زمان : 12 Mehr 1392 - 12:00
شناسه : 77614
بازدید : 13049
غزلی از وحشی بافقی :بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست غزلی از وحشی بافقی :بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

بــردری ز آمـد شـد بــســیـار آزاریـم هـســت گـر خــدا صـبــری دهـد انـدیـشــه کـاریـم هـســت
صبـر در می بـندند اما نیسـتـم ایمن ز شـوق خـــانــه پـــر رخـــنــه کــوتـــاه دیــواریــم هــســت
گـر شـود نـاچـار و دنـدان بـر جـگـر بـاید نـهـاد چــاره خـود کـرده ام جــان جــگـر خـواریـم هـسـت
کـی گـریـزم از درت امـا ز مـن غـافـل مـبــاش گر تـوام خـواهی کـه بـفـروشـی خـریداریم هسـت
گر چه ناید بنده ای چون من به کار کس ولی نـقــش دیـوارم ولــیـکــن پــای رفــتــاریـم هـســت
جــز در دولــتــســرای وصــل تــو هـر جــا روم در حـسـابـی هسـتـم و قـدری و مقـداریم هسـت
حـرمـت من گـر نداری حـرمـت عـشـقـم بـدار خــود اگـر هـیـچــم دل و طـبــع وفـا داریـم هـسـت
کـوری چـشـم رقـیـبــان زان گـلـسـتـان امـیـد نیسـت گر دامان پـر گل ، چـشم پـرخـاریم هسـت
وحـشـی اظـهـار وفـا کـردسـت خـون او مـریـز ور مدد خواهی به خون ، دست آشنا یاریم هست