زمان : 09 Mehr 1392 - 01:16
شناسه : 77365
بازدید : 13811
غزلی از وحشی بافقی :قصه می خوردن شبها و گشت ماهتاب ...............هـم حـریـفـان تــو مـی گـویـنـد پــیـش از آفـتــاب مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی :قصه می خوردن شبها و گشت ماهتاب ...............هـم حـریـفـان تــو مـی گـویـنـد پــیـش از آفـتــاب

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

قصه می خوردن شبها و گشت ماهتاب

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

قـصـه مـی خـوردن شـبـها و گـشـت مـاهتـاب هـم حـریـفـان تــو مـی گـویـنـد پــیـش از آفـتــاب
آگـهـم از طـرح صـحـبــت تـا شـمـار نـقـل بــزم گر نسازم یک بـه یک خـاطر نشانت بـی حـساب
مجلسی داری و ساغر می کشی تا نیمشب روز پــنـداری نـمـی بــیـنـیـم چــشـم نـیـمـخـواب
بـاده گـر بـر خـاک ریزی بـه کـه در جـام رقـیـب می خورد با او کسی حیف از تو و حیف از شراب
وحــشـی دیـوانـه ام در راسـتــگـویـیـهـا مـثــل خــواه راه از مـن بــگـردان خـواه رو از مـن بــتــاب