زمان : 16 Mehr 1392 - 20:54
شناسه : 78067
بازدید : 33685
غزلی از وحشی بافقی:نوبـهار آمـد ولـی بـی دوسـتـان در بـوسـتـان/	آتـشـین میلیسـت در چـشـمم نهال ارغوان مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:نوبـهار آمـد ولـی بـی دوسـتـان در بـوسـتـان/ آتـشـین میلیسـت در چـشـمم نهال ارغوان

سرویس فرهنگی یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

.نوبـهار آمـد ولـی بـی دوسـتـان در بـوسـتـان/آتـشـین میلیسـت در چـشـمم نهال ارغوان

   " را در ادامه می خوانید:      روحش شاد

نوبـهار آمـد ولـی بـی دوسـتـان در بـوسـتـان آتـشـین میلیسـت در چـشـمم نهال ارغوان
تـا گـل سـوری بــخـنـدد سـاقـی بــزم بــهـار ریـخــت در جــام زمـرد فـام خـیـری زعـفـران
غنچه کی خندد بـه روی بـلبـل شب زنده دار گـر نـینـدازد نـسـیم صـبـح خـود را در مـیـان
بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
غنچه بـا مرغ سحر خوان سرگران گردیده بود از کناری بـاد صـبـح انداخـت خـود را در میان

و یادش گرامی باد