زمان : 03 Aban 1392 - 02:03
شناسه : 78891
بازدید : 4547
كودتاى سقيفه حماسه غدير و آشكار شدن توطئه هاى پنهان كودتاى سقيفه محمد دشتى

 پيش گفتارراه رسيدن به وحدت آشنائى و عمل به سنت پيامبر
ويژگيهاى غدير خمويژگيهاى غدير خم
غدير و آشكار شدن توطئه هاى پنهانغدير و آشكار شدن توطئه هاى پنهان
غدير و آشكار شدن توطئه هاغدير و آشكار شدن توطئه ها
متن عهدنامه و طومار نوشته شدهمتن عهدنامه و طومار نوشته شده
واقع نگرى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) پس از حماسه غدير" واقع نگرى پيامبر(صلى الله عليه و آله و سلم ) پس از حماسه غدير


كودتاى سقيفه

كودتاى سقيفه
پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنانكه :
سابقه اى در ايمان و اسلام نداشتند.
و از شرك و الحاد به ظاهر دست كشيده بودند.
و به اميد حكومت بر عرب ، اطراف پيامبر را گرفته و با او همراهى داشتند.
و هر جا توانستند ضربه زدند، و الغاء شبهه و ترديد نمودند.
و در تمام جنگها در لحظات حساس فرار كردند.
و با سياست نفوذ و ضربه به انتظار رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نشستند.
و در ترور نافرجام شركت داشتند.
و در حادثه غدير به بن بست كامل رسيدند.
و در مخالفت و كار شكنى در امر ولايت پيش قدم بودند.
و مانع نوشتن آخرين وصيت نامه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) شدند.
و با تظاهر به دفاع از قرآن ، انزواى عترت را طراحى مى كردند.
و در پيش روى پيامبر به آن حضرت اهانت كرده گفتند:
ان الرجل ليهجر
نه اهل تقوى بودند، و نه ايمان كامل داشتند.
نه مزاياى معنوى داشتند، و نه در جنگها افتخارات نظامى كسب كردند.
نه محبوبيت عمومى داشته ، و نه از قبائل با شخصيت عرب بودند.
نه از طرف خدا و پيامبر معرفى شده ، و نه اصحاب بزرگ پيامبر آنان را قبول داشتند.
گرچه چند ماه قبل در غدير با على (عليه السلام ) به امامت مسلمين بيعت كردند، اما هم اكنون پيمان شكستند و چاره اى جز كودتاه نديدند.
تا با شمشير و زور و تطميع و كشتار بيرحمانه ، مردم را به سكوت و انزوا وادارند.
كه بر اسب زين كرده خلافت سوار شدند و با عمليات خشونت بار زير به مقاصد خود رسيدند.
1 - منع پخش خبر رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
در لحظه رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) ابابكر در مدينه نبود، كه عمر شمشير كشيد و گفت :
پيامبر هرگز نمى ميرد
و مانع پخش خبر شد تا پيك او ابابكر را خبر كند و به مدينه بياورد، وقتى ابابكر وارد شهر شد، عمر نيز باور كرد كه آرى ، پيامبر نيز مى ميرد، و ساكت شد(31) و آنگاه بلافصله در سقيفه گرد آمدند.
2 - بيعت شتابزده
سران كودتاگر سقيفه به بهانه اينكه دشمنان ما را تهديد مى كنند، و براى اينكه امت اسلامى دچار اختلاف نشود، و فورا بايد خليفه اى تعيين كرد، با راءى چند نفر، آنهم با نزاع و درگيرى ، و زيردست و پاگرفتن بزرگ قبيله خزرج ، ((سعد بن عباده )) با اباكر شتاب زده بيعت كردند
عمر فرياد مى زد اقتلوا سعد قتله الله
(سعد را بكشيد خدا او را بكشد)
و سعد فرياد مى زد، اى مردم مرا كشتيد
و پسر سعد ريش دومى را گرفت و گفت :
اى پسر ضحاك حبشيه ، كه در جنگها ترسو بودى و فرار مى كردى ، حالا پهلوان شدى ! اگر يك مو از سر پدرم كم شود سزاى آن را خواهى ديد.(32)
3 - منع ورود و خروج از مدينه
پس از مطرح شدن ابابكر براى آنكه اخبار شهر مدينه پخش نشود، و با واكنش هاى سياسى مجاهدان ديگر بلاد اسلامى روبرو نشوند، بخشنامه اى صادر كردند كه ورود و خروج از مدينه ممنوع است ، و افرادى كه قصد خروج داشتند با تير زدند.(33)
4 - بيعت گرفتن و با زور و كشتار
پس از فراهم آوردن ياران موافق ، و گردهم آئى همه مخالفان و منافقانى كه در طول زندگانى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را آزار دادند، و در ترور نافرجام افشاء شدند، و منتظر فرصت مناسب بودند، عموم مردم ، و سران قبائل را با زور و ارعاب و تهديد و تطميع به بيعت با ابابكر وادار كردند.
هركس كه مخالفت كرد سخت كتك خورد.
و آنكس كه در برابر حكومت كودتاگران سقيفه ايستادگى كرد كشته شد (مانند مالك بن نويره )
و يا در مصلى مدينه زنده زنده سوزانده شد (مانند فجاءة )
و اين آدم سوزى آنچنان وحشتناك و رسوا كننده بود كه ابابكر حتى در اواخر عمرش مى گفت
(اى كاش فجاءة را نمى سوزاندم )(34)
و حباب بن منذر آن مجاهد بدرى را چون شمشير كشيد و ابابكر را تهديد كرد، كشتند و مخفيانه جنازه او را دفن كردند.(35)
و بسيارى را به بهانه ارتداد، قتل عام كردند
(مانند قبيله حارثة بن سراقه كه گفتند ما پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از اهل بيت او اطاعت مى كنيم )(36)
5 - تهاجم به خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها
آنگاه كه در بيعت گرفتن از مردم با مشكلات اساسى روبرو شدند، و فكر مى كردند كه طرفداران عترت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در منزل اميرالمؤ منين (عليه السلام ) هر روز اجتماع كرده براى حكومت ابابكر خطر آفرين مى باشند، تصميم به رسواترين توطئه گرفتند، و همه پرده ها را بالا زدند، و همه اغراض شوم را آشكار كردند، و ثابت كردند كه :
به پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و راه و رسم او ايمان نياورده اند.
با هجوم به منزل فاطمه سلام الله عليها و آتش زدن درب منزل ، و شكسته شدن پهلوى كوثر قرآن ، و به شهادت رسيدن حضرت محسن (عليه السلام )و به زور وارد خانه امام شدن ، ثابت كردند كه براى حكومت و قدرت از چيزى پروا ندارند، و از خدا نمى ترسند.(37)
كه امام سجاد (عليه السلام ) فرمود:
والله لو تمكن القوم ان طلبوا الملك بغير التعلق باسم رسالته ، كانوا قد عدلوا عن نبوته .
(سوگند به خدا، اگر براى آن مردم ((اهل سقيفه )) امكان مى داشت كه بدون تعلق به رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) خلافت را بدست آورند، از نبوت او دست مى كشيدند)(38)
6 - بخشنامه جمع آورى و نابودى حديث
آنانكه دل پيامبر را در حضور او آزردند،
و براى قدرت و حكومت ، پهلوى يگانه يادگار او را شكستند
و از نوشتن آخرين وصيت نامه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) جلوگيرى كردند.
حال براى وحدت امت اسلامى دلى مى سوزانند و بخشنامه صادر مى كنند كه :
(براى حفظ وحدت مسلمين ، همه احاديث را جمع آورى و نابود كنند يا بسوزانند زيرا قرآن كافى است ، و چيزى در برابر قرآن نبايد مطرح باشد)
عائشه مى گويد:
ما 500 حديث مكتوب در منزل داشتيم كه پدرم آنها را در داخل حياط سوزاند.(39)
آگاهان سياسى مى دانستند كه علت اءساسى اين اقدام ، حفظ وحدت مسلمين ، يا حفظ جاذبه هاى قرآن ، نبود بلكه تلاش مى كردند تا فضائل على (عليه السلام ) و عترت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مطرح نشود، و فراموش گردد، و روايت فراوان مربوط به ولايت عترت و حماسه غدير نابود گردند
و هركس را كه سرپيچى كرد، و با حديث با مردم سخن گفت ، يا نقل حديث نمود، شناسائى كردند، كتك زدند
(مانند عبدالله بن مسعود يكى از نويسندگان وحى )
اينجاست كه حاميان ولايت ، مسئوليت سنگينى بر عهده دارند.
هم بايد انواع شكنجه ها را تحمل كنند و هم بايد ميراث رسالت را پاسدار باشند.
هم نگذارند حماسه غدير فراموش شود و هم در حفظ ياران صادق بكوشند
هم از حكومت كودتائى باطل پيروى نكنند و هم از ولايت رهبران الهى دفاع نمايند
كه در خط مقدم اينگونه از مبارزات سياسى ، نظامى ، يگانه دخت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضور جدى دارد و لحظه اى دست از افشاگرى و مبارزه بر نمى دارد و تا مرز شهادت ، از ولايت و حقانيت حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) دفاع مى فرمايد.
و فرزندش حضرت محسن (عليه السلام ) را فداى حقانيت ولايت مى كند، و تا رهائى امام معصوم از دست مهاجمان سكوت نمى كند و مبارزه را تداوم مى بخشد.

خبر فوق را به زبان مورد نظر ترجمه کنید