یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد
دگر آن شبـسـت امشب که ز پـی سـحـر ندارد | مـن و بــاز آن دعـاهـا کـه یـکـی اثــر نـدارد |
من و زخـم تـیز دستـی که زد آنچـنان بـه تـیغم | که سـرم فـتـاده بـرخـاک و تـنم خـبـر ندارد |
همه زهر خـورده پـیکان خـورم و رطـب شـمارم | چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد |
ز لبـی چـنان که بـارد شـکـرش ز شـکـرسـتـان | همـه زهـر دارد امـا چـه کـنـد شـکـر نـدارد |
بــه هـوای بــاغ مـرغـان هـمـه بــالـهـا گـشـاده | بـه شـکنج دام مرغی چـه کند که پـر ندارد |
بـکش و بـسـوز و بـگذر منگر بـه این که عاشق | بـجـز این کـه مـهـر ورزد گـنـهی دگـر نـدارد |
می وصل نیست وحشی به خمار هجر خو کن | کـه شــراب نـاامـیـدی غـم درد ســر نـدارد |