زمان : 16 Mehr 1392 - 20:32
شناسه : 78047
بازدید : 11343
غزلی از وحشی بافقی:دل پــر حـسـرت از کـوی تـو بــرگـردیـدم و رفـتـم/	نشد پـابـوس روزی آسـتـان بـوسیدم و رفتـم مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:دل پــر حـسـرت از کـوی تـو بــرگـردیـدم و رفـتـم/ نشد پـابـوس روزی آسـتـان بـوسیدم و رفتـم

سرویس فرهنگی یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

.دل پــر حـسـرت از کـوی تـو بــرگـردیـدم و رفـتـم /نشد پـابـوس روزی آسـتـان بـوسیدم و رفتـم

   " را در ادامه می خوانید:      روحش شاد

دل پــر حـسـرت از کـوی تـو بــرگـردیـدم و رفـتـم نشد پـابـوس روزی آسـتـان بـوسیدم و رفتـم
ز گـرد راه خــود را بــر ســر کــوی تــو افــکــنـدم رخ پــر گـرد بــر خــاک درت مـالـیـدم و رفـتــم
اگر منزل بـه منزل چـون جـرس نالم عـجـب نبـود کــه آواز درایـی از درت نــشــنـیـدم و رفــتــم
نیامد سـرو من بـیرون کـه بـر گـرد سـرش گـردم به سان گرد باد از غم به خود پیچیدم و رفتم
میسر چون نشد وحشی که بینم خلوت وصلش بـه حسرت بـر در و دیوار کویش دیدم و رفتـم




و یادش گرامی باد