سرویس فرهنگی یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید: روحش شاد
گـهی از بـزم بـر می خـیز و طـرف بـام جـا می کـن | زکات بـزم عشـرت عشوه ای در کار ما می کن |
قـصـوری نـیسـت در بـیگـانـگـی امـا نـه هـر وقـتـی | نگـه را بـا نگـه در وقـت فـرصـت آشـنا مـی کـن |
نگـه خـوبـسـت مسـتـغـنی زد امـا آن نه در هر جـا | بود جایی که باید گفت چشمی بر قفا می کن |
چــو داری غـمـزه را بــگـذار تــا عــالـم زنـد بــر هـم | نگـه گـو بـاش شـرم آلود و اظـهار حـیا می کـن |
تــو زخــم نــاز بــر جــان مــیــزن و مــی آزمــا بــازو | دهـان پـر تـبـسـم گـو عـلـاج خـونـبـها مـی کـن |
سر و جانست در راهت نه آخر سنگ خاکست این | بـه اسـتـغـنات میرم گه نگـاهی زیر پـا می کـن |
تـغافل رطل پـر کرده سـت وحـشی ظرف می بـاید | نگـاهی جـانـب این کـاسـه مـرد آزمـا مـی کـن |
و یادش گرامی باد