زمان : 09 Mehr 1392 - 01:10
شناسه : 77363
بازدید : 12283
غزلی از وحشی بافقی :دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها ...........بـه نـومـیـدی کـشـیـد آخـر هـمـه امـیدواریهـا مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی :دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها ...........بـه نـومـیـدی کـشـیـد آخـر هـمـه امـیدواریهـا

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

دلم را بود از آن پیمان گسل امید یاریها

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

دلــم را بــود از آن پــیـمــان گــســل امـیـد یـاریـهـا بـه نـومـیـدی کـشـیـد آخـر هـمـه امـیدواریهـا
رقـیبـان را ز وصـل خـویش تـا کـی مـعـتـبـر سـازی مکن جانا که هست این موجب بی اعتباریها
بـه اغـیار از تـو این گـرم اخـتـلـاطـیها کـه من دیدم عجـب نبـود اگر چـون شـمع دارم اشـکبـاریها
بـه سد خواری مرا کشتـی وفا داری همین بـاشد نکردی هیچ تـقصـیر، از تـو دارم شـرمسـاریها
شب غم کشت ما را یاد باد آن روز خوش وحشی که می کـرد از طـریق مهر ما را غـمگسـاریها