زمان : 16 Mehr 1392 - 20:15
شناسه : 78035
بازدید : 11692
غزلی از وحشی بافقی:کـی بـود کـز تـو جـان فـکـاری نـداشـتـم/	درد دلــی و نــالــه زاری نــداشــتـــم مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:کـی بـود کـز تـو جـان فـکـاری نـداشـتـم/ درد دلــی و نــالــه زاری نــداشــتـــم

سرویس فرهنگی یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

.کـی بـود کـز تـو جـان فـکـاری نـداشـتـم/درد دلــی و نــالــه زاری نــداشــتـــم

   " را در ادامه می خوانید:      روحش شاد

کـی بـود کـز تـو جـان فـکـاری نـداشـتـم درد دلــی و نــالــه زاری نــداشــتـــم
تـا بـود نقـد جـان ، بـه کـف من نیامـدی آنـروز آمــدی کــه نـثــاری نـداشــتــم
گـفــتــم ز کـار بــرد مـرا خــنـده کـردنـت خندید و گفت من به تو کاری ندشتم
شد مانع نشستـنم از خـاک راه خـویش خاکم بـه سر که قدر غبـاری نداشتم
پیوسته دست بر سرم از عشق بود کار هرگز بـه دست دست نگاری نداشتم
در مـجـلـسـی مـیانه جـمـعـی نـبـود یار کـانـجـا پـی نظـاره کـنـاری نـداشـتـم
وحـشی مرا بـه هیچ گلستـان گذر نبـود کـز نـوگـلـی فـغـان هـزاری نـداشـتـم




و یادش گرامی باد