آقای دکتر نوعی: به سبب تحصیل با خانوادهام به مالزی رفته بودم. روزی در مقابل مدرسه، منتظر آمدن فرزندم بودم که دیدم چند نفر اهل کره جنوبی، در حال تبلیغ مسیحیت هستند. لحظاتی بعد کشیش آنها نزد من آمد و قصد تبلیغ داشت و وقتی فهمید ایرانی هستم، گفت: ما در کلیسای خودمان چند ایرانی که تغییر دین دادهاند داریم. برایم جالب شد. تحقیق کردم و دانستم که دو کلیسای فارسی در مالزی وجود دارد که مخصوص ایرانیانی است که زبان خارجه بلد نیستند.
به گزارش وبگردی 20:30: ـ سومین و آخرین جلسه از نشست «بررسی علل گرایش به مسیحیت» عصر روز جمعه نوزدهم مهر در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی (سرچشمه) برگزار شد. در این مجلس آقایان عبدالله چینیچیان و دکتر غلامرضا نوعی، به ایراد سخنرانی پرداختند. آقای علی جعفرآبادی نیز اجرای جلسه را بر عهده داشت که در ابتدا، وقایع دو مجلس پیشین را مرور کرد و سپس جلسه را به آقای چینیچیان سپرد.
علت گرایشهای انسان
عبدالله چینیچیان که در اوایل انقلاب به عنوان کاردار جمهوری اسلامی در آلمان مشغول به فعالیت بود فرصت خود را به بررسی «گرایش»های انسان اختصاص داد و پرسید آیا انسان با نور علم و معرفت به چیزی گرایش پیدا میکند یا با عقل؟ سپس خود پاسخ گفت که هیچکدام! بلکه علت گرایش انسان به هر چیز «عشق» و علاقه او به آن است.
چینیچیان برای سخنان خود به آیهای از قرآن استناد کرد: ﴿قُلْ إنْ كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبعونِي يُحْبِبْكُمُ اللهُ – آلعمران/ 31﴾ ای پیامبر! (به مردم) بگو: «اگر خدا را دوست مىداريد از من (=پیامبر) پيروى كنيد تا او نيز شما را دوست بدارد». یعنی نتیجۀ محبت، محبت کردن است. اگر محبت خدا در دلتان هست از پیامبر اسلام تبعیت کنید و اینچنین خداوند شما را دوست خواهد داشت. شیطان خدا را میشناخت ولی فرمان او را گردن نگذاشت و از بهشت اخراج شد.
ما به دنبال چیزی میرویم که دوستش داریم؛ چیز خوب یا بد. سخن عرفا این است که مُحِب مایل به لقاء محبوب است. پس انسان به دنبال محبوبش میرود. «محبوب» هدف است و «عشق و محبت» انگیزۀ حرکت. آیا محبوبمان چیست؟ اگر محبوبمان زندگی غربی باشد با کتاب و فیلم و تفکرات سعی میکنیم شبیه او شویم و اگر نشد به آن سمت مهاجرت میکنیم.
آقای چینیچیان متذکر شد که ما اگر به سمت چیزی که دوستش نداریم میرویم مانند عمل جراحی، در نتیجۀ علاقه به چیز محبوبمان است که مثلاً سلامتی باشد. انسان به لقاء محبوبش مایل است: ﴿فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا – کهف/ 110﴾ اگر کسی به خداوند عاشق شود به آن سمت خواهد رفت و چیزی را شریک او قرار نخواهد داد.
تحقیق میدانی درباره مسیحی شدن ایرانیان در مالزی
در این قسمت، نوبت به دکتر غلامرضا نوعی رسید و جناب آقای جعفرآبادی مجری مراسم، ایشان را معرفی کرد که تحصیلات خود را تا مقطع دکتری در علوم قرآن و حدیث به انجام رسانده و تحقیقی به نام مدارا در سیره پیامبر اکرم(ص) نوشتهاند. او در خصوص علل گرایش برخی مسلمانان به مسیحیت، در کشور مالزی یک تحقیق میدانی صورت دادهاند که قرار است در اینجا ارائه کنند. مجری سپس پرسید: چرا به این موضوع علاقمند شدید؟
آقای دکتر نوعی پاسخ گفت که به سبب تحصیل با خانواده به مالزی رفته بودم. روزی در مقابل مدرسه، منتظر آمدن فرزندم بودم که دیدم چند نفر اهل کره جنوبی، در حال تبلیغ مسیحیت هستند. لحظاتی بعد کشیش آنها نزد من آمد و قصد تبلیغ داشت و وقتی فهمید ایرانی هستم، گفت: ما در کلیسای خودمان چند ایرانی که تغییر دین دادهاند داریم. برایم جالب شد و تحقیق کردم و فهمیدم که دو کلیسای فارسی در مالزی وجود دارد که مخصوص ایرانیانی است که زبان خارجه بلد نیستند. البته برخی ایرانیانی که زبان بلد بودند به کلیسای انگلیسی زبانها میرفتند. به نظرم رسید که این موضوع را تحقیق کنم. لذا در مرحله نخست با 12 نفر از ایرانیانی که در مالزی تغییر دین داده بودند مصاحبه کردم. با آنها مصاحبه مفصل (Deep interview) میکردم و از علل این موضوع میپرسیدم. بر اساس اطلاعاتی که به دست آوردم در مرحله دوم یک پرسشنامه تهیه کردم و از 45 نفر خواستم تا به سؤالات گزینهای آن جواب دهند.
در اینجا به برخی از موارد مصاحبه با 12 نفر اشاره میکنم. آقایی بود در فاصله سنّی 41 تا 50 سال با مدرک کارشناسی. از او پرسیدم آیا به اجرای احکام اسلام مقید بودید؟ او گفت: من شیعهزاده هستم و در یک طبقه متوسط در شمال تهران زندگی میکردیم. تا 21 سالگی نماز میخواندم. گاهی در منزل ما مراسمهای مذهبی برقرار میشد. او مدتی به صوفیه علاقمند شده و حتی به خانقاه میرفته است. از منابع مطالعاتیاش درباره اسلام پرسیدم که گفت: از حدود 13 یا 14 سالگی در عقاید خود دچار شک شدم و منابع مختلفی را مطالعه کردم اما سیراب نشدم.
از این آقا پرسیدم: سؤالات خود را با چه کسی مطرح میکردید؟ گفت از یک نفر که اطلاعات خوبی داشت ولی عالم دین نبود. او افزود که من به تدریج از اسلام فاصله گرفتم و بعد بیدین شدم. به مدت دو سال علمگرا بودم و کتابهای فروید و یونگ را مطالعه کردم اما مرا اقناع نکرد. سپس به مسیحیت گرویدم. ابتدا عقیدهای به آن نداشتم ولی پس از مدتی شبانم مرا در خواب خطاب قرار داد (مقصود، حضرت عیسی است). از آن وقت بود که ایمان بیشتری آوردم. این شخص، در مورد ادیان زرتشتی و بودایی (به سبب کثرت آنها در شرق آسیا) اطلاعات خوبی داشت. این شخص باسوادترین فردی بود که من در میان تغییر دیندهندگان دیدم. در ادامه به افراد دیگری اشاره خواهم کرد که اطلاعاتی از دین اسلام نداشتند.
آقای دکتر نوعی ادامه داد: در مالزی گروهی را دیدم که کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) از آنها حمایت میکرد. آنها به مالزی آمده بودند تا ویزای اقامت آنها به کشورهای دیگر صادر شود. سازمان ملل ظاهراً طبق ماده 18 حقوق بشر (مصوبشده در سال 1948) از تغییر دین خصوصاً در میان مسلمانان حمایت میکند و میگویند در اسلام تغییر دین آزاد نیست.
بر خلاف آنچه در غرب، علیه اسلام ترویج میشود در جهان اسلام کسی به خاطر تغییر دین در هیچ دادگاهی محاکمه و اعدام نشده است. به برخی از این افراد اشاره میکنیم:
1. نصر حامد ابوزید ـ در سال 1993 پروندهای در مصر علیه او به وجود آمد چون تفسیر بدعتآمیزی از دین بر اساس تاریخمندی و هرمنوتیک ارائه کرده بود. او در جامعه به ارتداد متهم شد. در سال 1995 از مصر به اسپانیا رفت و سالها در هلند بود و در سال 2010 در مصر فوت کرد.
2. فرج فوده در سال 1992 در مصر
3. نجیب محفوظ، نیز به دلیل صحبتهایش یک برخوردی پیش آمد
4. محمود محمد طه، در سودان که تحت تأثیر فضای سیاسیِ ریاست جمهوری جعفر نمیری بود
5. رافق تقی در جمهوری آذربایجان که به جرم توهین به مقدسات کشته شد و نه به خاطر تغییر دین
6. عبدالرحمن که در افغانستان مسیحی شده بود به ایتالیا رفت و کشته نشد
چگونه گرایشهای انسان تغییر میکند؟
در این قسمت جناب جعفرآبادی مجری محترم از آقای چینیچیان پرسید که چه میشود که مبدأ میل انسان عوض میشود؟
آقای چینیچیان به ادامه مبحث خود پرداخت و گفت که در ضمن سخنان خود به جواب این سؤال خواهد رسید. ایشان سپس برخی القاب پیامبران را برشمرد: آدم صفیالله، نوح نبیالله، ابراهیم خلیلالله، موسی کلیمالله، عیسی روحالله، و بالاترین لقب از آنِ رسول خدا است که خدا او را دوست دارد: محمد حبیبالله.
چه وقت مقصود این انبیاء در خصوص انسانها به تحقق میرسد؟ آیا وقتی که همه ما بوعلی سینا و ملاصدرا و ابوذر بشویم؟ خیر، بلکه فرمود: ﴿قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ في الْقُرْبى – شوری/ 23﴾ یعنی مودّت داشتن به خاندان پیامبر. و «مودّت» حداقل «محبت» است.
شیطان، علم بسیار به خداوند و قیامت داشت اما نافرمانی کرد. خدا تعالی به وقت محاکمه او، پرسید: آیا تو تکبر کردی یا از عالیمقامان بودی (کسانی که مأمور به سجده نبودند)؟ ﴿قالَ يا إبليسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أسْتَكْبَرْتَ أمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِين - ص/75﴾. ابلیس خودش را دوست دارد و لذا به دنبال ارضاء اهواء نفس خود میرود.
آقای چینیچیان به جناب مجری که پرسیده بود چرا میل برخی انسانها تغییر میکند اینطور پاسخ داد که اگر علت گرایشهای ما «محبت» است، علت تغییر گرایشها نیز «محبت» است. یعنی محبوب انسان عوض میشود. مثلاً عشق به معبود، فطریِ ما است. ولی برخی مردم بت میپرستند همانطور که انسان خدا را میپرستد: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ الله – بقره/ 165﴾. یعنی انسان «حقیقت» را با «بَدَل» جایگزین میکند. هر کسی امام خود را دوست دارد. وقتی الویس پرستلی مرد 37 نفر در لندن خودکشی کردند. مایکل جکسون قرار بود به هتلی در اروپا برود. مردم جمع شدند تا او را بینند. شب شد و مدیران هتل برق را قطع کردند و فقط چراغ اتاق او را روشن گذاشتند. او پس از مدتی با هلیکوپتر آمد و پنجۀ خود را دستکش سفیدی پوشیده بود، بیرون آورد. خیلیها غش کردند ﴿يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ الله وَ الَّذِينَ آمَنُوا أشَدُّ حُبًّا لِلَّه﴾. انسانهای مؤمن خیلی چیزها را دوست دارند ولی بیشترین علاقۀ آنها به محبوب حقیقی یعنی خداوند است.
ریشه گرایشهای انسان به سوی کمال است. گرایش و دوست داشتنهای عموم انسانها را اگر احصاء کنید چه به دست میآید؟ قدرت، سلامت، زیبایی، علم، عزت، دارایی، رحمت و... اگر به اینها توجه کنید خواهید دید که اسماء خداوند هستند: قادر، سلیم، جمیل، علیم، عزیز، مالک، رحیم و... کار شیطان، آن است که سکۀ بدلی ضرب میکند. لذا باید مواظب باشیم که بدل نخوریم. ﴿أَ لَمْ تَرَ إلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ كُفْرا – ابراهیم/ 28﴾. کسی در جهان بیخدا و بیدین نیست. آنهایی را که ما بیدین میخوانیم در واقع به جای خدای واحد، خدای بدلی را میپرستند. لذا آیه ﴿لا اله الاّ الله﴾ معبودان غیر نفی را کرده، فقط الله را اثبات میکند. شیطان برای مفاهیم فطری و خدایی، بدل درست میکند و مصداق غلط میدهد؛ خدای بدلی، پیامبر بدلی، کتاب بدلی، محبوب بدلی، هدف بدلی، امام بدلی، کمال بدلی. اینها همه جایگزین مصادیق حقیقی میشوند.
تغییر دیندهندگان در مالزی
در ادامه، دکتر نوعی نمونههای دیگری از تغییر دیندهندگان در مالزی ارائه کرد و به جمعبندی رسید. ایشان خبر داد که بر اساس اطلاعات اولیه یک پرسشنامه تهیه کرده است که مصاحبه شوندگان باید آن را تیک میزدند. یکی از مسیحیشدگان، به نظر میرسید خلاء عاطفی دارد زیرا از زنش در ایران جدا شده بود. او خبر داد که به هنگام عبور از مقابل کلیسا به آن جذب شده و به داخل رفته است. کمی بعد کشیش از حاضران خواسته تا کسانی که نوبت اول است به اینجا میآیند برخیزند. سپس حاضران او و چند نفر دیگر را مورد تشویق قرار دادهاند. سپس ایرانیهای مسیحی در آنجا، از او دعوت کردهاند و او نیز مسیحی شده و اصلاً پژوهشی در این باره نکرده است.
یک خانم بیست و چند ساله که مدرک کارشناسی داشت میگفت خانواده من بسیار مذهبی بودند اما خود او اطلاعات چندانی از دین اسلام نداشت. میگفت سؤالاتش را با کسی مطرح نمیکرده است. خانم دیگری بود که از ارامنه محبت دیده بود و جذب شده بود.
در مورد وسیله تغییر دین از آنها میپرسیدم که این موارد ذکر میکردند: کتاب، اینترنت، ملاقات حضوری، مسافرت خارج از کشور. برخی افراد که در مالزی با آنها مصاحبه میکردم در کشورهای دیگر تغییر دین داده بودند. از آنها میپرسیدم: آیا مسیحیت را تبلیغ میکنید؟ نفر اول که اطلاعات خوبی داشت و در بخش قبل از او یاد شد، میگفت: من تبلیغ نمیکنم. اما چند وقت بعد همو مرا به خانهاش دعوت کرد تا دو ایرانی را غسل تعمید بدهد.
نکته جالب اینکه نگرش آنها به دین اسلام اغلب مهربانانه بود و من تنفر چندانی در آنها ندیدم. یعنی به نظر میرسید که تغییر دین در آنها عمیق نبوده است. حتی بعضی از آنها هنوز سخنرانیهای برخی واعظان کشورمان مثل آقایان قرائتی و کافی را گوش میکردند. در خصوص جنسیت، تقریباً تعداد زنان و مردان برابر بود و سن متوسط آنها به وقت مصاحبه 34 ساله بود و سن تغییر دین آنها بین 21 تا 26 سال بوده است. به طور متوسط، مدرک تحصیلی کارشناسی داشتند.
آقای دکتر نوعی متذکر شد که اغلب این افراد مسیحیشده علت اصلی مهاجرت خود را به خارجه، رفتار نامناسب ایرانیان به تغییر دیندهندگان ذکر میکردند. این نشان میدهد که ایرانیان به طور عمومی تغییر دین را نمیپسندند. نکته جالب توجه اینکه اغلب تغییر دیندادهها از دین قبلی آشنایی درستی نداشتند و در خیلی از موارد به مطالعه دین جدید هم اقدام نکرده بودند. 53 درصد گفتهاند که ما درباره دین اسلام تحقیق نکردهایم. بیش از شصت درصد از پرسش شوندگان، خود را قبل از تغییر دین یک مسلمان عمیق نمیدانستند. میپرسیدم که آیا شرایط سیاسی ایران بر تغییر دین شما تأثیر داشته است؟ اکثریت آنها این مورد را بیتأثیر میدانستند. آقای غلامرضا نوعی که در مطالعات قرآن و حدیث دکتری گرفته است، ادامه داد: در تواریخ صدر اسلام نیز اگر مطالعه بفرمایید میبینید که مرتدشدهها خاستگاه فکری و اعتقادی نداشتند. اغلب از روی عناد و لجاجت بوده است. مثلاً کسی مرتکب قتل شده و برای فرار از مجازات، تغییر دین داده است. یا مثلاً رئیس قبیله از اسلام خارج شده و تمام قبیله نیز به تبعیت از او خارج میشدند.
دکتر نوعی در انتها تأکید کرد که این تحقیق حتماً ضریب خطا دارد. افراد مصاحبهشده گاهی کتمان میکنند، دروغ میگویند، میترسند یا شرم مانع از بیان برخی واقع میشود. لذا این پژوهشی است درباره مواردی که من در مالزی مصاحبه و تحقیق کردم. ممکن است همین تحقیق در ترکیه به نتایج دیگری منجر شود.
پرسش و پاسخ
اولین نفری که پشت تریبون رفت آقای ابوالفضل صفرپور بود که آقای دکتر نوعی را مخاطب ساخته میگفت که ای کاش با آن مسیحیشدهها مباحثه میکردید. ایشان پاسخ دادند که من در این تحقیق سعی میکردم بیطرفی خود را حفظ کنم و حتی سعی میکردم سؤالاتی نپرسم که مفهوم خاصی را القاء کند.
نفر بعدی آقای احمدی کارشناس روابط عمومی بود که از تعداد جامعه آماری مورد بحث پرسید. آقای دکتر نوعی پاسخ گفتند: در مرحله اول 12 نفر و در مرحله بعد 45 نفر. آقای احمدی این تعداد را اندک دانست. دکتر نوعی پاسخ گفت که با دکتر مالکوم ریگزبی (Malcolm L. Rigsby) در دانشگاه هندرسون امریکا نیز پژوهش مشابهی انجام داده ارتباط گرفته است. تحقیق او در کتابی به چاپ رسیده و سؤال اصلی او این بوده است که آیا تغییر دیندهندگان به آدمهای متعصبی تبدیل میشوند یا خیر. ریگزبی با تغییر دیندهندگان در زندانهای امریکا مصاحبه کرده و جامعه آماری او از کسانی که به اسلام یا مسیحیت گرویدهاند 22 نفر بوده است. دکتر نوعی که در جلسه قبل به عنوان یکی از پرسش کنندگان در انتهای جلسه نتایج یک تحقیق در کشورهای اسلامی را قرائت کرده بود متذکر شد که در آن تحقیق 750 نفر در 30 کشور اسلامی مورد بررسی قرار گرفتهاند که سهم هر کشور 25 نفر میشود. لذا جامعه آماری در تحقیق ما، تعداد قابل قبولی داشته است.
در این قسمت آقای ناسخیان یکی از فرهنگیان آموزش و پرورش موضوع تغییر دین را از منظر تربیتی مورد بررسی قرار داد. او در مورد علل دور شدن نوجوانان از اسلام سخن گفت و در ابتدا به نقش مهم خانوادهها پرداخت. بعضی خانوادهها غیرمذهبی هستند و از فرزندان آنها انتظار چندانی نمیرود. اما خانوادههای مذهبی را میتوان به دو نوع آگاه و سختگیر تقسیم کرد. علت اول که باعث دور شدن فرزندان خانوادههای مذهبی از اسلام میشود روشهای غلط سختگیرانۀ برخی والدین است و علت دوم میتواند عدم تطابق سخن و کردار برخی از والدین باشد.
ایشان سپس به اهمیت جایگاه مدرسه و معلمان در دور شدن از اسلام توجه کرده، گفت: مثلاً صبحگاههای طولانی در سرما و گرما باعث طرد بچهها از دین و فرهنگ میشود. قرآن میفرماید: ﴿فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ و لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك – آلعمران/ 159﴾. لذا باید مانند پیامبر اکرم با رحمت به مردم تعلیم داد و نه با شدت. از حضرت امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند: «فَإنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلامِنَا لَاتَّبَعُونَا» [عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 307]. لذا وظیفه ما این است که کلام اهل بیت را درست معرفی کنیم. ایشان سخن خود را با ذکر حدیثی به پایان برد که از حضرت امام باقر(ع) نقل شده که حضرت رسول الله(ص) فرمود: «إنَّ هَذَا الدِّينَ مَتِينٌ فَأَوْغِلُوا فِيهِ بِرِفْقٍ و لا تُكَرِّهُوا عِبَادَةَ اللهِ إلَى عِبَادِ اللهِ فَتَكُونُوا كَالرَّاكِبِ الْمُنْبَتِ الَّذِي لا سَفَراً قَطَعَ و لا ظَهْراً أبْقَى» [الکافی، طبع اسلامیه، ج 2، ص 86؛ بَابُ الِاقْتِصَادِ فِي الْعِبَادَة]. یعنی اسلام دينى استوار و با متانت است پس حركت دينى شما بايد با نرمش و اعتدال باشد. و عبادت الهى را در نظر بندگان خدا مکروه نكنيد كه در نتيجه مانند راكب و سوارى خواهيد شد كه از اثر فشار بر مركب خود آن حيوان را خسته و كوفته كرده كه نهايتاً نه راهى را طى كرده و نه پشت و گردۀ سالمى براى حيوان باقى مانده. آقای دکتر نوعی نیز این سخنان را تأیید کرده گفت: اکثر کسانی که من با ایشان مصاحبه کردهام خبر میدادند که خانوادۀ آنها سختگیر بودهاند.
تکمله
در انتها فرصتی برای دو سخنران پیش آمد تا سخنان خود را تکمیل کنند. دکتر نوعی گفت که حدیثی در صحیح مسلم و بخاری به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است که هر کس دین خود را تغییر داد او را بکشید «مَنْ بَدَلّ دینَهُ فَاقْتُلُوهُ». این حدیث در منابع شیعه وجود ندارد. لذا بسیاری از کسانی که در این موضوع وارد شدهاند از منظر حقوق انسانی بحث میکنند. ارتداد میتواند موضوع تحقیقات بسیار باشد.
آقای چینیچیان نیز در سخنان پایانی خود گفت: تجزیه دمار از انسان درمیآورد. غرب همه چیز را تجزیه میکند. کفار، به ارباب متفرقون دعوت میکنند و توحید به وحدت. در غرب درباره خانواده میگویند عشق و ازدواج و خانواده با هم تفاوت دارند. لذا در آلمان اگر کسی به دادگاه شکایت کند که همسر من با بیگانه ارتباط دارد میگویند به تو چه مربوط است که او چه میکند؟
آقای چینیچیان ادامه داد: میگویند که در غرب تغییر دین راحت است. اما اینطور نیست. من قبل از انقلاب، کلاس هفتم دبیرستان تا دیپلم را در آلمان خواندم. در همان سال اول، برای ما اردوی مختلط دانشآموزی گذاشتند تا با جنس مخالف دوست شویم. من عمداً غایب شدم. معلم فهمید و مرا بازخواست کرد. گفتم: ما در فرهنگ ایرانی فقط به وقت ازدواج ممکن است با جنس مخالف دوست شویم. در مدرسه شورایی برای من تشکیل دادند و در نهایت گفتند عدم اختلاط تو با دختران به دلیل آن است که تو «محمدی» هستی. در آن زمان به «مسلمانان» میگفتند «محمدی».
خداوند در قرآن فرمان میدهد که به دین حنیف رو کنید، که آن را همگان در فطرت خود دارند و بَدَل نیز ندارد: ﴿فَأقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّم – روم/ 30﴾. حضرت ابراهیم(ع) در ماجرای پرستندگان ماه و ستاره گفت که من غروب کنندگان را دوست ندارم. او موضوع عشق و علاقه را مطرح کرد که خداوند غروبکننده مورد علاقه من نیست.
فیلم عصر جدید ساخته چارلی چاپلین [1936] موضوع الیناسیون و خودفراموشی را مطرح میکند. این کارگر پس از مدتی کار در کارخانه و سفت کردن پیچها، حتی قاشق و چنگال را آچار میبیند و دکمه لباس را مهرههایی که باید سفتشان کند. او کاملاً خود را فراموش کرده است.
خداوند میفرماید ای مؤمنان خیلی به یاد من باشید، صبح و شب تسبیح کنید: ﴿وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً – انسان/ 25﴾. خداوند به حضرت موسی(ع) فرمود: خدایی بجز من نیست پس مرا عبادت کن و نماز را برای یاد من به پای دار: ﴿إنَّنىِ أَنَا اللهُ لا إلاهَ إلاّ أنَا فَاعْبُدْنىِ وَ أقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى ـ طه/ 14﴾. اگر معبود اصلی را فراموش کردیم معبود بدلی جای او را میگیرد. علت تعقیبات نماز همین است.
این جلسه نزدیک به وقت اذان مغرب به پایان رسید.
*****
سلسله برنامههای آزاداندیشی و گفتوگوی انتقادی، مقرر است در هفتههای بعد به موضوعات دیگر اعتقادی یا سیاسی بپردازد.
منبع : مشرق
خبر فوق را به زبان مورد نظر ترجمه کنید