این روزها که بحث رابطه با آمریکا بسیار داغ شده است بسیاری از رسانه ها به بازخوانی مجدد مصاحبه معروف آیت الله هاشمی رفسنجانی پرداخته اند که بعدها و پس از معطلی یکساله در وزارت ارشاد دولت دهم با نام کتاب صراحت نامه به بازار نشر آمد. در بخشی از این مصاحبه آیت الله هاشمی می گوید که امام (ره) مخالف شعار مرگ بر آمریکا بود.
بازخوانی مجدد این مصاحبه که بیش از 3 سال از انجام آن می گذرد و متن کامل آن از زیر همین گزارش آمده است آنقدر مورد توجه رسانه ها قرار گرفت که یکی از روزنامه های صبح پنج شنبه 11 مهر 92 عکس و تیتر یک خود را به آن اختصاص داد! و حتی مواضع مجدد برخی از مقامات را برانگیخت.
تمایل به کناره گیری از قدرت در روزهای پس از انتخابات سال 88، دلایل و انگیزه نوشتن نامه به مقام معظم رهبری تنها چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری سال 88، مناسبات ایشان با رهبری بعد از انتخابات سال 88، نظر آیت الله در مورد مناظرات معروف نامزدهای ریاست جمهوری آن سال، کارکرد رسانه ها و ماهواره و اینترنت، دانشگاه آزاد اسلامی، زندگی شخصی و...از جمله محورهای این مصاحبه بود که در آن روزهای حساس مورد توجه قرار گرفت و امروز هم این بخش از مصاحبه که مربوط به شعار مرگ بر آمریکا و نظرات ایشان و نقل قول از حضرت امام خمینی(ره) در این مورد است، مورد توجه قرار گرفته است.
حالا مصاحبه کنندگان(امیر عباس تقی پور، امیر لعلی و آرش محبی) متوجه شده اند که چرا آیت الله هاشمی رفسنجانی هنگام خداحافظی، گفت: این مصاحبه یکی از بهترین ها و بلکه بهترین مصاحبه من تا کنون بوده است! آیت الله هاشمی رفسنجانی اضافه کرد: حتماْ ماجرای این مصاحبه را در کتاب خاطراتم می نویسم.
متن کامل این مصاحبه توسط دفتر ایشان ضبط شد. مصاحبه بعد از پیاده سازی برای ایشان ارسال شد تا نقطه نظرات نهایی خود را اعمال کنند که تغییرات در مجموع ناچیز بود.
از آن تاریخ تا امروز سایت آیت الله هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از رسانه ها به دفعات و متناسب با شرایط روز، به انتشار بخش هایی از این مصاحبه پرداخته و واکنش های بسیاری از مسؤولین نظام را برانگیخته است.
این مصاحبه در غیاب رتبه اول این بخش در هجدهمین جشنواره سراسری مطبوعات که در دولت دهم برگزار شد جایزه سوم جشنواره را دریافت کرد.
همانگونه که در مقدمه کتاب صراحت نامه آورده ام هنوز هم اطمینان دارم که مصاحبه ما با آیت الله هاشمی رفسنجانی، یک مصاحبه فنی بود.
یادآوری بخشی از مقدمه کتاب صراحت نامه: تداوم انتشار ماهنامه در ماههای بعد ثابت کرد مصاحبههایی که در این ماهنامه منتشر شده و میشود، فارغ از جهتگیری سیاسی خاص و همسو با مرام نشریات مستقل، با هدف ابهامزدایی و افزایش آگاهی مخاطبان صورت میگیرد. همچنین وفاداری گروه مصاحبه کننده به آیتالله هاشمی رفسنجانی و به آنچه در حوزه رسانه خوانده یا تجربه کرده بودند، باعث شد این مصاحبه یک مصاحبه جذاب و ماندنی از آب درآید. البته از همراهی ایشان در ارائه پاسخ های غیرکلیشه ای به سؤالاتی که برای اولین بار از ایشان پرسیده و منجر به انتخاب تیتری تأثیرگذار شد، نباید چشم پوشید.
مگر انقلاب در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از ولایت فقیه خود را مجاز به فحّاشی میدانند؟
آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از مصاحبه صریح خود با ماهنامه مدیریت ارتباطات در سال 89 تاکید کرد: دروغ همه جا بد است، اما اگر در یک رسانه پخش شود، به خاطر تأثیری که در جامعه دارد، خیلی بدتر است. غیر از این مگر انقلاب اسلامی در جذب حمایت مردمی ضعف دارد که گروهی به بهانه حمایت از انقلاب و ولایت فقیه خود را مجاز به دروغ و تهمت و فحّاشی میدانند؟.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده ای از این مصاحبه بدین شرح است:
انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آنقدر محتوا دارد که اگر واقعیتها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیتهای دینی و مذهبی هم به آن علاقهمند میشوند. آنگونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن پُرکن احزاب و گروهکهای متعددی که آن روزها آزادانه بیان میشد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف میکرد. ولی دیدیم که ناپاکیها در دریای مردمی کنار زده شدند.
من از سبکی که فعلا دارد در رسانه ملی عمل میشود، راضی نیستم. باید خیلی حرفهایتر از این، واقعیتر و مخاطبشناستر و حقیقتگوتر باشد. ما نیاز به رسانهای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوانهای مردم را به انحراف میکشاند و فکر نمیکنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانالهایی که مطلب میگویند، گوش داد. بالاخره اینها هستند و دیگران گوش میدهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمیتوانیم. شما که میدانید الان دشمنان ما، آمریکاییها و دیگران هزینه زیادی انجام میدهند تا فیلترشکنهایی درست کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا میرسند که جلوی سانسور را بگیرند.
اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا میشود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدمهای کنجکاو بیشتر دنبال آنها میروند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول میگویند این کار سیاسی است. آخر هم میبینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر میکنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه میکند و جواب در آن نیست، اشکال میگیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمیکنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرفهای دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است.
در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من و دیگران مدیران ارشد تاریخ انقلاب، همه دستاوردهای گذشته انقلاب را به حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد
hashemirafsanjani.ir - آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از کتاب صراحت نامه به بیان ناگفته هایی از وقایع انتخابات سال 88 و ماموریتی ویژه برای حراج تاریخ انقلاب به بهانه تخریب مدیران ارشد سی ساله گذشته پرداخته است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، گزیده مصاحبه ایشان با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خرداد 1389 بدین شرح است:
* جنابعالی در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟
- هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.
* آقای هاشمی! تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟
- نه.
* انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟
- دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من و دیگران مدیران ارشد تاریخ انقلاب، همه دستاوردهای گذشته را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند!. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.
* ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است؟
- نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم.
* ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند؟
- اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند. عمق رابطه من و رهبری فرآتر از اقوآل سیاسی است. عده ای از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و این مودت خدشه ناپذیر در گذشته به عینیت رسیده و در آینده نیز اثبات خواهد شد؛جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند
آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از کتاب منتشر نشده"صراحت نامه" ضمن پاسخگویی به شبهاتی پیرامون نامه 88 ،خاطر نشان کرد:"عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند."
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخش هایی ازمصاحبه کتاب منتشر نشده "صراحت نامه " آمده است :
* آقای هاشمی! در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟
- هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.
* آقای هاشمی ! تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟
- نه.
* انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟
- دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند.
ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست.
متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم.
در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.
در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد.
میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟.
نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود.
در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند.
پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟
گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت.
گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد.
ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم.
گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم.
ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد.
* ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است؟
- نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم.
حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند.
الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم.
* ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند؟
- اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
عمق 60 ساله رابطه من و رهبری فرآتر از اقوال سیاسی است و این مودت خدشه ناپذیر در گذشته به عینیت رسیده و در آینده نیز اثبات خواهد شد؛جریاناتی هم که به بهانه این نامه دست به کار تخریب این رابطه زده و می زنند حتما منافعی در این کار دارند ولی نکته حائز اهمیت این است که قطعا ناکام می مانند.
*****
شایان ذکر است به گزارش خبرگزاری ها کتاب "صراحت نامه" که شامل مصاحبه صریح ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه 1389 با آیتالله هاشمی رفسنجانی است هنوز پس از 10 ماه در صف اخذ مجوز انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس توأمان مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانههای داخلی و خارجی پیدا کند، چرا که ایشان در آن مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانهای نگفته بود و اینک قرار است عینا در کتابی تحت عنوان صراحت نامه منتشر شود
مدیر مسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات از انتشار گفتگویی اختصاصی با آیتالله هاشمی رفسنجانی در قالب کتاب «صراحت نامه» خبر داد .
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، امیر عباس تقیپور ضمن اعلام این خبر ، گفت: در پی انتشار گفتگویی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ماهنامه مدیریت ارتباطات که در هجدهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاریها رتبه سوم بخش مصاحبه را نیز به دست آورد، این گفتگو در قالب کتابی با عنوان «صراحت نامه» منتشر میشود.
به گفته تقی پور در مقدمه این کتاب اذعان شده است، شرایط خاص بعد از انتخابات دهم ریاستجمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال 88 موجب شد مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس توأمان مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانههای داخلی و خارجی پیدا کند، چرا که او در این مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانهای نگفته بود.
تقی پور در خاتمه تأکید کرد: مصاحبههایی که در این ماهنامه منتشر شده و میشود فارغ از جهتگیری سیاسی خاص و همسو با مرام نشریات مستقل و با هدف ابهام زدایی و افزایش آگاهی مخاطبان صورت میگیرد و به همین دلیل است که افکار عمومی هم غالبا نتایج این مصاحبهها را می پذیرد.
شایان ذکر است این کتاب از سوی انتشارات سیمای شرق در قطع پالتویی در دست انتشار قرار گرفته است و تهرانی ها برای تهیه این کتاب (در صورت توزیع در بازار نشر) می توانند با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند ضمن اینکه سایر هموطنان گرامی نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی ارسال، سفارش خرید خود را به صورت تلفنی اعلام نمایند .
شرایط خاص بعد از انتخابات دهم ریاستجمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال 88 موجب شد مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیتالله هاشمی رفسنجانی در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانههای داخلی و خارجی پیدا کند چرا که یشان در این مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانهای نگفته بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ، مدیر مسئول ماهنامه مدیریت ارتباطات از انتشار گفتگویی اختصاصی با آیتالله هاشمی رفسنجانی در قالب کتاب «صراحت نامه» خبر داد .
بنا بر این گزارش ، میر عباس تقیپور ضمن اعلام این خبر ، گفت: در پی انتشار گفتگویی با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در ماهنامه مدیریت ارتباطات که در هجدهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاریها رتبه سوم بخش مصاحبه را نیز به دست آورد، این گفتگو در قالب کتابی با عنوان «صراحت نامه» منتشر میشود.
به گفته تقی پور در مقدمه این کتاب اذعان شده است، شرایط خاص بعد از انتخابات دهم ریاستجمهوری اسلامی ایران در خردادماه سال 88 موجب شد مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات در تیرماه ۸۹ با آیتالله هاشمی رفسنجانی، رئیس توأمان مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام در آن سال، بازتاب فراوانی در رسانههای داخلی و خارجی پیدا کند، چرا که او در این مصاحبه، جملاتی را به زبان آورد که تا قبل از آن به هیچ رسانهای نگفته بود.
تقی پور در خاتمه تأکید کرد: مصاحبههایی که در این ماهنامه منتشر شده و میشود فارغ از جهتگیری سیاسی خاص و همسو با مرام نشریات مستقل و با هدف ابهام زدایی و افزایش آگاهی مخاطبان صورت میگیرد و به همین دلیل است که افکار عمومی هم غالبا نتایج این مصاحبهها را می پذیرد.
شایان ذکر است این کتاب از سوی انتشارات سیمای شرق در قطع پالتویی در دست انتشار قرار گرفته است و تهرانی ها برای تهیه این کتاب (در صورت توزیع در بازار نشر) می توانند با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند ضمن اینکه سایر هموطنان گرامی نیز می توانند با پرداخت هزینه پستی ارسال، سفارش خرید خود را به صورت تلفنی اعلام نمایند .
تکرار /گزیده مصاحبه ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام با ماهنامه مدیریت ارتباطات /○ در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
گزیده مصاحبه آیت الله هاشمی رفسنجانی با ماهنامه مدیریت ارتباطات (خرداد89) .............یکی از سؤالات اساسیشان این بود و ما توضیح میدادیم. اینها را در نماز جمعه گفتیم، چون نماز جمعه را همه میگرفتند و بهترین وسیله ارتباطی ما آن موقع همین نماز جمعه بود. گاهی خطبههای طولانی یکی دو ساعته میخواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثهای با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد. اینها همه با اطلاعرسانی اتفاق افتاد. چیزهایی در ذهن مردم بود که همه چیز را راکد کرده بود. خطبههای نماز جمعه این قضیه را باز کرد. بعد گرفتار مجلس شدیم. مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد. اصولاً در مجلس اول روحیهای حاکم بود که میگفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم. از طرفی درست هم میگفتند. ولی گفتم به تهران هم باید رسیدگی کرد، وگرنه فردا در ترافیک خفه میشویم. بالاخره بودجه ندادند. من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم. بعدها بودجههای فرعی درست کردیم که داستانهای عجیب و غریبی دارد. ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد. بعد که رئیس جمهور شدم کار مترو روی ریل افتاد. من میخواهم بگویم ببینید این اطلاعرسانیها، استفاده از ابزار اطلاعرسانی و ابزار درست بسیار مهم است. آن روز برای ما نماز جمعه مهم بود که باید صداوسیما نیز همراهش بود، ولی امروز خیلی چیزهای دیگر هست و خیلی قویتر میتوانیم عمل کنیم. هر جا اطلاعرسانی درست کردیم، موفق شدیم
خاطرهای که میتوانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوریها را داشتیم. بزرگترین مشکل این بود که میلیونها نفر مایل بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاهها فقط چند هزار نفر میگرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل میدیدیم که بچهها میرفتند کنکور میدادند و ندرتاً قبول میشدند، افراد خاصی قبول میشدند؛ یا سفارشی بودند یا این که امکانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق میشدند. بقیه میماندند. این کار برای کشور خیلی ضربه بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاهها هم تعطیل شدند. دانشگاهها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمیگرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است. من خطبهای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی میافتد که بچههایمان الان در حد دیپلم بیرون میآیند و بعد هم بیکار میمانند و استعدادها زنده به گور میشود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیقتر میشود، چون یک عده ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل میکنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را بهدست میگیرند و خانوادههای مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ وقت نمیتوانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچهها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچهها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به اینها میشود، فشار روحی که به جوانها میآمد، هزینهای که برای اعزام به خارج میشد و پولدارها به خارج میرفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرفهای هشداردهندهای زدید. میخواهید چه کار کنید؟ گفتم: میخواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. میتوانیم کلاسهای درس را در حسینیهها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاهها یا مدرسهها و جاهایی که مردم هدیه میکنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدمهای باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیلشان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبهات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. میگویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمیشود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل میکنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه میکنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده است. دیگر این تندروها نتوانستند مخالفت کنند.منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات
من از سبکی که فعلا دارد عمل میشود، راضی نیستم. باید خیلی حرفهایتر از این، واقعیتر و مخاطبشناستر و حقیقتگوتر باشد. ما نیاز به رسانهای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوانهای مردم را به انحراف میکشاند و فکر نمیکنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانالهایی که مطلب میگویند، گوش داد. بالاخره اینها هستند و دیگران گوش میدهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمیتوانیم. شما که میدانید الان دشمنان ما، آمریکاییها و دیگران هزینه زیادی انجام میدهند تا فیلترشکنهایی درست کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا میرسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا میشود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدمهای کنجکاو بیشتر دنبال آنها میروند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول میگویند این کار سیاسی است. آخر هم میبینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر میکنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه میکند و جواب در آن نیست، اشکال میگیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمیکنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرفهای دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است. منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات خرداد 89
من از سبکی که فعلا دارد عمل میشود، راضی نیستم. باید خیلی حرفهایتر از این، واقعیتر و مخاطبشناستر و حقیقتگوتر باشد. ما نیاز به رسانهای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوانهای مردم را به انحراف میکشاند و فکر نمیکنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانالهایی که مطلب میگویند، گوش داد. بالاخره اینها هستند و دیگران گوش میدهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمیتوانیم. شما که میدانید الان دشمنان ما، آمریکاییها و دیگران هزینه زیادی انجام میدهند تا فیلترشکنهایی درست کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا میرسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا میشود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدمهای کنجکاو بیشتر دنبال آنها میروند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول میگویند این کار سیاسی است. آخر هم میبینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر میکنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه میکند و جواب در آن نیست، اشکال میگیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمیکنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرفهای دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است. منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات
من از سبکی که فعلا دارد عمل میشود، راضی نیستم. باید خیلی حرفهایتر از این، واقعیتر و مخاطبشناستر و حقیقتگوتر باشد. ما نیاز به رسانهای داریم که واقعاً مورد اعتماد مردم باشد و مردم حرفش را بفهمند و قبول کنند. این دور از دسترس نیست و قابل تأمین است. موارد مبتذلی در برنامه های ماهواره ای وجود دارد که جوانهای مردم را به انحراف میکشاند و فکر نمیکنم برای جامعه درست باشد. اما باید به کانالهایی که مطلب میگویند، گوش داد. بالاخره اینها هستند و دیگران گوش میدهند. اگر بخواهیم جلوگیری کنیم، هم نمیتوانیم. شما که میدانید الان دشمنان ما، آمریکاییها و دیگران هزینه زیادی انجام میدهند تا فیلترشکنهایی درست کنند که اصلاً نشود سانسور کنیم و به آنجا میرسند که جلوی سانسور را بگیرند. اشکال بعدی که از نظر روانی پیدا میشود، این است که «الانسان حریص علی ما منع». وقتی چیزی ممنوع شود، آدمهای کنجکاو بیشتر دنبال آنها میروند تا ببینند آن چه بود؟ از همان اول میگویند این کار سیاسی است. آخر هم میبینند ما حق داشتیم. بنابراین فکر میکنم مطالب را باید گوش دهیم. البته بحثی در فقه داریم که فقها مطالعه کتب ضلال و آن چیزی را که آدم و حوا را گمراه میکند و جواب در آن نیست، اشکال میگیرند. ولی اگر همان مطالب کتب ضلال را همراه با جواب در اختیار بگذارند، اشکال نمیکنند که طرف اشکال را بفهمد، جواب را هم بفهمد تا بتواند انتخاب کند. به هر حال در اسلام آزادی استماع افکار و حرفهای دیگران و انتخاب احسن جزء محسنات است. منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات خرداد 89
تکرار خبر / بخشی از مصاحبه ریاست مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام با ماهنامه مدیریت ارتباطات :خاطرهای که میتوانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوریها را داشتیم. بزرگترین مشکل این بود که میلیونها نفر مایل بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاهها فقط چند هزار نفر میگرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل میدیدیم که بچهها میرفتند کنکور میدادند و ندرتاً قبول میشدند، افراد خاصی قبول میشدند؛ یا سفارشی بودند یا این که امکانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق میشدند. بقیه میماندند. این کار برای کشور خیلی ضربه بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاهها هم تعطیل شدند. دانشگاهها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمیگرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است. من خطبهای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی میافتد که بچههایمان الان در حد دیپلم بیرون میآیند و بعد هم بیکار میمانند و استعدادها زنده به گور میشود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیقتر میشود، چون یک عده ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل میکنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را بهدست میگیرند و خانوادههای مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ وقت نمیتوانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچهها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچهها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به اینها میشود، فشار روحی که به جوانها میآمد، هزینهای که برای اعزام به خارج میشد و پولدارها به خارج میرفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرفهای هشداردهندهای زدید. میخواهید چه کار کنید؟ گفتم: میخواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. میتوانیم کلاسهای درس را در حسینیهها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاهها یا مدرسهها و جاهایی که مردم هدیه میکنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدمهای باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیلشان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبهات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. میگویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمیشود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل میکنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه میکنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده است. دیگر این تندروها نتوانستند مخالفت کنند.منبع متن مصاحبه : ماهنامه مدیریت ارتباطات شماره خرداد 89
سوم « به هیچ عنوان از پروژه تخریب دست برندارید تا با تشدید فضای التهاب فرصت القاء تصورات ما به جای هدف اصلی نامه هاشمی مهیا گردد » چهارم « از تهدید نامه هاشمی فرصتی برای ایجاد فاصله و دور کردن ایشان از رهبری بسازید! » پنجم « به هیچ عنوان خود را به عنوان مخاطب اشارات هاشمی معرفی نکنید و در صورت فروکش کردن التهابات و شدت گرفتن اشارات هاشمی ما به بهانه همان نامه پاسخ می دهیم » ششم « حفظ التهابات سیاسی برای انحراف افکار عمومی از ماهیت اصلی حرکت خودتان را به عنوان یک راهبرد در دستور کار قرار دهید و از حوزه های مختلف سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و حتی مسائل فقهی بهره بگیرید » هفتم « به یاد داشته باشید روشن شدن هدف واقعی نامه هاشمی خط قرمز رسانه ای است و باید آن را در القائات سیاسی پرحجم غرق کنید»" ااینگونه بود که جریان ضد روحانیت تا مدتها نان دستورالعمل کیهان را خورد ولی از سالروز مشروطه به بعد که اشارات آیت الله شدت بیشتری گرفت فشار اینها هم بر کیهان برای پاسخگویی و وفای به دستور العمل رو به ازدیاد گرفت و انتشار یادداشت هاشمی با " رشیدی مطلق ها لباس دوستی نظام پوشیده اند " در سایت شخصی ایشان کارد به استخوانشان رساند تا قلم کیهان اجابت کند عهد گذشته را ! ... به نظر می آید با تاملی کوتاه در موارد فوق خوانش مجدد توضیحات آیت الله هاشمی در خرداد ماه سالجاری به ماهنامه مدیریت ارتباطات در مورد نامه خرداد 88 به مقام معظم رهبری که ناظر بر اهداف واقعی نگارش آن است نکات جدیدی را به ذهن متبادر خواهد ساخت :.."آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند...در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم......گروهی همیشه بوده و هستند که در بازیهای سیاسی دنبال دستاویز و بهانه ای برای تقابل من با رهبری می گردند ا قبلی ها از این بهانه ها طرفی نبسته اند جریان امروز هم از بهانه نامه من به رهبری طرفی نخواهد بست !"* متن کامل بخش مرتیط با نامه به رهبری در مصاحبه ماهنامه مدیریت ارتباطات با آیت الله هاشمی ( خرداد ماه 1389) : *در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ - هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. * تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ - نه. * انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ - دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند.انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. * ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. - نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. * ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. - اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
.........الان هم در منزل فقط من و همسرم هستیم و کس دیگری نیست. معمولاً او بعد از اینکه نمازش را خواند، استراحت میکند و من صبحانه را آماده میکنم. گاهی مینشینیم صبحانه را یا با هم میخوریم یا من هنوز که او بیدار نشده، میخورم و راه میافتم. مسیر را هم معمولاً بهگونهای تنظیم میکنم که به اخبار خودمان برسم. معمولاً ساعت 8 اخبار رادیو را در مسیر گوش میدهم. البته در مسیر هم اوضاع شهر را نگاه میکنم؛ لباس مردم، مغازهها و ویترینها را نگاه میکنم. در نیم ساعتی که در راه هستیم، خیلی چیزها از شهر میفهمم........ .........به هر حال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الان با شوروی مشکل آن چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بود. .........بالاخره میگویم که باید اولاً واقعیت محیط و مخاطب را بشناسیم. ثانیاً حرفهایی که مخاطب را فراری بدهد، نگوییم و حرفهایی بزنیم که وجدان طرف را قانع کند. البته اگر کسی خودش عقیدهای دارد، حرفهای خودش را هم در آن قالب میتواند در بیاورد. ما توقع نداریم بیبیسی بیاید سیاست کشور خودش را فراموش کند. سیاست آن کشور را در هر برنامهای میبینید، حتی سیاست استعماریاش را. با شیوهای حرفهای خود را در مغز مردم جا میکند. ما باید با دانش روانشناسی، جامعهشناسی و پیشبینی آینده آشنا باشیم. الان خیلی چیزها در اطلاعرسانی شرط است. ..... باید بگویم اصولاً جامعه ما به خاطر سنتی بودنش و گرفتار خشکمقدسها و متعصبین بودنش همیشه چند گام از دانش و علم عقب بوده است. البته اسلام برعکس است. اسلام در یک دنیای جاهلی صرف آمد و موتور توسعه و علم و دانش شد که حتی بعداً اروپا و مناطق دیگر را احیاء کرد. ما درست برعکس شدیم. الان دنیای اسلام تقریباً عمدتاً به این صورت است و در ایرانِ ما هم همین وضع است. مثلاً همین که میگویید رادیو، رادیو وقتی که شروع شد، بعضیها تحریم کرده بودند. روزنامه هم همینطور. ........عمده مشکلات کشورها و جوامع بشری در جهل است و رفع جهل توسط ارباب رسانهها و خود رسانهها صورت میگیرد. مدیریت هم باید واقعاً این وظیفه را در صدر وظایف خود بداند؛ کر و کور کردن مردم ظلم بسیار بزرگی است. .......شعار مرگ بر فلانی را نمیپسندم. مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بتها فحش میدادند – بت که مهم نیست - میگوید: «حق ندارید به بتهای آنها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» میفرماید: «بتها را سب نکنید، چون آنها هم متقابلاً به خدا بد میگویند و باعث گمراهی بیشتر آنها میشوید.» .........وقتی در مورد اصحاب رسانه و آگاهیبخشیها بحث میکنید، معلوم است هر مدیری باید همتش این باشد که واقعیتها را اولاً خودش بفهمد، بعد واقعیتها را به دیگران منتقل کند و هر کسی در سطح مسئولیتش عالم باشد. به جز اصحاب رسانه و ابزار تعلیم و تربیت و ابزار اطلاعرسانی چه چیزی این کار را میتواند انجام دهد؟ در هر زمانی وسیلهای برای اطلاعرسانی بوده، از بیان شفاهی گرفته تا الان که به دیجیتال و الکترونیک رسیده که فقط با فشار یک دکمه، میلیارها اطلاعات در یک ورقه کوچکی که چیزی مثل سوزن و سنجاق است، ذخیره میشود. ........هرچه این ابزارها پیشرفت میکنند، ما باید بیشتر به ابزارها توجه کنیم. نیروهایی که وظیفه آنها اطلاعرسانی است، باید بسیار مورد توجه باشند. مدیر هر چه از اوضاع تحت قلمرو خود آگاهتر باشد، موفقتر است. از آن طرف نیروهای تحت قلمرو هم هرچه آموزشدیدهتر و مطلعتر باشند، موفقترند. مردم جامعهای هم که میخواهیم به آنها خدمت کنیم، اگر آگاه باشند، نمیتوان فریبشان داد. .......انقلاب اسلامی چون براساس تعالیم اسلام بنا نهاده شده آنقدر محتوا دارد که اگر واقعیتها بدون رنگ و لعاب دروغین به مردم گفته شود، مردم ایران، حتی پیروان اقلیتهای دینی و مذهبی هم به آن علاقهمند میشوند. آنگونه که در زمان مبارزه و در دوران پیروزی و تثبیت همه کارهای ما با مردم بود. اگر مردم نبودند، شعارهای دهن پُرکن احزاب و گروهکهای متعددی که آن روزها آزادانه بیان میشد، انقلاب را از مسیر خویش منحرف میکرد. ولی دیدیم که ناپاکیها در دریای مردمی کنار زده شدند
یکی از سؤالات اساسیشان این بود و ما توضیح میدادیم. اینها را در نماز جمعه گفتیم، چون نماز جمعه را همه میگرفتند و بهترین وسیله ارتباطی ما آن موقع همین نماز جمعه بود. گاهی خطبههای طولانی یکی دو ساعته میخواندم. قانون مترو منحل شده بود. به دولت رفتم و مباحثهای با دولت کردم. من دو ساعت در دولت آقای مهندس موسوی بحث کردم تا بالاخره اکثریت ضعیفی درست شد. اینها همه با اطلاعرسانی اتفاق افتاد. چیزهایی در ذهن مردم بود که همه چیز را راکد کرده بود. خطبههای نماز جمعه این قضیه را باز کرد. بعد گرفتار مجلس شدیم. مجلس حاضر نبود به تهران بودجه بدهد. اصولاً در مجلس اول روحیهای حاکم بود که میگفتند تهران که آباد است و ما باید روستاها و شهرهای دیگر را آباد کنیم. از طرفی درست هم میگفتند. ولی گفتم به تهران هم باید رسیدگی کرد، وگرنه فردا در ترافیک خفه میشویم. بالاخره بودجه ندادند. من که رئیس مجلس بودم، نتوانستم آنها را قانع کنم. بعدها بودجههای فرعی درست کردیم که داستانهای عجیب و غریبی دارد. ساختمانش را راه انداختیم تا به تجهیزات و وسایل برسد. بعد که رئیس جمهور شدم کار مترو روی ریل افتاد. من میخواهم بگویم ببینید این اطلاعرسانیها، استفاده از ابزار اطلاعرسانی و ابزار درست بسیار مهم است. آن روز برای ما نماز جمعه مهم بود که باید صداوسیما نیز همراهش بود، ولی امروز خیلی چیزهای دیگر هست و خیلی قویتر میتوانیم عمل کنیم. هر جا اطلاعرسانی درست کردیم، موفق شدیم.
خاطرهای که میتوانم به عنوان نمونه اشاره کنم این است که اوایل انقلاب، یکی دو سال که گذشت، مشکل پشت کنکوریها را داشتیم. بزرگترین مشکل این بود که میلیونها نفر مایل بودند در کنکور شرکت کنند و دانشگاهها فقط چند هزار نفر میگرفتند، مثلاً 30 تا 50 هزار نفر. ما هم بین مردم بودیم و در فامیل میدیدیم که بچهها میرفتند کنکور میدادند و ندرتاً قبول میشدند، افراد خاصی قبول میشدند؛ یا سفارشی بودند یا این که امکانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در کنکور موفق میشدند. بقیه میماندند. این کار برای کشور خیلی ضربه بود. انقلاب فرهنگی هم که راه افتاد، همین دانشگاهها هم تعطیل شدند. دانشگاهها 2 سالی تعطیل بود و دانشجو نمیگرفتند. دیدیم این وضع یک فاجعه برای کشور است. من خطبهای در نماز جمعه خواندم و توضیح دادم که چه اتفاقی میافتد که بچههایمان الان در حد دیپلم بیرون میآیند و بعد هم بیکار میمانند و استعدادها زنده به گور میشود! گفتم این جریان فقری که در جامعه وجود دارد و تبعیضی که هست، هر سال عمیقتر میشود، چون یک عده ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصیل میکنند و بعد هم کارهای اساسی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را بهدست میگیرند و خانوادههای مردم عادی هم باید در حد عملگی، یا کارمند و یا کاسب بمانند. این تبعیض را هیچ وقت نمیتوانیم به هم بزنیم، مگر اینکه به بچهها میدان بدهیم که درس بخوانند و این بچهها بعداً در قشر بالای کشور حضور داشته باشند. این موضوع و تبعات آن را از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، پیشرفت و ظلمی که به اینها میشود، فشار روحی که به جوانها میآمد، هزینهای که برای اعزام به خارج میشد و پولدارها به خارج میرفتند و غیره را توضیح دادم. این خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد که امام را دیدم، به من گفتند حرفهای هشداردهندهای زدید. میخواهید چه کار کنید؟ گفتم: میخواهیم یک دانشگاه غیردولتی درست کنیم تا از امکاناتی که الان هست، استفاده کنیم. میتوانیم کلاسهای درس را در حسینیهها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاهها یا مدرسهها و جاهایی که مردم هدیه میکنند، بگذاریم و از نیروهایی هم که در جامعه وجود دارند و آدمهای باسوادی هستند - استاد دانشگاه نیستند، ولی باسواد هستند- استفاده کنیم. مردم هم خودشان خرج تحصیلشان را بدهند و به خارج نروند. ایشان گفتند محاسبهات درست است، اقدام کنید. گفتم مخالفند. میگویند این کار باید دولتی باشد، خصوصی نمیشود. ایشان گفتند: من این موضوع را حل میکنم و حل کردند. امام یک میلیون تومان پول دادند و گفتند: من این را به این کار هدیه میکنم. در صحبتی هم اعلام کردند که این کار خیلی خوبی است که فلانی پیشنهاد کرده است. دیگر این تندروها نتوانستند مخالفت کنند.
○ در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من، آقای خاتمی، آقای ناطق نوری و آقای کروبی که رؤسای جمهوری و رؤسای مجلس بودیم، همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
آیت الله هاشمی در خرداد 89 تاکید کرد : در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با من اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد.به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی ؛ ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام طی مصاحبه ای با ماهنامه مدیریت ارتباطات در خرداد ماه 89 با اشاره به اینکه تاکنون از نوشتن نامه ای پشیمان نشده است تاکید کرد :متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت .در سالگرد رحلت امام در مرقد به احمدی نژاد گفتم ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم.متن کامل این مصاحبه بدین شرح است :○ آقای هاشمی ، در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند.○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود.
در کنار این نکته تغییر نحوه تعامل احمدینژاد در اجرای اوامر رهبری در خصوص موارد صریحالذکری همچون جبران خطای مناظرات، عدم حضور پررنگ بانی مکتب ایران در هیات دولت، حفظ حرمت وزرای امین نظام در مناصب خطیری همچون وزارت اطلاعات و امور خارجه، اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد با حفظ کامل ماهیت غیردولتی آن، پرهیز از موازیکاری سیاسی در وزارت امور خارجه، حفظ حرمت و جایگاه قوای دیگر نظام و مجمع تشخیص مصلحت نظام، پرهیز از جاری نمودن مباحث غیر ضرور و اختلاف افکن در سطح رسانهها و حفظ حرمت مراجع معززعظام جملگی حکایت از آن دارد که آن دو نه مشابه نه تنها ماهیت متفاوتی نداشت بلکه آغاز عصرظهور یک جریان انحرافی بود که آیتالله هاشمی اهداف و برنامههای آنان را پیشبینی کردهبود. بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلیترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد." بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها میگویند چرا اسمش را بردی و فریاد میزنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ میدهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون میگویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت میکنم، اما آیا مثلاً یک رسانه میتواند به زن یک رئیسجمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام میخواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من میتوانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمیتواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که میآیند اصرار میکنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمیکنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان میتواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامهها خودشان را معیار حق و باطل میدانند. خیلی جالب است که میگویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم میکنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر میکنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که بهخودش اجازه میدهد که هر کسی را لجنمال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمیدانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است، یک عده میخواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من میگویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولاییاند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کردهاند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که میگویند ولایت فقیه برای عده خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً میگویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور میکنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی میکند، امیرالمؤمنین از اینکه تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی میکرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت.
هاشمی:واقعیت پیوند من و رهبری فراتر از احتمالات سیاسی است و عمق 60 ساله این پیوند در آینده بیشتر روشن خواهد شدبه آقای احمدی نژاد درمراسم سالگردامام گفتم برای اصلاح خلاف گویی ها اقدام کند وقتی نکرد واضح بود که اهداف فراتر ازتخریب اشخاص و ستیزبا روحانیت استرهبری گفتند:به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم به آقای احمدینژادهم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شمارابعدازانتخابات می دهم رهبرمعظم انقلاب نماز جمعه خرداد 88 :آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه کرد و هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیاندوخته هر کس هم ادعایی در موردبستگان آقایان دارد نباید قبل از اثبات قانونی در رسانه ها بیان کند!به رئیس جمهور جبران خطای مناظرات را تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهدترتیب اثر احمدی نژاد در شهریور 89 : کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها !! میگویند چرا اسم بردی؟اشاره : اگر بتوان با نهایت خوش بینی نه احمدینژاد به رئیس خبرگان رهبری را در گرماگرم انتخابات سال 88 برای باز پسگیری اتهامات و تهمتهای وارده در مناظرات در چهارچوب راهبرد انتخاباتی وی ارزیابی کرد به یقین پاسخ نه احمدینژاد به تکلیف و امر مقام معظم رهبری در جبران خطای مناظرات را بعد از انتخابات نمیتوان یک تاکتیک انتخاباتی دانست.سوال اینجاست که آیا نه مشابه احمدینژاد به رهبر معظم انقلاب و رئیس خبرگان رهبری خاستگاه و ماهیت متفاوتی داشته یا اصولاً در قالب یک برنامه مدون از سوی مکتب ایران طراحی و بعنوان زمینه اعلام آغاز عصر اسلام ایرانی در دستور کار قرار گرفت و اجرایی شد؟ در کنار این نکته تغییر نحوه تعامل احمدینژاد در اجرای اوامر رهبری در خصوص موارد صریحالذکری همچون جبران خطای مناظرات، عدم حضور پررنگ بانی مکتب ایران در هیات دولت، حفظ حرمت وزرای امین نظام در مناصب خطیری همچون وزارت اطلاعات و امور خارجه، اصلاح اساسنامه دانشگاه آزاد با حفظ کامل ماهیت غیردولتی آن، پرهیز از موازیکاری سیاسی در وزارت امور خارجه، حفظ حرمت و جایگاه قوای دیگر نظام و مجمع تشخیص مصلحت نظام، پرهیز از جاری نمودن مباحث غیر ضرور و اختلاف افکن در سطح رسانهها و حفظ حرمت مراجع معززعظام جملگی حکایت از آن دارد که آن دو نه مشابه نه تنها ماهیت متفاوتی نداشت بلکه آغاز عصرظهور یک جریان انحرافی بود که آیتالله هاشمی اهداف و برنامههای آنان را پیشبینی کردهبود: بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلیترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد." بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها میگویند چرا اسمش را بردی و فریاد میزنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ میدهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون میگویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت میکنم، اما آیا مثلاً یک رسانه میتواند به زن یک رئیسجمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام میخواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من میتوانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمیتواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که میآیند اصرار میکنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمیکنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان میتواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامهها خودشان را معیار حق و باطل میدانند. خیلی جالب است که میگویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم میکنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر میکنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که بهخودش اجازه میدهد که هر کسی را لجنمال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمیدانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است، یک عده میخواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من میگویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولاییاند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کردهاند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که میگویند ولایت فقیه برای عده خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً میگویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور میکنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی میکند، امیرالمؤمنین از اینکه تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی میکرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت.
پرهیز از جاری نمودن مباحث غیر ضرور و اختلاف افکن در سطح رسانهها و حفظ حرمت مراجع معززعظام جملگی حکایت از آن دارد که آن دو نه مشابه نه تنها ماهیت متفاوتی نداشت بلکه آغاز عصرظهور یک جریان انحرافی بود که آیتالله هاشمی اهداف و برنامههای آنان را پیشبینی کردهبود و امروز در کلام سران اسلام ایرانی بوضوح مشهود است: بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلیترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد." بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها میگویند چرا اسمش را بردی و فریاد میزنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ میدهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون میگویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت میکنم، اما آیا مثلاً یک رسانه میتواند به زن یک رئیسجمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام میخواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من میتوانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمیتواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که میآیند اصرار میکنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمیکنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان میتواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامهها خودشان را معیار حق و باطل میدانند. خیلی جالب است که میگویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم میکنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر میکنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که بهخودش اجازه میدهد که هر کسی را لجنمال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمیدانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است، یک عده میخواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من میگویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولاییاند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کردهاند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که میگویند ولایت فقیه برای عده خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً میگویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور میکنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی میکند، امیرالمؤمنین از اینکه تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی میکرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت.
بخشی از مصاحبه خرداد ماه 89 آیت الله هاشمی با ماهنامه مدیریت و ارتباطات پیرامون نامه 88 به رهبری : ○ در جایی از این گفتوگو به قدرت خطبههای نماز جمعه اشاره کردید. قدرت نامه به عنوان یک ابزار ارتباطی نیز همینقدر زیاد بوده است. شما در تاریخ انقلاب نامهنگاریهای زیادی انجام دادهاید. فرض بفرمایید در این یک ساله گذشته، چقدر درباره نامه حضرتعالی به رهبری صحبت شد! چقدر در موردش نقد شد! تحلیل شد! شما به عنوان یک مدیر ارشد، قدرت نامه را چگونه میبینید؟ هر کدام یک خاصیت دارند. آدم گاهی یک مقاله مینویسد که مخاطب مشخص ندارد، اما آن مقاله تأثیرات خاص خودش را دارد. گاهی به یک شخص نامه مینویسد، نامه خصوصی مینویسد، سرگشاده نیست و محدود به خودش است. گاهی نامه سرگشاده مینویسد که در حکم مقاله است ولی چون مخاطب مشخصی دارد، حواشی آن باعث میشود که آثار دیگری نیز داشته باشد؛ گاهی مثبت و گاهی منفی. نمیتوانیم یک حکم کلی صادر کنیم. اطلاعرسانی از این نوع مثل نامه نوشتنها، کنفرانسها، سخنرانیها، پیغامها و... جنبههای مثبت و منفی دارند و آنجا که در جهت اصلاح از این ابزارها استفاده شود، خوب هستند و کم و زیاد تأثیر دارند. ○ تا الان نامهای نوشتهاید که از نوشتن آن پشیمان شده باشید؟ نه. ○ انگیزه شما از نگارش آن نامه سرگشاده به مقام معظم رهبری چه بود؟ چه چیزی شما را مجبور به انتشار آن نامه کرده بود؟ دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. انتظار من و همه دلسوزان واقعی نظام این بود که رهبری عکسالعمل نشان دهند. چون من تنها نبودم. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. در سالگرد رحلت امام در مرقد به ایشان گفتم حرفهای ناقص گفتهاند. ترجیح می دهم خودشان اصلاح کنند وگرنه ناچارم توضیح بدهم. چند روز هم صبر کردم و جوابی ندیدم. پس از آن نامهای تهیه کردم. چون میبایست جواب آن حرفها داده میشد. میگویند چرا قبل از انتخابات نامه را دادم. این سؤال دیگر سفسطه است چون مگر ایشان هدفی غیر از انتخابات در طرح آن مباحث خلاف واقع داشت؟ نامه را تهیه کردم و در آخرین فرصت قبل از انتخابات که عصر سه شنبه بود، برای رهبری فرستادم. چون اگر سه شنبه میدادم، روزنامهها چهارشنبه مینوشتند و اگر چهارشنبه میدادم، پنجشنبه کسی حق نداشت بنویسد. چون فرصت تبلیغات تمام میشد. میخواستم جواب آن حرفها را بدهم. در کنار آن کارها، در رفت و آمد و اخبار مؤثق شور و اشتیاق مردم را میدیدم. از برنامههای محافل مجریان انتخابات هم خبر داشتم. به هر حال در همان فرصت باقیمانده برای رهبری معظم فرستادم و متأسفانه در آن فاصله 2 ساعته باقی مانده نامه را به ایشان نداده بودند. چون جوابی به من نرسیده بود. در آخرین لحظاتی که میخواستم خدمت ایشان بروم، منتشر کردم. وقتی رفتم، ایشان گفتند: داشتم نامه شما را از روی کامپیوتر میخواندم. یعنی پس از اینکه پخش شده بود هم، هنوز متن اصلی را به ایشان نداده بودند. پرسیدم از نظر شما چگونه بود؟ گفتند: از لحاظ محتوا هیچ ملاحظهای ندارم و فقط یک نکته دارم که آقای احمدینژاد شخص شما را به فساد متهم نکرد و درباره بچههای شما گفت. گفتم: فضا بهگونهای بود که اگرچه از من اسم نبرد، اما همه چیز متوجه من شد. ایشان گفتند: واقعاً هیچ ملاحظهای روی نامه ندارم. ولی اگر جای شما بودم، بعد از انتخابات منتشر میکردم. گفتم: خواست خدا بودکه شما تا قبل از انتشار نبینید، چون اگر میخواندید و به من میگفتید، منتشر نمیکردم و این مناسب نبود. چون اگر بعد از انتخابات منتشر میکردم دو حالت داشت: اگر آقای احمدینژاد شکست بخورد که درست نیست با ایشان درگیر شوم. چون اخلاقاً کار درستی نیست. اگر هم پیروز شود که اصلاً درست نیست با منتخب مردم درگیر شوم و جشن انتخابات را در کام مردم تلخ کنم. ولی الان حق من است که جواب بدهم و دادم. ایشان هم در مقابل این منطق من اعتراض نکرد. ○ ولی به نظر میرسد این نامه روابط شما را با ایشان دچار تغییرات کرده است. نه، ایشان صراحتاً گفتند که هیچ ملاحظهای درباره محتوای نامه ندارم. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم. واقعاً هیچ وقت ایشان به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند. الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. ○ ولی هنوز هم شاهدیم که میخواهند به بهانه آن نامه شما را مقابل رهبری قرار دهند. اینها در سیاست طبیعی است. گروهی که وارد بازیهای سیاسی میشوند، از این حرفها زیاد میزنند، ولی همیشه واقعیتها خود را بر احتمالات سیاسی تحمیل میکند و دیر یا زود همه چیز مشخص میشود. بخشی از خطبه های نماز جمعه خرداد ماه سال 88 رهبر معظم انقلاب :".....رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند. رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلیترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد. حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد." بخشی از مصاحبه آقای احمدی نزاد با روزنامه ایران در شهریور ماه 89 :".............رئیس جمهور پس از ماهها دلیل خود برای بکار بردن نام آیت الله هاشمی در مناظره ها را مطرح کرد. به گزارش جهان وی بدون اشاره به نام کسی در یک گفت وگو گفت: یک کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها میگویند چرا اسمش را بردی و فریاد میزنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ میدهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون میگویند او نباید در امور کشور دخالت کند.احمدی نژاد که با روزنامه ایران گفت وگو می کرد در ادامه ضمن انتقاد از کسانی که به راحتی آبروی مومن را می برند، به برخی رسانه ها که همسر سارکوزی را فاسد خواندند اشاره کرد و گفت: آنهایی که راجع به خود من است، من شخصاً گذشت میکنم، اما آیا مثلاً یک رسانه میتواند به زن یک رئیسجمهور اروپایی نسبتی بدهد؟ این با کدام اسلام میخواند؟ ممکن است مخالف ما باشد ولی آیا من میتوانم نسبتی به او بدهم. حتی اگر فردی انحراف اخلاقی دارد، یک رسانه نمیتواند این را بنویسد. چرا که خلاف شرع است. یک کسی در کشور ما یک اشکال اخلاقی پیدا کرده و رفته پنهانکاری کرده آیا ما باید برویم تجسس و برملاکنیم؟ این جرم بالاتر از جرم او است. اگر واقعاً عدالتی باشد این افراد باید مجازات بشوند. افرادی که میآیند اصرار میکنند که یک فردی کافراست، در دین اسلام چنین چیزی وجود ندارد. من فعلاً بحث شخصی نمیکنم، بحث حوزه عمل اجتماعی است، مگر یک انسان میتواند تجسس و اصرار کند که فردی فاسد است. این نه اسلام است، نه جمهوری اسلامی، نه اخلاق و نه ایرانی و نه مردانگی است. بعضی از روزنامهها خودشان را معیار حق و باطل میدانند. خیلی جالب است که میگویند اگر ما گفتیم که مثلاً این بد است همه باید بگویند این بد است.لازم به ذکر است یکی از رسانه هائی که تعبیر انحراف اخلاقی را برای همسر سارکوزی به کار بردند، روزنامه های وابسته به دولت بودند.رئیس جمهور همچنین درباره اسم نبردن از افراد و نبردن آبروی آنها گفت:متأسفانه بعضی همین طوری افراد را متهم میکنند. من این مسائل را قبول ندارم. فکر میکنند که در بین این 75 میلیون نفر فقط چندنفر هستند که ولایتمدار هستند و بقیه فاسد هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که بهخودش اجازه میدهد که هر کسی را لجنمال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمیدانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است، یک عده میخواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من میگویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولاییاند. بدین منظور یک سایت و مجله درست کردهاند. بزرگترین ظلم به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه همین رفتار این افراد است که میگویند ولایت فقیه برای عده خاصی هست. ملت باید زیر سایه ولایت و نظام اسلامی در امن و امان باشند، آبرویشان در امان باشد، من اینجا صریحاً میگویم کسی حق ندارد با اسم به مردم توهین کند، فردی هنرمند، مدیر، کارگر، سرباز و یا فیلمساز است، حکومت موظف است از آبروی افراد صیانت کند، حتی اگر برخی تصور میکنند که آن افراد مؤمن نیستند. اولاً معلوم نیست نباشد، چون معیار شما چیست، مگر شما خدا هستید. ثانیاً حالا نباشد، آیا آبروهم ندارد؟ در حکومت اسلام زندگی میکند، امیرالمؤمنین از اینکه تعرض شد به یک زن یهودی که تحت حکومت اسلامی زندگی میکرد، فرمود: اگر یک مردی این را بشنود و بمیرد نباید بر او خرده گرفت
* دیدگاه رهبری در مورد اتهام زنی رسانه ای حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسیبهای مناظره اعلام کردند در همان ایام بعد از مناظره به رئیس جمهور تذکر دادم چون می دانستم ترتیب اثر می دهد.رهبر معظم انقلاب با اشاره به شناخت بیش از 50 ساله خود از آقای هاشمی رفسنجانی و خدمات وی به انقلاب و نظام افزودند: آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی از اصلیترین و جدی ترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است ضمن اینکه پس از رحلت امام بزرگوار هم، تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه می کرد و در سی سال اخیر هم با به عهده گرفتن مسئولیت های فراوان، در حساس ترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش، مالی نیاندوخته است و مردم باید به این حقایق توجه داشته باشند. رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد از طرح مباحثی درباره فساد مالی اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای ناطق نوری افزودند: البته کسی، خود این آقایان را به فساد مالی متهم نکرد اما هر کس هر ادعایی در مورد بستگان آنها نیز دارد نباید قبل از اثبات در مراجع و مجاری قانونی، در رسانه ها بیان کند، چرا که اینگونه اقدامات در جامعه و بویژه در اذهان جوانان، تلقی نادرست ایجاد می کند حضرت آیت الله خامنه ای در عین حال به اختلاف نظر طبیعی خود با آقای هاشمی رفسنجانی در موارد متعدد اشاره کردند و افزودند: این اختلاف نظر طبیعی است و مردم نباید دچار توهم شوند و به گونه ای دیگر فکر کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آقای ناطق نوری را نیز جزو شخصت های خدوم انقلاب دانستند و افزود در دلبستگی آقای ناطق به نظام و انقلاب هیچ شکی وجود ندارد ( خطبه های نماز جمعه 29 خرداد 88)* دیدگاه رئیس جمهور در مورد اتهام زنی رسانه اییک کسی که 75 میلیون نفر میگویند او مشکل دارد زمانی اسمش را میبری همینها میگویند چرا اسمش را بردی و فریاد میزنند که اخلاق کنار رفت، پاسخ میدهیم که این زبان مردم است، 75 میلیون از او ناراحتند، 75 میلیون میگویند او نباید در امور کشور دخالت کند.من این اسلام را قبول ندارم، اسلامی که بهخودش اجازه میدهد که هر کسی را لجنمال کند، فکر کند که تعداد کمی مسلمان هستند بقیه 75 میلیون نفر بی دین هستند، من این اسلام را قبول ندارم، اصلاً آن را اسلام نمیدانم، نظام اسلامی نظام حداکثری است، یک عده میخواهند بگویند ولایت در انحصار ماست، جالب است به من میگویند تو ولایت فقیهی نیستی، پس کی هست، ظاهراً فقط آن آقا و آن چند نفر ولاییاند. ( مصاحبه با روزنامه ایران - شهریور 89 ) * دیدگاه رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره اتهامات رسانه ای رئیس جمهور در مناظرات * اگر نظام نخواهد یا نتواند با پدیدههای زشت و گناهآلودی مثل تهمت ها ؛ دروغها و خلافگوییهای مطرح شده در آن مناظره برخورد کند و اگر مسئولان اجرای قانون نخواهند و یا نتوانند به تخلّفهای صریح خلاف قانون در اعلان افراد به عنوان فاسد که فقط بعد از اثبات تخلّف در دادگاه قابل اعلان است، رسیدگی کنند و اگر فردی در موقعیت ریاست جمهوری بدون مراعات شأن منصب مقدسش خود را مجاز به ارتکاب چنین گناهان کبیره و اخلاقشکن علیرغم سوگند به مراعات شرع و قانون بداند، چگونه میتوانیم خود را از پیروان نظام مقدس اسلامی بدانیم؟زیر سئوال بردن تصمیمات بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و تلاشهای امام راحل و مردم مسلمان و متعهد و روحانیت عظیمالقدر که در نیم قرن گذشته با مجاهدتهای خویش توانستند بنای باشکوه نظام اسلامی را ایجاد و مستقر و بالنده کنند، از این بدتر نمیشدنقطه قابل توجه دراین تهمتها این است که فتنه گران غیرمستقیم، مقام ولایت در زمان رهبری امام راحل و جنابعالی را نشانه گرفته است ( بخشی از نامه 88 به رهبری) * دیدم کار بسیار زشتی انجام شد. همه میدانستند که نسبت به دیگر نامزدها بیطرف هستم کاری نداشتم که مردم به چه کسی رأی میدهند. ولی همه میدانستند که روحیه کاری من با این شیوه اداره جامعه سازگار نیست. متأسفانه در مناظره، آقای احمدینژاد حرفهایی را زده بود که غیرواقعی بود. تأسف بیشتر از این بود که همان حرفهای دروغ را پایه تبلیغات خویش قرار دادند و در اجتماعات از آنها سوءاستفاده میکردند. در آن مناظره شما نوعی ستیز با روحانیت را مشاهده کردید که به بهانه مخالفت با اشخاص همه دستاوردهای انقلاب را حراج گذاشت و اینگونه القا کرد که روحانیت در اداره جامعه کارایی ندارد. حتی در همان جلسه گفتند: به حق از من انتظار دارید که جواب بدهم. صلاح ندیدم که پیش از انتخابات جواب بدهم، چون روی حضور مردم تأثیر میگذارد. ولی بعد از انتخابات جواب میدهم. حتی گفتند که به آقای احمدینژاد هم گفتم که حرفهای ناحقی زدید و جواب شما را میدهم.واقعاً هیچ وقت رهبری به خاطر نامه از من گله نکردند. چون روابط ما بهگونهای است که اگر گله هم داشته باشند، میگویند.الحمدلله همکاری 60 ساله ما بهگونهای است که با هم رودربایستی نداریم. رابطه من و رهبری فرآتر از معادلات و احتمالات سیاسی است و آینده به خوبی عمق رابطه ما را نشان خواهد داد . ( مصاحبه با ماهنامه ارتباطات