زمان : 16 Mehr 1392 - 20:03
شناسه : 78027
بازدید : 11880
غزلی از وحشی بافقی:در آن مـجـلـس کـه او را هـمـدم اغـیـار مـی دیدم/	اگر خـود را نمی کشـتـم بـسـی آزار می دیدم مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:در آن مـجـلـس کـه او را هـمـدم اغـیـار مـی دیدم/ اگر خـود را نمی کشـتـم بـسـی آزار می دیدم

سرویس فرهنگی یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

.در آن مـجـلـس کـه او را هـمـدم اغـیـار مـی دیدم/اگر خـود را نمی کشـتـم بـسـی آزار می دیدم

   " را در ادامه می خوانید:      روحش شاد

در آن مـجـلـس کـه او را هـمـدم اغـیـار مـی دیدم اگر خـود را نمی کشـتـم بـسـی آزار می دیدم
چـه بـودی گـر مـن بـیمـار چـنـدان زنده مـی بـودم کـه او را بـر سـر بـالـین خـود یکـبـار مـی دیـدم
بـه مـن لـطـفـی نداری ورنه می کـردی سـد آزارم که می ماندم بسی تا من ترا بسیار می دیدم
بـه مجـلس کاش از من غیر می شـد آنقدر غـافل کـه یک ره بـر مـراد خـویش روی یـار مـی دیدم
عجب گر زنده ماند شمع سان تا صبحدم وحشی که امشـب ز آتـش دل کـار او دشـوار می دیدم




و یادش گرامی باد