یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد به دنیا معرفی شده است
یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل "
" را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد
نـویـد آشـنـایی مـی دهـد چـشـم سـخـنـگـویـت | گـرفـتـه انـس گـویـا نـرمـیـی بــا تــنـدی خـویـت |
بـمیرم پـیش آن لب، اینچـنین گاهی تـبـسـم کن | بـحـمـدالـلـه کـه دیـدم بـی گـره یک بـار ابـرویـت |
بـه رویت مـردمـان دیده را هسـت آنچـنان مـیلـی | کـه ناگـه می دوند از خـانه بـیرون تـا سـر کـویت |
شرابی خورده ام از شوق و زور آورده می ترسم | کــه بــردارد مـرا نـاگـاه و بــیـخــود آورد ســویـت |
ز آتـش آب مـی جـویـم بــبــیـن فـکـر مـحـال مـن | وفـاداری طـمـع مـی دارم از طـبــع جـفـا جـویـت |
فـریب غـمـزه امـروز آنقـدر، خـوردم کـه مـی بـاید | مجرب بود ، هر افسون که بر من خواند جادویت |
چـه بـودی گر بـه قدر آرزو جـان داشتـی وحشی | که کردی سـد هزاران جـان فدای یک سر مویت |