زمان : 19 Tir 1403 - 10:33
شناسه : 77613
بازدید : 13381
غزلی از وحشی بافقی :می نماید چند روزی شد که آزاریت هست غزلی از وحشی بافقی :می نماید چند روزی شد که آزاریت هست مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

می نماید چند روزی شد که آزاریت هست

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

می نماید چـند روزی شـد که آزاریت هسـت غـالـبـا دل در کـف چـون خـود سـتـمکـاریت هسـت
چـونی از شاخ گلت رنگی و بـویی می رسـد یا به این خوش می کنی خاطر که گلزاریت هست
در گلستـانی چو شاخ گل نمی جـنبـی ز جـا مـی تـوان دانسـت کـانـدر پـای دل خـاریت هسـت
عـشـقـبــازان رازداران هـمـنـد از مـن مـپـوش همـچـو من بـی عـزتـی یا قـدر و مقـداریت هسـت
در طلسم دوستـی کاندر تـواش تأثـیر نیست نـسـخـه هـا دارم اشـارت کـن اگـر کـاریت هـسـت
چاره خود کن اگر بیچاره سوزی همچو تست وای بــر جــان تــو گــر مـانـنـد تــو یـاریـت هـســت
بــار حــرمـان بــرنـتــابــد خــاطــر نـازک دلـان عـمـر مـن بـر جـان وحـشـی نه اگـر بـاریت هسـت