زمان : 12 Mehr 1392 - 14:37
شناسه : 77676
بازدید : 13934
غزلی از وحشی بافقی:ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

تـرسـم در این دلهای شب از سینه آهی سـرزند بـرقـی ز دل بـیرون جـهـد آتـش بـه جـایی درزنـد
از عـهده چـون آید بـرون گـر بـر زمـین آمـد سـری آن نیمه های شـب کـه او بـا مدعـی سـاغـر زند
کـوس نـبـرد مـا مـزن انـدیـشـه کـن کـز خـیل مـا گـر یک دعـا تـازد بـرون بـر یک جـهان لشـکـر زند
آتـشـفـشـانـسـت این هوا ، پـیرامـن مـا نـگـذری خـصمی بـه بـال خود کند مرغی که اینجـا پـرزند
می بی صفا، نی بی نوا ، وقتست اگر در بزم ما سـاقـی مـی دیگـر دهد مـطـرب رهی دیگـر زنـد
مـا را دریـن زنـدان غـم مـن بـعـد نـتـوان داشـتـن بـنـدی مـگـر بـر پـانـهد، قـفـلـی مـگـر بـر در زنـد
وحـشـی ز بـس آزردگـی زهر از زبـانم می چـکـد خواهم دلیری کاین زمان خود را بر این خنجر زند