ولایتش را بر آسمانها و زمین عرضه کرده اند. باید از اولین هایی باشم که ندایش را لبیک می گویند. نسیم را کمک می گیرم ، دامن بوته ای در گوشه ای از بیابان را به سمت امام مهربانی ها ترک می کنم.
باید سرعت بگیرم . در بین راه از قاصدکی شنیدم که آقا در جواب فرماندارمدینه که بیعت با یزید بن معاویه را از او خواسته بود ، فرموده بودند “مِثْلی لایُبایِعُ مِثْلَهُ وَ لکِنْ نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ وَ نَنْظُرُ وَ تَنْظُرُونَ اَیُّنا اَحَقُّ بِالْخِلافَةِ وَ الْبَیْعَةِ” چگونه مثل من، با مثل او بیعت کند؟! لکن ما صبح مىکنیم و شما نیز صبح مىکنید، ما انتظار مىکشیم و شما نیز انتظار بکشید تا در آینده روشن شود کدام یک از ما به جانشینى رسول خدا(ص) و بیعت مردم با او سزاوارتریم! آقایم چه زیبا با جمله ای نگاه مرا به آینده معطوف می کند . یادم افتاد از آن آیه نور که ” ألیسَ الصُبحُ بِقَریب “
اکنون ۷ روز از ماه حاجیان گذشته است ،به حریم امن الهی نزدیک می شوم و وجودش را احساس می کنم . این را از عطر دل انگیزی که فضا را معطر کرده است می فهمم . الله اکبر از این خورشید نور ، از این کلام نورانی . نورٌ عَلی نور است اینجا در ازدحام ظلمت ها!
-”آگاه باشید که هریک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاى پروردگار نثار کند آماده حرکت با ما باشد که من صبح حرکت خواهم کرد، ان شاء الله.” شرط حرکت و همراهی
مولای من! این قاصدک حریمتان را نیز اذن حرکت داده اید ؟ دوست ندارم بیرون از کاروانتان باشم و نظاره گر. می خواهم همراهتان باشم . بهره ها ببرم از این خورشید نور و همراه شوم با سفینه نجات تو . آقا جان راهم می دهی؟
با لبخند امام ، نسیمی وزیدن می گیرد و مرا بر دامان پر مهر و عطوفت خلیفه خدا می نشاند . خدا را شکر ، مولایم حسین مرا نیز جزئی از کاروانیان خویش به حساب آورده است. روز ترویه است لیکن ما با قافله سالارمان به سمت کوفه راه می افتیم…
محمد حسین فیاض