنز" و "سولیوان"
براساس ادعای سایت المانیتور، برخی اسناد منتشر شده ویکی لیکس در سال 2009 به تلگراف سفیر آمریکا در عمان اشاره دارد که در آن از آمادگی ایران برای مذاکرات پنهانی با مقامات آمریکایی در این کشور خبر داده است.
بر اساس این گزارش این دیدارها بعد از پایان مذاکرات ایران و 1+5 در آلماتی قزاقستان و با سفر پنهانی دو تن از اعضای مذاکره کننده آمریکا به عمان و پیوستن "ویلیام برنز" و "جک سولیوان" مشاور امنیت ملی جوبایدن، معاون رئیسجمهور آمریکا آغاز میشود.
در این دیدارها سرپرستی هیأت ایرانی را "علیاصغر خاجی"، معاون وقت امور اروپا و آمریکای وزیر امور خارجه بر عهده داشته که به دلیل نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری در ایران، این مذاکرات نتوانست در مواضع دو طرف تغییری ایجاد کند.[10]
5 ملاقات "تختروانچی" با مقامات آمریکایی
بعد از روی کار آمدن حسن روحانی در ایران پنج دور مذاکره محرمانه بین مقامات ایران و آمریکا در عمان، نیویورک و ژنو برگزار شد. از طرف آمریکا "برنز" رهبری تیم را بر عهده داشت و از جانب ایران "تختروانچی" تیم مذاکره کنند را هدایت میکرد که به ادعای سایت المانیتور در برخی مراحل مذاکرات، عراقچی نیز به تیم مذاکره کنندهی ایران ملحق میشد.
بر اساس همین گزارش "برنز، روانچی و اعضای تیمهای آنها ابتدا در ماه آگوست در عمان دیدار کردند؛ سپس دستکم دو بار در ماه سپتامبر در نیویورک دیدار کردند – و مقدمات تماس تلفنی تاریخی بین روحانی و اوباما و نیز دیدار بین ظریف و کری را در سازمان ملل فراهم آوردند. آنها قبل از تداوم گفتوگوهای گروه ۱+۵ و ایران در ژنو در ماه اکتبر، بار دیگر در عمان دیدار کردند. سپس دو دور گفتوگوی دیگر در ماه نوامبر در ژنو، قبل و در حین مذاکرات ایران و ۱+۵، برگزار شد، مذاکراتی که منجر به انعقاد توافقنامه هستهای موقت با عنوان برنامه اقدام مشترک در ۲۴ نوامبر گردید."[11]
مواضع جنجال آفرین رؤسای جمهور
به غیر از دیدارها و نامه نگاری های صورت گرفته بین مقامات ایرانی و آمریکایی، برخی از مواضع رسمی رؤسای دولتها در مسئله رابطه با آمریکا باعث بروز واکنشهایی در داخل و خارج از کشور شده است.
پایان جنگ و روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی در کنار کمک ایران در آزادی گروگانهای آمریکایی گرفتار شده در لبنان و موضع بی طرف ایران در مسئله اشغال کویت توسط آمریکا، از تنش های موجود بین روابط ایران و آمریکا کاست. در همان زمان هاشمی با شبکه تلویزیونی CNN به گفت گو مینشیند که طبق گفتههای خودش به دنبال شروع مذاکره با آمریکا بوده که محقق نشده است:
«میخواستم با آمریکا با شروطی که گذاشته بودم، مذاکره را شروع کنم که نتوانستم. نتوانستم غیر از این است که نخواستم»[12]
نخستین پالسهای خاتمی به آمریکا در چارچوب سیاست تنش زداییاش را می توان در مصاحبه وی با شبکه سیبیاس آمریکا دانست. او در این مصاحبه با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران اصل تشنج زدایی را پیشه کرده، در مورد ایجاد رابطه با آمریکا میگوید: «من مراتب احترام خود را به ملت و مردم آمریکا اعلام می کنم و امیدوارم با مردم آمریکا در آینده ای نزدیک ، سخن بگویم ولی از بدی هایی که سیاستمداران آمریکا در پنجاه سال گذشته در حق ما روا داشتند متأسفم.»[13]
موضع گیری بعدی خاتمی که بازخوردهای بسیاری در کشور داشت، در مصاحبه وی با شبکه CNN رقم خورد که در آن از فروپاشی دیوار بلند بیاعتمادی سخن به میان آورده بود و از آتش زدن پرچم آمریکا اظهار تأسف کرده بود:« بنده هم در زمینه آتش زدن پرچم به هیچ وجه با آنچه که باعث جریحه دار شدن احساسات ملت و رمز و نمونه ملیت یک کشور باشد موافق نیستم»[14]
روی کار آمدن احمدی نژاد با گفتمان عدالت خواهی و استکبار ستیزی در سیاست خارجی، تنشهای بین ایران و آمریکا را افزایش داد. اما این روند توسط دولت ادامه پیدا نکرد و وی در آخرین سفر خود در نیویورک حرف از مذاکره مستقیم و رودر رو با آمریکا به میان آورد: «بنده جزء کسانی هستم که معتقدم امکان تداوم این شرایط بین ایران و آمریکا وجود ندارد و باید این وضعیت بهبود یابد... دو کشور بزرگ، موثر و قدرتمند، 33 سال است که رودرروی یکدیگر قرار گرفته اند و اگر در این مدت هم افزا با یکدیگر عمل کرده بودند امروز شرایط بین المللی شکل دیگری داشت»[15]
دیگر مواضع جنجالآمیز
اما به غیر از مواضع رؤسای جمهور در رابطه با مذاکره و رابطه با آمریکا، می توان از دیگر مواضعی یاد کرد که در زمان خود جنجال های بسیاری ایجاد کرد. مقاله عطاالله مهاجرانی معاون پارلمانی وقت رئیس جمهور با عنوان «مذاکره مستقیم» که سال 69 در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید، از این دست مواضع است. مهاجرانی در قسمتی از مقاله نوشته بود: «جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا در روز یکشنبه گذشته (۳۰ فروردین ۱۳۶۹) اعلام کرد که آمریکا آماده است با مقامات ایرانی مستقیماً مذاکره نماید ،ممکن است بگوئیم به همین دلیل، فتنه ای در کار و توطئه ای برپاست و الا چگونه است که «بیکر» پیشنهاد مذاکره مستقیم را داده است. در هر حال این خود شیوه ای است که صرف نظر از سنجش سخن و موضوع، صرفاً به همین اعتبار که گوینده چه کسی است، می توان به سخن خط بطلان کشید و در پس هر حرفی، توطئه ای را کشف کرد.
به گمانم می توان از زاویه ای دیگر نیز، مذاکره مستقیم را سنجید و بین مذاکره مستقیم و غیرمستقیم طرف بهتر و یا لااقل آن که شرش کمتر است را برگزینیم…به گمانم اگر در شرایط ویژه ای که هستیم، مصلحت های کشور و انقلاب را بر سایر امور ترجیح ندهیم، بهره اش از دست رفتن فرصت ها برای انقلاب و کشور و ملتی خواهد بود که دشمنانش می خواهند فرصت های او را بگیرند و سال ها پس ازسال ها بگذرد و ما در وادی بازی با شعار، مثل بازی با یخ متوقف بمانیم.»[16]
موضع محمدجواد لاریجانی عضو کمسیون سیاست خارجی مجلس پنجم و رئیس مرکز پژوهشها در سال 75 نیز واکنشهای فراوانی به دنبال داشت؛ لاریجانی در رابطه با مذاکره با آمریکا گفته بود: «اگر لازم باشد با شیطان در قعر جهنم هم مذاکره خواهیم کرد»[17]
جمعبندی
اشتباهات و ضعف دولتها در سامان بخشیدن به مسائل و عدم باور به ظرفیتهای درونی کشور برای حل مشکلات باعث شده جریانهایی در دولت و حاشیه آن به سمت مذاکره و به تبع آن برقراری رابطه با آمریکا بروند. اما تجربه تاریخی نشان داده است که این تعاملات و ارتباطاتی که صورت گرفته، نتیجه و اثر مثبتی برای دولت و مردم ایران نداشته است.
در مسئله مذاکرات هسته ای نیز برخی بدون توجه به تجربههای تاریخی کشور در تعامل با آمریکا، حل و فصل پرونده هستهای را از طریق مذاکره و ایجاد رابطه مستقیم با آمریکا جستجو می کنند که در آخر و در آستانه مذاکرات جامع بین ایران و گروه 1+5 این افراد را به توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان توصیه می کنیم: "بعضى از مسئولين و دولتمردان - دولتمردان آن دولت، بعد هم دولتمردان اين دولت - فكر ميكنند در قضيّهى هستهاى ما با آمريكايىها مذاكره كنيم [تا] موضوع حل بشود؛ گفتيم خيلى خب، اصرار داريد شما، در اين موضوعِ بالخصوص برويد مذاكره كنيد؛ ولى در همان سخنرانى اوّل امسال گفتم من خوشبين نيستم؛ مخالفتى نميكنم امّا خوشبين نيستم. ببينيد مرتّب پىدرپى اظهارات سخيف آمريكايىها را؛ سناتور بىآبروى آمريكايى از صهيونيستها پول ميگيرد تا برود در مجلس سناى آمريكا به ملّت دشنام صريح بدهد، نه اينكه اهانت كند؛ دشنام ميدهد. رؤساى كشورشان هم همينجور، در سطوح مختلف به ملّت ايران [اهانت كند] ."[18]
[7] -http://khabaronline.ir/print/207318/Politics/parties?model=WebUI.Models.Details.DetailsPageViewModel
[11]- همان
[14]- همان
[17]- صفحه 8 روزنامه اعتماد، شماره 2554، 8/9/91
مشرق