یزدفردا
پایگاه خبری و تحلیلیبالاخره انتظارها به سر رسيد، شايعات پايان يافت عده‌اي هم كه هر روز به نحوي مطرح مي‌شدند چاپ عكس و زندگي نامه‌اشان در سايت‌ها و نشريات متوقف شد. مي‌گويند گاه بعضي از سياست ورزان كاري مي‌كنند كه هيچ عاقلي نمي‌كند، خوش باوران هم سه ماه بر سر كار بودند حزب «باديون» هم هر روز به يكي از چهره‌هاي مطرح عرض ادب مي‌كردند و پيامك تبريك مي‌فرستادند تا آن حد كه عده‌اي از سياسيون عالي و غيره اسم و رسمشان بر سر زبان‌ها افتاد.
شبي در عالم رويا ديدم زبان‌دراززاده مي‌گويد پدر! مگر چندبار از وزارت داخله زنگ نزدند كه خودتان را براي پست جديد آماده كنيد و شما هنوز جواب مثبت نداده‌ايد؟ ديدم فرزند يك شبه ره صد ساله را طي كرده و به پدر درس مي‌دهد بلافاصله گفتم: چرا! بيدار شدم و با خود مي‌گفتم: اي كاش سلطان آيينه اين خبر را با عكس و شرح حال زبان دراز به چاپ برساند اما...!!
تا اينكه آنگونه كه راويان اخبار و ناقلان آثار و طوطيان شكرشكن شيرين گفتار نقل مي‌كنند نماينده شهرستاني با كمتر از ده درصد جمعيت استان گوي سبقت را از ديگران ربود و شد آنچه بايد بشود.
به ياد آوردم 50 سال پيش ناظمي « كه خدا روانش را شاد بگرداند»در دبستان داشتيم لوچ بود وقتي مي‌خواست دانش‌آموزي را تنبيه كند و نگاه غضب آلود به او مي‌كرد مي‌خورد زير گوش بغل دستي يا اگر به چپ نگاه مي‌كرد منظورش راستي بود.
اما آنچه كه بيشتر زبان دراز را ناراحت مي‌كند اين كه مدت‌ها زبان و لهجه شهر و دياري را ياد گرفته و مسلط شده است حالا بايد به زودي آنچه را آموخته به فراموشي بسپارد و زبان شهر ديگري بياموزد ضمناً چون مرتب عادت كرده‌ام جلو آيينه بايستم و تمرين و تكرار كنم، از عيالات متحده گرفته تا زبان دراززادگان كه تعدادشان نيم دو جيني هست مرتب مي‌زنند زير خنده و به من مي‌گويند چرا به خودت زحمت مي‌دهي بابا!! همان سخن قبل از زبان درازي را تكرار كن و بگو:«قدم خير باد آن كه خير مردم بخواهد و خير براي مردم آورد.» به اميد آن روز.
زبان‌دراز
مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید
