زمان : 13 Mehr 1392 - 15:52
شناسه : 77789
بازدید : 6943
نقدی بر غربت «وحشی» را «جنتی» کامل می کند!؟ نقدی بر غربت «وحشی» را «جنتی» کامل می کند!؟ سید محمد میرسلیمانی بافقی

یزدفردا :در پی انتشار "غربت «وحشی» را «جنتی» کامل می کند!؟ " به قلم محمد رضا شوق الشعراء در یزدفردا سید محمد میرسلیمانی بافقی یکی از مخاطبان فردایی نقدی را برای ما ارسال نمودند که عینا منتشر می شود:

جناب اقای شوق الشعرا
با سلام
محتوای مطلبتان بسیار بجا و لازم ولی نوع ویرایش و ارائه آن کمی بی رونق و موهن بود.اتفاقا بر خلاف نوشته پراکنده شما بافق بلند آوازه و زیبا و بافق بلند مرتبه و سفره گستر؛ همیشه تاریخ بر بلندای تارک ایران زمین چونان دری درخشان تابندگی داده و فقرای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی اعم از کارگر و کارمند و وزیر وپادشاه و نخست وزیر و رئبیس جمهور و معاون اول و دوم و صدر اعظم و مدیر کل و معاون مدیرکل و نوکیسه های وطنی و گدایان خارجی را بدون دعوت به بازدید و قدم زدن بر خاک پاکش و کرنش وتعظیم ولو صوری وظاهری به بافق کشانده و خواهد کشاند.

ذکر نام آنها موجب مطرح شدن آنهاست وگرنه جهت اطلاعتان نام می بردم تا بدانید بیشتر آنها که در راس وطن محبوبمان دارای سمت و پستی بودند تنها اگر یکبار پای بر استان یزد گذاشتند برای زیارت بافق پر آوازه و والا فرهنگ بود وبس!!

بافقی که دارای خزائن کور نور خدادادی در گستره علم و ادب وفرهنگ و جغرافیای طبیعی و انسانی است هیچگاه دورافتاده نیست ونیازی به قلم تحقیرآمیز شما بدان شکل نازیبا نداردبلکه مسئولانی که از پشت زین عدالت و قانون وشرف بر خاک ذلت افتاده اند دورافتاده اند!!!

ولو در نزدیکی خانه وکاشانه من وشما روز خود به شب سر آورند.

آنها که مروج تبعیض؛ دروغگویی؛ ناسپاسی؛ رانت خواری؛قبیله و قوم گرایی؛بی عدالتی و کم کاری سازمانی بودند دورافتاده از انسانیت ودین مبین حقه اسلام و عدالت تابان علی (ع)آیینه تمام نمای عدالت خدایند.

شما جای صفت وموصوف را جابجا ذکر کرده اید.

همانطور که فرمودید وحشی بافقی همیشه شاعر بلند مرتبه ایران و گلستان ادب کویر خواهد ماند ولی آنها که چشمی کمی کنند کوچک و ناچیز بشمار می روند.

شهر درخشنده و تابنده بافق هم همیشه در قلب توجه و عنایت مام وطن و کارگزارن آن بوده و خواهد بود وآنچه از ناعدالتی ها می بینید هزینه صدای غرا و فریاد ظلم ستیزی او بوده ویا از خیانت مدیران دورافتاده ای که چند صباحی میز را به خود بستند ولی لختی دیگر از گرده شان باز گرفتند و به زودی زود دوباره در کنج قبرستانهای بی نام نشان به .... خواهند بست و گندله های ......................خواهند ریخت که” ان الله لبرمرصاد.