زمان : 13 Mehr 1392 - 23:54
شناسه : 77811
بازدید : 12211
غزلی از وحشی بافقی:عـشـق کو تـا شـحـنه حـسـرت بـه زندانم کـشـد	/انتـقـال عـهد فـارغ بـالی از جـانم کـشـد مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:عـشـق کو تـا شـحـنه حـسـرت بـه زندانم کـشـد /انتـقـال عـهد فـارغ بـالی از جـانم کـشـد

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

عـشـق کو تـا شـحـنه حـسـرت بـه زندانم کـشـد/انتـقـال عـهد فـارغ بـالی از جـانم کـشـد

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

عـشـق کو تـا شـحـنه حـسـرت بـه زندانم کـشـد انتـقـال عـهد فـارغ بـالی از جـانم کـشـد
بـر در میخـانه من خـواهم کـه آید غـمـزه مـسـت گـه میانم گیرد و گـاهی گـریبـانم کـشـد
پـر نـگـاهـی کـو کـه چـون بـر دل گـشـاید تـیر نـاز از پـی هم سد نگه تازد که پیکانم کشد
سرمه ای خواهم که جز یک رو نبینم ، عشق کو تا بـه میل آتشین در چشم گریانم کشد
گلشـن شـوقی هوس دارم که رضوان از بـهشـت بـر در بـاغ آید و سـوی گلسـتـانم کـشـد
وعـده گاهی کـو کـه چـون نومید بـرخـیزم ز وصـل دسـت امـید وفـای وعـده دامـانم کـشـد
در کــدامـیـن چــشــم جــویـم آن نـگــاه بــردگـی کـاشـکـارا گویدم بـرخـیز و پـنهانم کشـد
آن غـزالـی را کـه وحـشـی خـواهد ار واقـع شـود دهر بس نیت که از طبع غزلخوانم کشد