زمان : 16 Mehr 1392 - 22:41
شناسه : 78093
بازدید : 13509
غزلی از وحشی بافقی:خــوشــا در پــای او مــردن خــدایـا بــخــت آنـم ده/	نشان اینچنین بـختـی کجـا یابـم نشانم ده مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:خــوشــا در پــای او مــردن خــدایـا بــخــت آنـم ده/ نشان اینچنین بـختـی کجـا یابـم نشانم ده

سرویس فرهنگی یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

.خــوشــا در پــای او مــردن خــدایـا بــخــت آنـم ده/نشان اینچنین بـختـی کجـا یابـم نشانم ده

   " را در ادامه می خوانید:      روحش شاد

خــوشــا در پــای او مــردن خــدایـا بــخــت آنـم ده نشان اینچنین بـختـی کجـا یابـم نشانم ده
نـثـاری خـواهـم ای جـان آفـرین شـایـسـتـه پـایش پـر از نقـد وفـا و مـهر یک گـنجـینه جـانم ده
سخـن بـسیار و فرصت کم خـدایا وصل چـون دادی نمی بخشی اگر طول زمان طی لسانم ده
سگ خواری کش عشقم به گردن طوق خرسندی اگر خوان امیدی گستری یک استـخوانم ده
من و آزردگی از عشق و عشق چـون تـویی حـاشا گرت بـاور نمی داری بـه دست امتـحانم ده
من آن خـمـخـانه پـردازم کـه بـدمسـتـی نمی دانم الا ای سـاقـی دوران می از رطـل گـرانم ده
یکـی طـومار در دسـت و در او احـوال من وحـشـی اگر فرصت شود گاهی بـه یار نکتـه دانم ده

و یادش گرامی باد