زمان : 14 Mehr 1392 - 01:18
شناسه : 77891
بازدید : 13078
غزلی از وحشی بافقی:چـو خـواهم کـز ره شـوقـش دمی بـر گـرد سـر گردم/	بـه نزدیکـش روم سـد بـار و بـاز از شـرم بـرگردم مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:چـو خـواهم کـز ره شـوقـش دمی بـر گـرد سـر گردم/ بـه نزدیکـش روم سـد بـار و بـاز از شـرم بـرگردم

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

.چـو خـواهم کـز ره شـوقـش دمی بـر گـرد سـر گردمبـه نزدیکـش روم سـد بـار و بـاز از شـرم بـرگردم

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

چـو خـواهم کـز ره شـوقـش دمی بـر گـرد سـر گردم بـه نزدیکـش روم سـد بـار و بـاز از شـرم بـرگردم
مــن بــد روز را آن بــخــت بــیــدار از کــجــا بـــاشــد که در کویش شبی چون پاسبانان تا سحر گردم
دلم سد پاره گشت از خنجرش و ز شوق هر زخمی به خویش آیم دمی سد بـار و از خود بیخبر گردم
اگـر جــز کـعــبــه کـوی تــو بــاشــد قـبــلـه گـاه مـن الـاهـی نـاامـیـد از ســجــده آن خــاک در گــردم
نـه از سـوز مـحـبــت بــی نـصـیـبــم هـمـچـو پـروانـه کـه در هـر انـجـمـن گـرد سـر شـمـع دگـر گـردم
بـه بـزم عیش شـبـها تـا سـحـر او را چـه غم بـاشـد که بـر گرد درش زاری کنان شب تـا سـحـر گردم
بــه زخــم خـنـجــر بــیـداد او خـو کـرده ام وحــشـی نمی خـواهم کـه یک دم دور از آن بـیدادگـر گردم