یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد
چـو خـواهم کـز ره شـوقـش دمی بـر گـرد سـر گردم | بـه نزدیکـش روم سـد بـار و بـاز از شـرم بـرگردم |
مــن بــد روز را آن بــخــت بــیــدار از کــجــا بـــاشــد | که در کویش شبی چون پاسبانان تا سحر گردم |
دلم سد پاره گشت از خنجرش و ز شوق هر زخمی | به خویش آیم دمی سد بـار و از خود بیخبر گردم |
اگـر جــز کـعــبــه کـوی تــو بــاشــد قـبــلـه گـاه مـن | الـاهـی نـاامـیـد از ســجــده آن خــاک در گــردم |
نـه از سـوز مـحـبــت بــی نـصـیـبــم هـمـچـو پـروانـه | کـه در هـر انـجـمـن گـرد سـر شـمـع دگـر گـردم |
بـه بـزم عیش شـبـها تـا سـحـر او را چـه غم بـاشـد | که بـر گرد درش زاری کنان شب تـا سـحـر گردم |
بــه زخــم خـنـجــر بــیـداد او خـو کـرده ام وحــشـی | نمی خـواهم کـه یک دم دور از آن بـیدادگـر گردم |