یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد
بـر مـیان دامـن زدن بـیننـد و چـابـک رفـتـنش | تـا چـو من افـتـاده ای نا گه بـگیرد دامنش |
مــرغ فــارغ بــال بــودم در هــوای عــافــیـت | از کمین بـرخاست ناگه غمزه صید افکنش |
عشق لیلی سخت زنجـیریست مجـنون آزما | این کسی داند که زنجیری بود در گردنش |
سـر بـه قدر آرزو خـواهم که چـون راند بـه ناز | گرد آن سر گردم و ریزم بـه پـای تـوسنش |
ایـن سـر پــرآرزو در انـتـظـار عـشـوه ایـسـت | گوشه چشمی بـجـنبـان و بـینداز از تـنش |
سود پیراهن بر آن اندام و ما را کشت رشک | تـا قـیـامـت دسـت مـا و دامـن پـیراهـنـش |
وحـشـیم حـیران او از دور و جـان نـزدیک لـب | کار من موقوف یک دیدن ز چشم پـر فنش |