زمان : 09 Mehr 1392 - 00:57
شناسه : 77356
بازدید : 12823
غزلی از وحشی بافقی :ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را............دادم از خـاکـسـتــر گـلـخـن صـفـا آیـیـنـه را مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی :ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را............دادم از خـاکـسـتــر گـلـخـن صـفـا آیـیـنـه را

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

سـاکـن گـلـخـن شـدم تـا صـاف کـردم سـینه را دادم از خـاکـسـتــر گـلـخـن صـفـا آیـیـنـه را
پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است پـر بـه مـا منمـای زاهد خـرقـه پـشـمینه را
گنج صبـری بیش ازین در دل بـه قدر خویش بـود لشـکـر غـم کـرد غـارت نقـد این گنجـینه را
روز مــردن درد دل بــر خــاک مــی ســازم رقــم چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را
گر بـه کشتـن کین وحشی می رود از سینه ات کـرد خـون خـود بـحـل ، بـردار تـیـغ کـینـه را