زمان : 13 Mehr 1392 - 23:46
شناسه : 77804
بازدید : 13212
غزلی از وحشی بافقی:ز کـار بـسـتـه ما عـقـده حـرمان کـه بـگشـاید/که سازد این کلید و قفل این زندان که بـگشاید مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:ز کـار بـسـتـه ما عـقـده حـرمان کـه بـگشـاید/که سازد این کلید و قفل این زندان که بـگشاید

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

ز کـار بـسـتـه ما عـقـده حـرمان کـه بـگشـاید/که سازد این کلید و قفل این زندان که بـگشاید

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

ز کـار بـسـتـه ما عـقـده حـرمان کـه بـگشـاید که سازد این کلید و قفل این زندان که بـگشاید
بـه گلخن گر روم از رشک گلخن تاب در بـندند به روی ناکسی چون من در بستان که بگشاید
چنین کز دیدن هر ناپـسندم خون بـجـوش آمد اگر نه سـیل خـون زور آورد مژگـان کـه بـگشـاید
جـگر تـا لب گره از غصه و سد عقده در خـاطر کجـا ظـاهر کنم وین عـقـده پـنهان که بـگشـاید
طلسم دوستی پرخوف و گنج وصل پردشمن عجـب گنجـیسـت اما تـا طلسم آن که بـگشاید
مـگـو وحـشـی کـه بـگـشـاید در امید مـا آخـر خـدا بـگشـایداین در آخـر ای نادان که بـگشـاید