زمان : 17 Mehr 1392 - 12:15
شناسه : 78195
بازدید : 7679
هر چیزی که فکر می‌کنید درباره‌ی این زن می‌دانید فراموش کنید!! +تصاویر هر چیزی که فکر می‌کنید درباره‌ی این زن می‌دانید فراموش کنید!! +تصاویر

سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازه‌ای روبه‌رو شد و همان‌زمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد.....

عکس های جالب و متفاوت از مرلین مونرو و جنگ
"هر چیزی که فکر می‌کنید درباره‌ی این زن می‌دانید فراموش کنید."
این جمله‌ی “الیا کازان” است که اول کتاب «مرلین مونرو، افسونگر» آمده. این کتاب را “اف. ایکس. فی. نی” گردآوری کرده است و با وجود عکس‌های فراوان و با کیفیت از مونرو در فیلمها و پشت‌صحنه‌ها، بخش‌هایی از زندگی مونرو را هم دربرگرفته است. نویسنده با زیرکی در کنار صحبت کارگردان و بازیگرها درباره‌ی زیبایی و فریبندگی مرلین مونرو نقل قول‌های او را هم آورده‌اند که از دیدگاه و منطق مردها در مورد خودش چندان خوشحال نیست.

او در جایی گفته: ”من یک زن بازنده‌ام، مردها زیادی از من انتظار دارند، بخاطر تصویری که از من ساخته شده است. برای همین مرلین مونرو سمبلی از تنها چیزی‌ست که مردها از آن استقبال می‌کنند.” 
 
شاید او هیچ‌وقت خودش را با این موضوع وفق نداد که چطور ناگهان زندگی متفاوتی به دور از فقر و تنهایی پیدا کرد و نتوانست درک کند چه اتفاقی درحال وقوع است که او را از یک مدل به خواننده و بعد هم ملکه هنرپیشگان تبدیل می‌کند.
ازدواج دوم او با یکی از معروف‌ترین بازیکنان بیس‌بال آمریکا ”جو دیماجیو” او را چندین مرحله جلوتر برد. هر چند که پیش از این با پسر همسایه‌اش جیمز داگرتی ازدواج کرده بود و اتفاقا جیمز به عنوان یک آدم معمولی در زندگی‌ مرلین، تنها کسی بود که باعث شد راه سینما برای او باز شود؛ ازدواج اول او با جیمز طولی نکشید چون شوهرش به دلیل ادامه‌ی جنگ مجبور شد در کشتی کار کند و مرلین مونرو هم که آن زمان نام واقعی خودش نورما جین بیکر را داشت، در غیاب شوهرش در یک کارخانه مشغول به کار شد.
همان زمان بود که روزنامه‌های آمریکا برای تشویق زن‌هایی که در نبود مردان خود جای خالی آنها را در کارخانه‌ها گرفته بودند، شروع به عکاسی و تهیه گزارش کردند. عکاسی که به کارخانه‌ی محل کار مرلین در لس‌آنجلس رفته بود، متوجه‌ی زیبایی خیره‌کننده‌ی او شد و عکس‌اش را به یک مجله‌ی پرتیراژ داد و منتشر شد. انتشار این عکس سرنوشت مرلین را تغییر داد و مدیران بنگاه‌های تبلیغاتی سراغ او رفتند تا در عکس‌های تبلیغ کالا مدل آنها شود.
 دستمزدها آنقدر بالا بود که مرلین پذیرفت عکسش روی جلد مجلاتی مثل پلی بوی هم در حالتی نیمه برهنه چاپ شود. او بعدها گفت: ”گرسنه بودم و انتخاب دیگری نداشتم.”
چیزی نگذشت که مورد توجه فیلمسازهای سینمایی هم قرار گرفت و با آگهی‌های تبلیغاتی تلویزیونی جلوی دوربین رفت.

سال ۱۹۴۵، سالی که جنگ تمام شد، شوهر مرلین به خانه برگشت، ولی با مرلین تازه‌ای روبه‌رو شد و همان‌زمان بود که به آسانی از مرلین جدا شد.
 

او خیلی زود با فنون نمایش و بازیگری آشنا شد و در سال ۱۹۴۶ با کمپانی تولید فیلم سینمایی «قرن بیست‌ویک» قرارداد امضا کرد و طولی نکشید که با بازیکن محبوب بیسبال آمریکا ازدواج کرد. کمی بعد متوجه شد باید استودیو فیلمسازی خودش را دایر کند. بنابراین به نیویورک رفت و به شکل مستقل شروع به تهیه فیلم کرد.

از شوهر دومش هم که جدا شد بیشتر به تولید فیلم و بازیگری در سینما توجه کرد و فهمید باید به ضعف خودش در نوشتن فیلمنامه فائق شود. طولی نکشید که پیشنهاد ازدواج «آرتور میلر» نمایشنامه‌نویس معروف را پذیرفت و بخش مربوط به فیلمنامه‌نویسی کمپانی‌اش را به همسر سپرد. آرتور میلر بعد از پنج‌سال پذیرفت که از او جدا شود اما همچنان در مصاحبه‌های مختلف به این سوال خبرنگاران همیشه جواب مثبت داد: «وقتی از او جدا می‌شدید هنوز عاشق مرلین بودید؟».

مرلین که به تنهایی زندگی خودش را ادامه می‌داد و جوایز هنری را پشت سرهم درو می‌کرد، تجربه بازیگری در فیلم‌های مختلف را با وجود انواع جنجالهای حاشیه‌ای، پشت سر می‌گذاشت؛ ”همه چیز درباره ایو (جوزف ال منکیه ویچ)، جنگل آسفالت (جان هیوستون)، چگونه می‌توان با یک میلیونر ازدواج کرد (ژان نگولسکو)، آقایان موطلائی‌ها را ترجیح می‌دهند (هاوارد هاوکس)، رودخانه بدون بازگشت (اتو پره مینجر)، خارش هفت‌ساله (بیلی وایلدر)، بعضی‌ها داغشو دوست دارند (بیلی وایلدر)، بیا عشق بورزیم (جورج کیوکر)، ناجورها (جان هیوستون) و…” بعضی از معروف‌ترین فیلم‌هایی است که او بازی کرده است.

هرچند گفته می‌شد تعدادی از کارگردان‌ها از شیوه بازی او راضی نیستند و معتقدند فقط زیبایی است که او را در دنیای سینما نگه داشته، اما لی استراسبرگ بازیگر و کارگردان صحنه در مورد مرلین می‌گوید: ”او مثل یک افسانه بود. در تمام روزهای بازیگری‌‌اش موفق شد اسطوره‌ای از زنی را بسازد که از فقر آمده و با پسزمینه‌ای از فقر و بی‌کسی موفق شد به عنوان سمبل زنانگی، جاودانه بماند.”

مونرو در جایی گفته: ”یک بازیگر، ماشین نیست اما خیلی ها این را به تو می‌قبولانند که باید ماشین باشی؛ یک ماشین پول‌ساز. با همه اینها من فقط می‌خواستم فوق‌العاده باشم نه پولساز.”

حضور مریلین مونرو در جشن تولد جان اف کندى رییس جمهور آمریکا در ماه مه سال ۱۹۶۲ و خواندن تولدت مبارک آقای رئیس جمهور، به شایعاتی در مورد روابط این دو دامن ‌زد.
گفته می‌شد که مونرو جوان همیشه افسردگی شدید داشته و با اینکه زندگی او روی پرده یک زندگی رؤیایی بود، که سینما آن را ساخته بود، اما در دنیای واقعی مشکلات و تفاوت‌هایی داشت که مردم از مرلین مونرو محبوبشان انتظار نداشتند.

 

مرلین مونرو در جایی گفته است: «هالیوود جایی‌ست که هزاران دلار به دختری می‌دهند تا طبق انتظارها نمایش داده شود. هزاران دلار برای یک بوسه‌ و پنجاه سنت برای روح آن دختر. من هزاران دلار گرفته‌ام اما هنوز از پنجاه سنت خبری نیست»


هنوز هم در آماری که در مورد زیباترین و جذابترین زنان سینمای دنیا گرفته می‌شود، مرلین مونرو نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.

نام او در فهرست صد ستاره جذاب سینما مجله امپایر در سال ۱۹۹۵ به عنوان یکی از محبوب‌ترین‌ها ذکر شده و مجله پلی بوی از او به عنوان نخستین ستاره جذاب در قرن بیستم یاد می‌کند.