زیــبــاتــر آنــچــه مــانــده ز بــابــا از آن تــو |
بـد ای بـرادر از من و اعـلـا از آن تـو |
این تاس خالی از من و آن کوزه ای که بود |
پـارینـه پـر ز شـهد مـصـفـا از آن تـو |
یـابـوی ریـسـمـان گـسـل مـیـخ کـن ز مـن |
مـهـمـیـز کـلـه تـیـز مـطـلـا از آن تـو |
آن دیگ لب شـکـسـتـه صـابـون پـزی ز من |
آن چـمچـه هریسه و حلوا از آن تـو |
این غـوچ شـاخ کج که زند شـاخ، از آن من |
غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو |
ایـن اســتــر چــمـوش لــگــد زن ازآن مــن |
آن گـربــه مـصـاحـب بــابــا از آن تـو |
از صـحـن خـانـه تـا بــه لـب بــام از آن مـن |
از بــام خـانـه تــا بــه ثـریـا از آن تـو |