یک: «تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعناست» این جمله، بخشی از سخنرانی دکتر روحانی در جمع هنرمندان و اعضای تشکلهای فرهنگی و هنری بود که جنجال برانگیز شد.
دو: فرازهای ابتدایی سخرانی شامگاه 18 دی رییس جمهور با اظهارنظری فنی در مورد هنر آغاز شد. ایشان با انتقاد از نگاه فرم محور برخی دولتمردان، سیاستمداران و فیلسوفان به هنر، هنر دستوری و سفارشی را حاصل این نگاه دانست و افزود: «هنر قالب نیست، هنر قالب و معناست ... ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است ... هنر، هر کار بدون عیب است ... هنر و ارزش، پیوندی ذاتی دارند» وی پس از ارائه این تعاریف از هنر نتیجه گرفت که «پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بیمعناست. هنر یعنی ارزش و هنرمند [فرد] ارزشمندی است که با کار خلاقانه به تعالی میرسد ... »
سه: این سخنان با واکنش سریع منتقدان مواجه شد و چنان اهمیتی یافت که فردای آن روز یعنی پنجشنبه 19 دی، آقای رحیم پور ازغدی در سخنرانی خود در جشنواره عمار در مورد آن موضعی این چنینی گرفت: « ... من معنی این جمله را نمی فهمم که هنر ارزشی و ضدارزشی وجود ندارد! یعنی سینمایی که مروج شرک و خرافه است با سینمایی که مروج توحید و عبادت مساوی است؟ بعضی ها اصلا به این چیزها فکر نمی کنند، به دنبال چیزی هستند که برایش کف بزنند، اینها دغدغه حقیقت ندارند، دغدغه ریاست دارند. اما انبیا دغدغه حق و باطل داشتند. می گویند هنر به ارزشی و ضدارزشی تقسیم نمی شود و هنرمند ارزشی و غیرارزشی هم نداریم. یا این حرف بی معنا است و یا شرک و توحید با هم مساوی هستند. یکی کردن اینها کاسبی است.»
چهار: اما آیا واقعا رییس جمهور سینمای هنر شرک و خرافه را با هنر مروج توحید و عبادت مساوی میداند؟ دقت در صحبتهای رییس جمهور نشان میدهد که دکتر روحانی پیش از ابراز نظر خود در مورد هنر ارزشی و غیر ارزشی به تبیین مفهوم هنر پرداخته و اساسا هنر را چیزی دانسته که پیوندی ذاتی با ارزشها دارد. پس طبیعتا از این گفته برمیآید که آنچه شر، معیوب و بی ارزش است هنر تلقی نمیشود. بنابراین آنچه آقای رحیمپور در صحبتهای خود بعنوان مثال آورده، (مانند سینمایی که مروج شرک و خرافه است) اساسا از منظر حجت الاسلام روحانی هنر تلقی نمیشود. بعبارتی دکتر روحانی سینمای مروج شرک و خرافه را هنر نمیداند چرا که ذات چنین سینمایی با خیر و نیکی یکی نیست. [البته مفاهیم ارزش، خیر و نیکی در هر مکتبی تعریف خاص خود را دارند]
پنج: اختلاف نظر بوجود آمده ناشی از تفاوت در تعریف هنر است. دکتر روحانی دایره تعریف را محدودتر در نظر گرفته و فقط آنچه ذاتا با ارزش پیوند دارد را هنر میداند در حالیکه دایره تعریف آقای رحیم پور وسیعتر است. وی هرآنچه با ارزش پیوند دارد یا ندارد را هنر میداند. وجود این اختلافات در مفاهیم علوم انسانی، سابقه طولانی دارد. نمونه دیگر آن را میتوان در باب الفاظ علم اصول فقه مشاهده کرد. از بین اصولیین عدهای فقط نماز درست و کامل را صلوة دانسته و عده دیگر هر نمازی اعم از نماز نادرست و ناقص را صلوة دانستهاند.
شش: نتیجه این اختلاف در مورد مقوله هنر ارزشی یک چیز است و آن اینکه از نظر هردو، مقولهای وجود دارد بنام هنر ارزشی. دکتر روحانی هنر را اسا سا ارزشی قلمداد میکند و آقای رحیم پور یکی از اقسام هنر را هنر ارزشی میداند.
* پژوهشگر و مدرس دانشگاه علم و هنر یزد
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید